نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 21 صفحه : 13
1- حضرت ابراهيم به ستارگان نگاه كرد و دليل
آورد كه وقت بيمارى تب او فرا رسيده كه در زمان معينى عادت داشت و گفت من بيمارم،
يعنى وقت مرض و نوبت بيمارى فرا رسيده است. گويا كه فرمود: من بزودى بناچار بيمار
خواهم شد و وقت آن فرا رسيده است كه تب عارضم شود. پس گاهى كسى را كه مشرف و روى
آورنده بر چيزى باشد مىگويند داخل در آن شده است، چنان كه خداوند مىگويد:( (إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ))،
«همانا تو مردهاى و ايشان مردگانند- زمر- 30».
پس نگاه ابراهيم به ستارگان مانند نگاه منجمان كه براى بدست آوردن
حكمى كه روى يقين است نمىباشد، چنان كه شاعر مىگويد:
(اسهرى
ما سهرت ام حكيم
و اقعدى مرة لذلك و قومى)
(و افتحى الباب و انظرى فى النجوم
كم علينا من قطع ليل بهيم
«سهر كن اى مادر حكيم كه سهر نكردى- و بنشين
بدين خاطر و برخيز» «و بگشا در بر او بنگر در ستارگان- چه قدر از پارههاى شب
تاريك باقى مانده است» 2- حضرت ابراهيم مانند نظر بت پرستان به ستارگان نگاه كرد
تا آنها گمان كنند كه گفتار او مانند گفتار ايشان خواهد بود، پس در اين هنگام گفت
من بيمارم، پس بت پرستان به گمان اينكه طالع او دلالت به بيماريش مىكند او را رها
ساختند.
و شايد هم خداوند با وحى خود ابراهيم را آگاه گردانيد كه او را در
آينده نزديك بيمار خواهد شد و نشانه اين كار را به طلوع كردن ستارهاى و يا پيوستن
ستارهاى به ستاره ديگر قرار داد، و چون ابراهيم اين علامت را مشاهده كرد براى
تصديق آنچه كه خدا خبر داده بود گفت من بيمارم.
3- ابراهيم با نظر تفكر در ستارهها نگاه كرده و از اين راه استدلال
كرد كه اين ستارگان نه خدا بوده و نه قديم هستند بلكه حادث مىباشند چنان كه
خداوند از قول ابراهيم در سوره آل عمران بيان كرده است و ابراهيم با اين
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 21 صفحه : 13