نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 20 صفحه : 36
بزغاله است، پس پيغمبر 6 بمسلمانانى كه در
خندق كار ميكردند فرمود برخيزيد براى صرف غذا بمنزل جابر بيائيد، پس همه آنها
برخاسته و بطرف منزل من آمدند و من از خجالت حالتى كه پيدا كردم كه جز خدا كسى
نميدانست براى كمى غذا و ميگفتم همه مردم آمدند بر يك من نان جو و يك بزغاله، پس
نزد زنم آمده و گفتم ما رسوا شديم پيغمبر 6 با تمام مردم مدينه آمدند، پس عيالم
گفت آيا پيغمبر" ص" از تو از مقدار غذا پرسيد؟
گفتم بلى، پس گفت خدا و پيامبر 6 داناترند ما او را از موجودى خود
خبر داديم، پس اين سخن زن من غم و غصّه مرا برطرف كرد.
پس رسول خدا 6 وارد شده و فرمود گوشت و نان را با من گذاريد پس آن
حضرت شروع كرد به ريز كردن نان و در آبگوشت ريختن و گوشت بزغاله پخته را از هم جدا
ميكرد و در ظرف غذا ميگذارد، و مرتبا جلوى مردم ميگذارد تا همه خورده و سير شدند و
تنور نان و ديگ آبگوشت پر از نان و آبگوشت و گوشت بود مانند اولش سپس پيغمبر 6
بعيال جابر فرمود خودت بخور و بهمسايهها اهداء كن، پس ما غذا خورده و به تمام
خويشان خود نيز هديه فرستاديم، و بخارى اين معجزه را در صحيح خويش آورده است.
براء بن عازب گويد: در روز احزاب رسول خدا 6 با ما خاك حمل ميكرد و
خاك سفيدى شكم آن بزرگوار را پوشانيده بود و بصداى بلند مىفرمود:
لا همّ لو لا انت ما اهتدينا
و لا تصدّقنا و لا صلّينا
بار خدايا اگر تو نبودى ما هدايت نشده و نه زكاة داده بوديم و نه
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 20 صفحه : 36