responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 20  صفحه : 35

گفتند آيا تعجّب نمى‌كنيد كه محمد شما را خبر داده و وعده باطل ميدهد و بشما ميگويد كه در يثرب (مدينه) قصور حيره و مدائن و كسرى را مى‌بينيد و اينكه آنها را براى شما فتح ميكند و حال آنكه شما حفر خندق نموده، و جرئت مبارزه و ظاهر شدن را نداريد.

معجزه دوّم‌

و نيز از آيات و معجزات پيامبرى آن حضرت حكايتى است كه ابو عبد اللَّه حافظ با اسنادش از عبد الواحد بن ايمن مخزومى روايت نموده گويد:

شنيدم جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت ما در آن روز خندق مى‌كنديم پس كوهكى در آن ظاهر شد، پس ما گفتيم يا رسول اللَّه كوهكى پيش آمده در خندق، پيغمبر 6 فرمود: بر آن آب بپاشيد، آن گاه برخاست، پس بطرف آن كوهك آمد در حالى كه از گرسنگى دامن خود را بشكم مباركش بسته بود، پس كلنگ يا بيل را گرفت و سه مرتبه بسم اللَّه گفت آن گاه بر آن سنگ زد، پس آن سنگ مانند رمل و شن نرم رونده گرديد، پس گفتم به من اجازه دهيد بمنزلم بروم، پس اجازه فرمود، پس بهمسرم گفتم آيا از خوراكى چيزى دارى گفت: يك صاع (سه كيلو) جو و يك بزغاله هست، پس او جو را آرد نموده و خمير كرد و من بزغاله را ذبح كردم و پوست كندم و در اختيار عيالم گذاشتم و خدمت پيامبر آمدم و ساعتى نشسته، سپس باز رخصت گرفته و بمنزل آمده و ديدم همسرم آن خمير را نان ساخته و گوشت را هم پخته است، پس حضور پيامبر 6 برگشته و گفتم نزد ما غذايى آماده است يا رسول اللَّه شما و دو نفر از اصحابتان تشريف بياوريد.

فرمود اى جابر غذا چه مقدار است، گفتم يك صاع نان جو و يك‌

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 20  صفحه : 35
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست