responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 20  صفحه : 384

گفتند خدايى كه هر چيزى را خلق كرده و شريكى براى او نيست، گفت دليل شما چيست، گفتند هر چه از ما بخواهيد انجام ميدهيم، شاه امر كرد تا يك جوان كورى را كه جاى چشمانش مانند پيشانيش صاف بود آوردند و آنها شروع كردند خدا را خواندند تا جاى چشمانش شكافت و دو فندق گلى بجاى چشمان آنان گذارد پس تبديل بدو چشم شد و بينا گشتند و شاه تعجّب كرد پس شمعون بشاه گفت شما اگر صلاح بدانى از خدايان خود بخواه تا مانند اين عمل دو نابينا را بينا كند پس شرافتى براى تو و خدايان تو باشد، شاه گفت من چيزى را از تو پنهان نمى كنم اين خدايانى كه ما ميپرستيم نه زيانى بكسى ميزنند و نه سودى ميبخشند، آن گاه باين دو فرستاده عيسى گفت، اگر خداى شما قدرت زنده كردن مرده را دارد، ما ايمان ميآوريم به او و بشما گفتند خداى ما بهر چيزى تواناست، شاه گفت در اينجا مرده‌اى هست كه هفت روز است مرده است و ما او را دفن نكرده‌ايم تا پدرش برگردد از مسافرت و او را آوردند در حالى كه تغيير كرده و متعفّن شده بود پس شروع كردند علنا خدا را خواندند و شمعون هم در باطن و دلش خدا را ميخواند، پس مرده برخاست و گفت من هفت روز قبل مرده و داخل در هفت وادى از آتش شدم و من شما را بيم ميدهم و ميترسانم از آنچه در آن هستيد، ايمان بخدا بياوريد، پس پادشاه تعجّب كرده و بفكر فرو رفت.

چون شمعون دانست كه سخن او در پادشاه اثر كرده او را بسوى خدا خواند پس شاه و عدّه‌اى از مردم شهرش ايمان آورده و عده‌اى هم بكفرشان باقى ماندند.

و عيّاشى هم در تفسيرش مثل اين راز- باسنادش از ابى حمزه ثمالى و غير او از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق 8 روايت كرده‌

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 20  صفحه : 384
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست