responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 23  صفحه : 214

گفت: زن من است، عمر گفت: در اين پياله چيست؟ گفت: آب خوردن است، عمر به زن گفت: چه آوازى مى‌خواندى؟ زن گفت: اين اشعار را مى‌خواندم:

(تطاول هذا اللّيل و اسودّ جانبه‌

و أرّقنى ألّا حبيب ألاعبه‌

فو اللّه لو لا خشية اللَّه و التقى‌

لزعزع من هذا السّرير جوانبه‌

و لكن عقلى و الحياء يكفّنى‌

و أكرم بعلى أن تنال مراكبه)

يعنى: (اين شب طولانى شد و دامنه آن سياه گرديد، و مرا به بيدار خوابى مبتلا ساخت، مگر دوستى نيست كه با او سرگرم شوم، به خدا سوگند اگر ترس از خدا و پرهيزكارى نبود، از اين تخت اطرافش مى‌لغزيد.

ولى عقل من و شرم و حياء مرا باز مى‌دارد، و به شوهرم احترام مى‌گذارم كه كسى به مراكب او دسترسى يابد).

سپس آن مرد گفت: يا أمير المؤمنين ما اينطور دستور نداريم، خداوند مى‌فرمايد:( (وَ لا تَجَسَّسُوا)) عمر گفت: راست گفتى، و از منزل او بيرون رفت.

و قوله‌( يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‌)، ابن عباس گفته است اين آيه در باره ثابت بن قيس بن شماس و گفتارش در باره مردى كه در مجلس به او جا نداد (اى پسر فلان زن) نازل گرديده است، كه حضرت رسول 6 فرمودند:

چه كسى از فلان زن ياد كرد؟ ثابت برخاسته گفت: من بودم يا رسول اللَّه، حضرت فرمود: به صورت اين مردم نگاه كن. ثابت نظرى به چهره‌هاى مردم افكند، حضرت از او پرسيد چه ديدى اى ثابت؟ گفت: چهره‌هاى سفيد رنگ و سياه رنگ و سرخ رنگ را ديدم، تو اين رنگهاى مختلف را جز به وسيله تقوى و

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 23  صفحه : 214
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست