نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 23 صفحه : 213
خالى بر ميگردد، آن دو نفر ميگويند اسامه
بخل ورزيده است، و به سلمان هم ميگويند: اگر او را سر چاه پر آبى بفرستيم خشك
خواهد شد، آن گاه خودشان راه مىافتند كه نزد اسامه جستجو كنند، با اينكه پيامبر
6 به آنان اين دستور را نداده بود.
حضرت به آنان فرمود: چه شده است كه مىبينم دهانتان آلوده بگوشت است
گفتند: يا رسول اللَّه ما امروز گوشتى دريافت نكرديم، فرمود: گمراه شدهايد داشتيد
گوشت سلمان و اسامه را ميخورديد، و بدنبال آن اين آيه نازل شد.
از ابى قلابه روايت شده است كه به عمر بن خطاب گفته شد كه ابا محجن
ثقفى با جمعى از دوستانش در خانه شراب مينوشند، عمر بمنزل او رفته هنگامى كه بر او
وارد شد ديد كه تنها يك نفر نزد او است، ابو محجن به عمر گفت: اى امير المؤمنين!
اين كار بر تو حلال نيست، خداوند تجسس را بر تو حرام كرده است، عمر گفت: اين چه
ميگويد؟
زيد بن ثابت و عبد اللَّه بن ارقم گفتند: يا امير المؤمنين راست
ميگويد.
راوى ميگويد: عمر از خانه او بيرون رفته او را رها كرد.
يك بار ديگر عمر بن خطاب همراه عبد الرحمن بن عوف بمنظور گشت بيرون
رفتند، آتشى ديدند جلو رفتند و از صاحبخانه اجازه گرفتند، صاحبخانه در را باز كرد
وارد خانه شدند ديدند در اين خانه مردى است و زنى كه زن آواز ميخواند، در حالى كه
مرد پيالهاى در دست دارد.
عمر گفت: اين زن چه نسبتى با تو دارد؟
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 23 صفحه : 213