نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 27 صفحه : 76
((فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ))
پس ميگويد پروردگار من مرا توهين نمود يعنى مىپندارد كه اين يك اهانتى است از خدا
و ميگويد پروردگار من مرا ذليل نمود بواسطه فقر و تهى دستى، سپس گويد:
((كَلَّا)) نه چنانست كه او گمان كرده و پنداشته
زيرا من كسى را غنى و توانگر نميكنم براى بزرگوارى او و او را فقير نميكنم براى
موهون بودن آن نزد من، و لكن من وسيع ميكنم بر هر كس كه خواهم و تنگ ميگيرم بر هر
كس كه خواهم باندازه آنچه حكمتم ايجاب كند و مصلحت اقتضا نمايد به جهت مبتلا كردن
بشكر و صبر، و فقط گرامى بودن حقيقت بسبب طاعت و بندگى و موهون بودن بسبب معصيت و
گناه است.
سپس خداوند سبحان بيان نمود آنچه را كه بسبب آن مستحق اهانت و خوارى
ميشود، و فرمود بلكه اهانت نمودم كسى را كه اهانت كردم بعلّت اينكه ايشان معصيت
مرا نمودند، و فرمود:
((بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ))
بلكه يتيم را گرامى نميداريد و او آنست كه پدر ندارد، يعنى از آنچه خدا بشما داده
بايشان نميدهيد تا آنها را از ذلّت سؤال و گدايى بى نياز كنيد، زيرا آنها كفيلى
ندارند كه قيام به كارها و نيازمنديها آنها كند، و حال آنكه پيغمبر 6 فرمود من و
كفيل يتيم مانند اين (دو انگشت شهادت و ميانه) با هم در بهشت هستيم.
مقاتل گويد: قدامه بن مظعون در خانه اميه بن خلف يتيم بود و دفع
ميكرد حق او را از او يعنى او را محروم مينمود، پس بنا بر اين احتمال دو معنى
دارد:
1- اينكه شما باو احسان نميكنيد، 2- شما حق او را از ميراث
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 27 صفحه : 76