نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 21 صفحه : 87
ولى آنان كه گفتهاند جمع بر دو نفر نيز
اطلاق مىشود به اين آيه تمسك جستهاند ولى جواب آنها در جمله فوق گفته شده است.( إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ)
(زمانى كه داخل شدند بر داود پس او هراسيد از ايشان) كه در غير وقت مخاصمه، وارد
شده و از غير درب وارد گشتند و بدون اذن او داخل شدند.
(قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ) (گفتند نترس دو ستيزه
كننده است) يعنى به داود گفتند ما دو خصم هستيم.
(بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ)
(بعضى بر بعض ديگر ستم كرده است) آمديم تا ميان ما قضاوت كنى.
(فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ) (پس حكم كن ميان ما به حق و ستم نكن) و تجاوز از حق نكن كه فقط به
ميل يكى قضاوت كنى( وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ) (و هدايت كن ما را به راه راست) يعنى ارشاد و دلالت كن ما را به راه
ميانهاى كه راه حق است. سپس خداوند از قول يكى از دو خصم به خصم ديگر مىگويد:
(إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ
نَعْجَةٌ واحِدَةٌ) (همانا اين برادر من است براى اوست نود و نه ميش و براى من يك ميش
است).
«خليل» گويد: نعجه عبارت است از مؤنث گوسفند و گاو وحشى و گوسفند
كوهى و عرب از زنان به (نعاج) تعبير مىكنند.
(فَقالَ أَكْفِلْنِيها) (پس گفت واگذار آن را به
من) يعنى آن يك ميش را نيز به.
ميشهاى من منضم كن و آن را در كفالت و حيازت من قرار بده و مقصود اين
است.
كه آن را به من ببخش و در نصيب من قرار بده. و اين گفتار از «ابن
عباس» و «ابن مسعود» و «مجاهد» مىباشد.
(وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ) (و مغلوب كرد مرا در
خطاب) يعنى در كلام به من غلبه كرد، و برخى گفتهاند مقصود اين است كه: اگر سخن
مىگفت رساتر بود و
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 21 صفحه : 87