پس گفتند كه آيا دوست ميدارى ثريا دختر عبد اللَّه را گفتم دوست
ميدارم او را دوستى كه غالب شده است مرا غالب شدنى بشماره ريگ و سنگريزهها و خاك،
شاهد اين بيت در همزه استفهام است قبل از تحبّها يعنى:
أ تحبّها.
و اما قول ايشان كه نفى اراده شده باشد كلام متّصل نشود، پس چيزى
نيست براى اينكه معناى( فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ثُمَّ
كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا) اين است يعنى نپيمودند و
ايمان نياوردند و امّا مقصود از عقبه چند قول است:
1- اينكه آن مثل است، خداى تعالى آن را زده براى چهاد با نفس و هوا و
شيطان در اعمال خير و احسان پس خداوند آن را مانند تكليف بالا رفتن از گردنه سخت و
دشوار قرار داد پس مثل اينكه گفته است بر نفس خودش تحمّل سختى نكرد بآزاد كردن
برده و اطعام كردن بينوا و آن قول خداست.
[1]- اين بيت از قصيده عمرو بن ربيعه مخزومى است كه به ثريا دختر
عبد اللَّه بن حارث هشيميه كه او را رها كرد نوشته و اوّلش اينست،
ذكرتنى من
بهجه الشمس لما
طلعت من دجنه
و سحاب
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 27 صفحه : 102