نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 21 صفحه : 247
شد امر.
حناجر- اين لفظ جمع (حنجره) است، و آن به معنى حلقوم مىباشد كاظم-
اين لفظ را بر كسى گويند كه نگهدارد آنچه در قلبش قرار دارد گفته مىشود (كظم
غيظه) «خشم خود را فرو برد» زمانى كه خشم خود را فرو برده باشد.
اعراب:
كاظمين- منصوب است بنا بر اين كه حال باشد و حال هم حمل به معنى شده
است، زيرا به (قلب) گفته نمىشود كه (كاظم) است، پس (كاظمين) حال اصحاب قلوب
مىباشد و مقصود چنين خواهد بود: زمانى كه قلبهاى مردم به حلقومشان برسد در حالى
كه خشم خود را فرو مىنشانند. و اين كلمه حال از ضمير در (لدى الحناجر) است و
مقصود اين است كه آنان از همه چيز به غير از فكر آن حال متوقف مىباشند. نسبت كظم
به قلب مانند نسبت كتابت به دستها مىباشد.
يطاع- اين كلمه محلا مجرور است چون صفت (شفيع) مىباشد
، تفسير:
خداوند متعال در اين آيات مكلفين را از روز قيامت ترسانده و ميگويد:
(وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ) (و
بترسان ايشان را از روز نزديك) كه آن روز قيامت است، زيرا هر چيز آينده، نزديك
مىباشد و گفتهاند منظور، روز نزديك شدن مجازات است.
(إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ)
(زمانى كه قلبها نزد گلوها باشد) به جهت اين كه از شدت ترس دلها از جاى خود حركت
كرده و به گلوگاهها برسد و مانند اين است قول ديگر خداوند (و بلغت القلوب
الحناجر)، «و برسد قلبها به گلوگاهها- احزاب- 10».
(كاظِمِينَ) (خشم فرو برندگان) يعنى
كسانى كه غمگين و اندوهناك و افسرده
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 21 صفحه : 247