responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 26  صفحه : 254

ميكند كه اى كاش خاك بود و عود نميكرد و محاسبه نميشد تا اينكه از عذاب آن روز خلاص و راحت باشد. زجاج گويد: معناى‌( (يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً)) اينست اى كاش من روز قيامت زنده نميشدم.

عبيد اللَّه بن عمر گويد: روز قيامت كه شود زمين كشيده شود و مسطّح گردد و تمام جنبنده‌ها و شاخدارى كه با شاخش گوسفندى را زده است مجاهد گويد: روز قيامت قصاص ميشود از حيوان شاخدارى كه حيوان بى شاخى را شاخ زده .... گويند: بدرستى كه خداوند جمع ميكند ميان وحشيها و هوام و پرندگان و هر چيزى را جز جنّ و انس را پس ميگويد كيست پروردگار شما پس ميگويند الرّحمن الرّحيم. پس خداوند بايشان ميگويد بعد از آنكه قضاوت ميان آنها نمود حتّى از شاخ‌دار قصاص كند كه بى شاخى را شاخ زده. البتّه ما شما را ايجاد كرديم و براى فرزندان آدم شما را تسخير نموديم و شما در روزهاى زندگيتان مطيع بوديد. پس بر گرديد بسوى آنكه بوديد خاك باشيد. پس خاك ميشود. پس وقتى كافر اين منظره را ديد آرزو ميكند كه اى كاش من در دنيا بر صورت و قيافه خوك بودم روزيم مانند روزى آنها و در آخرت بودم خاك.

و بعضى گفته‌اند: مراد بكافر در اينجا ابليس و شيطانست كه آدم را سرزنش كرد به اينكه از خاك آفريده شده و افتخار بآتش نمود. پس در روز قيامت وقتى بزرگوارى آدم و فرزندان او را ديد ميگويد:( يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً)[1]


[1] مترجم گويد: حاكم حسكانى در شواهد التّنزيل گويد: فرات بن ابراهيم كوفى گويد: حديث كرد مرا جعفر بن محمّد فزارى از محمّد بن حسين از محمّد بن حاتم از ابى حمزه ثمالى. گفت پرسيدم از حضرت باقر 7 از قول اللَّه تعالى( عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ) پس فرمود على 7 باصحابش ميفرمود: و اللَّه منم نبأ عظيم چنان كه اختلاف كردند تمام امّتها بزبانهاى خودشان. قسم بخدا براى خدا خبرى بزرگتر از من نيست و نه آيه‌اى بزرگتر از من.

و نيز ابو النصر در تفسيرش باسنادش از ابان بن تغلب روايت كرده كه پرسيدم از حضرت باقر 7 از قول خدا.( عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ‌). فرمود:

النّبإ العظيم‌

على 7 است و در باره او اختلاف كردند( برخى او را خدا و برخى او را امام و خليفه بلا فصل و اهل سنّت او را خليفه چهارم و ...) و در باره رسول خدا اختلافى نبوده( كه نبأ عظيم باشد).

و نيز باسنادش از عبد خير از علىّ بن ابى طالب 7 روايت نموده كه فرمود صخر بن حرب( ابو سفيان) لعنه اللَّه آمد تا در كنار رسول خدا- نشست. پس گفت كار بعد از شما براى كيست. فرمود براى آنكه او در نزد من بمنزله هارون است از موسى. پس خدا نازل كرد.( عَمَّ يَتَساءَلُونَ‌) يعنى اهل مكّه ميپرسند از خلافت على 7(( عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ‌). پس بعضى تصديق نموده و برخى تكذيب كردند ولايت او را(( كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ)) و آن ردّ است بر ايشان بزودى ميشناسند خلافت او را كه حقّ است وقتى كه در گورشان از ايشان پرسيدند پس نميماند مرده‌ى در شرق و غرب و نه در خشكى و نه در دريا مگر اينكه نكير و منكر ميپرسند از او و ميگويند بمرده خداى تو كيست و دين تو چيست و پيامبر و امام تو كيست و در تفسير برهان از اصول كافى باسنادش از ابى حمزه ثمالى از حضرت باقر 7 روايت نموده كه گفت گفتم بآن حضرت فدايت شوم شيعيان شما ميپرسند از تفسير اين آيه‌(( عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ)) پس فرمود: تفسير اين با من است اگر بخواهم خبر ميدهم بايشان و اگر نخواهم نميدهم. سپس فرمود لكن بتو خبر ميدهم تفسير آن را. گفتم‌( عَمَّ يَتَساءَلُونَ‌) فرمود: آن در باره امير المؤمنين على 7 است. ميفرمود: امير المؤمنين نيست براى خدا آيه‌اى بزرگتر از من و نه خبرى كه از من بزرگتر باشد.

و اين روايت را صفّار هم در بصائرش نقل كرده و در آخرش دارد كه هر آينه البتّه خداوند ولايت مرا بر امّتهاى گذشته واجب كرده بود پس آنها از پذيرفتن آن خود دارى كردند. و باز كلينى باسنادش از حضرت صادق 7 روايت نموده در قول خدا.( عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ‌) فرمود: نبأ عظيم ولايتست و پرسيدم از آن حضرت از قول خدا.( هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ‌). فرمود ولاية امير المؤمنين 7.

و ابن بابويه گويد: حديث كرد ما را حمزة بن محمّد بن جعفر بن محمّد بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب در ماه رجب سنه 339 گفت حديث كرد مرا پدرم از ياسر خادم از حضرت ابى الحسن على بن موسى الرّضاء : از پدرش از پدرانش از حسين بن على 8 كه گفت رسول خدا 6 بعلى 7 فرمود

يا على انت حجّة اللَّه‌

تو حجّت خدا و تو باب خدا و تو راه و طريق بسوى خدا و تو نبأ عظيم( خبر بزرگ) و تو صراط مستقيم و تو مثل اعلى هستى.

يا على تو امام مسلمين و امير المؤمنين و خير الوصيّين و آقاى راستگويانى يا على تو فاروق اعظم و تو صديق اكبرى يا على تو خليفه من و تو اداء كننده دين من و تو وفا كننده بوعده‌هاى منى.

يا على تو اوّل مظلوم بعد از منى. يا على تو جدا شده( از باطلى) يا على تو مهجورى( و غريبى) گواه ميگيرم خدا و كسانى كه از امّت من حاضرند كه حزب تو و پيرو تو حزب و پيرو من و حزب من حزب خداست و پيرو حزب دشمنان تو حزب شيطانست.

پيروى شاعر معاصر گويد:

دل بغير از شاه مردان با كسى سودا ندارد

بى( ولاى مرتضى) دل داشتن معنى ندارد

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 26  صفحه : 254
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست