نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 2 صفحه : 43
اسماعيل گفت: وقتى كه شوهرت بمنزل آمد از
قول من باو سلام برسان و بگو آستانه خانهات بسيار مناسب و درست است.
اسماعيل كه بخانه مراجعت كرد بوى پدرش بمشامش رسيد و از همسرش پرسيد
آيا در غياب من كسى بخانه ما آمد؟ وى با لحن تجليل آميزى گفت: بلى پير مردى كه
خوشبوترين افراد و داراى نيكوترين قيافه بود بمنزل ما آمد و من از وى پذيرايى
نمودم و سرش را شستشو دادم و هم اكنون اثر پاهايش در اين سنگ باقى مانده است»
اسماعيل گفت: «او پدر من ابراهيم 7 است».
اين داستان را- با تفاوت مختصرى در عبارت- علىّ بن ابراهيم از پدر
خود از ابن عمر از ابان از حضرت صادق 7 نقل كرده است ولى در پايان آن،
اين مطلب اضافه شده است كه: «ابراهيم 7 بهمسر اسماعيل گفت: هنگامى كه
شوهرت بخانه آمد باو بگو پير مردى به اينجا آمد و او توصيه كرد كه درباره آستانه
خانهات نيكى كن و قدر او را بدان. آن وقت اسماعيل كه بخانه آمد و از جريان
استحضار حاصل كرد خود را با چشمهاى اشكبار روى آن سنگ كه اكنون مقام ابراهيم
ناميده ميشود افكند و آن را بوسيد».
در روايت ديگرى از حضرت صادق 7 نقل گرديده است كه حضرت
ابراهيم 7 از ساره اجازه ملاقات اسماعيل 7 را خواست و ساره
باين شرط، موافقت كرد كه او تا شب مراجعت كند و از الاغش پياده نشود از حضرت سؤال
شد كه اين مسافرت با اين سرعت چگونه صورت گرفت؟
عبد اللَّه بن عمر از حضرت رسول اكرم 6
نقل كرده است كه آن حضرت فرمودند: ركن و مقام دو ياقوت از ياقوتهاى بهشت ميباشند و
خداوند نور آنها را گرفته است و اگر نه اين بود، آنها ما بين مشرق و مغرب را روشن
ميكردند.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 2 صفحه : 43