responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 23  صفحه : 212

راه بدهيد، تا اينكه بيكنفر رسيد به او گفت: جا پيدا كردى بنشين، ثابت با حالتى خشمناك پشت سر او نشست، همين كه هوا روشن شد پرسيد كه اين مرد كيست؟ آن مرد گفت: من فلانى هستم، ثابت نام مادر او را كه در جاهليت زن بدنامى بوده برده گفت پسر فلان زن هستى؟ آن مرد از خجالت سر خود را بزير انداخت، بلافاصله اين آيه بر پيامبر خدا 6 نازل شد.

(وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ)- از انس نقل شده است كه اين قسمت نيز در زنان پيامبر 6 است كه ام سلمه يكى از زنان حضرت را مسخره كرده بودند[1] و علت اين مسخره اين بود كه ام سلمه يك تكه پارچه كتان سفيد بكمر خود بسته بود كه دو طرف آن از پشت سرش آويخته بود و موقع راه رفتن بزمين كشيده ميشد، عايشه (دختر ابو بكر) به حفصه (دختر عمر) گفت: ببين پشت سر خودش چه ميكشد مثل زبان سگ آويزان شده است؟! اين بود سبك مسخره آنان.

حسن گفته است كه عايشه ام سلمه را به كوتاهى قدش سرزنش كرده و براى فهماندن اين معنى با دست اشاره نموده است،( وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً)- در باره دو نفر از ياران رسول خدا 6 نازل شده است كه دوست خود سلمان را غيبت كرده بودند، اين دو نفر سلمان را فرستاده بودند كه برود از خدمت حضرت رسول 6 براى آنان غذا بياورد، حضرت نيز سلمان را نزد سامة بن زيد كه انباردار قافله بود فرستاده بود، اسامه به آنان ميگويد: غذا تمام شده است و چيزى پيش من نيست، سلمان نيز دست‌


[1]- تفسير ابن عباس صفحه 323 در اين باره ميگويد( اين آيه در باره دو نفر از زنان پيامبر6 نازل شده است كه ام سلمه زن پيامبر6 را مسخره كرده بودند، كه خداوند آنان را از اين عمل بازداشته فرمود: و لا نساء.)

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 23  صفحه : 212
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست