نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 26 صفحه : 285
جستجو كننده يا بازى كننده گسترش دهنده است.
الطّامه: حادثه و بليّه بزرگ گفته ميشود اين اطمّ از آنست يعنى
بلندتر از آن است و طم الطائر الشّجره يعنى پرنده از بالاى درخت بلند شد. بليّه و
حادثهاى كه نيروى دفع آن نيست طامّه ناميده ميشود.
اعراب:
و الارض[1] منصوب بفعل
مضمريست كه تفسيرش ظاهر شده و همين طور قول او(
وَ الْجِبالَ أَرْساها).( مَتاعاً لَكُمْ) مفعول له است. براى اينكه معنايش اينست براى نفع بخشيدن بشما و جايز
است كه منصوب به مصدريت باشد.
زيرا كه معناى قول خدا( (أَخْرَجَ مِنْها ماءَها
وَ مَرْعاها)) سود دادن به اين چيزهاست و قول خدا(
(فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى)) تقديرش هى المأوى له است
يعنى دوزخ آن براى او جايگاه است زجاج و جمعى گفتهاند الف و لام بدل از ضميريست
كه عود ميكند. يعنى آن جايگاه اوست و مقصود اينكه معنى بر ميگردد بآن دوزخى كه آن
جايگاه اوست نه اينكه الف و لام بدل از هاء باشد و اين چنانست كه انسان ميگويد اى
فلانى چشمت را به بند پس الف و لام بدل از كاف نيست و اگر چه معنى غض ظرفك يعنى
چشمت را به پوش باشد. براى اينكه مخاطب ميشناسد كه تو او را امر به بستن چشم غير
او نميكنى گفت:
[1] در سابق ياد آور شديم كه ارض در لغت اطلاق به كره ارض نميشود
بلكه بر زمين بسيط كشيده شده زير قدمهاى ما اطلاق ميشود و ممتنع نيست كه اوّل(
كرهى خلق كرده باشد كه بر آن قشرى كه قابل رفتن و زراعت كردن باشد- نباشد به
اينكه بر تمام سطح آن آب باشد يا مايع آب شده آتشى سپس بر آن اين قشرى كه موسوم
بزمين است حادث شده باشد به اينكه خشكى از زير آب بيرون آيد يا اينكه سرد شود و
جسم آتشى منجمد گردد تدريجا. و اوّل خروج خشكى از دريا از موضع كعبه باشد و از آن
زمين گسترش يابد براى اينكه آن وسط زمين قديم است تقريبا از جزاير خالدات تا درياى
چين از جهت طول و از عرض ده درجه جنوبى تا 50 درجه شمالى و عرض مكّه 20 درجه و 40
دقيقه است.( شعرايى)
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 26 صفحه : 285