3- حجر اسود و آن سنگى است كه ابراهيم 7 آن را در خانه
كعبه نصب كرد و رنگ آن در ابتدا از كاغذ سفيدتر بود ولى در اثر گناهان فرزندان آدم
سياه گرديد.
يك داستان راجع بمقام ابراهيم
ابن عباس ميگويد پس از اينكه ابراهيم 7 اسماعيل و هاجر را
بمكّه آورد و در آن سرزمين قرار داد و بعد از زمانى قبيلهاى بنام جرهم در آن مكان
فرود آمده و اقامت گزيدند و اسماعيل از آن قبيله همسرى براى خود انتخاب كرد و هاجر
از دنيا درگذشت. ابراهيم 7 از ساره اجازه خواست كه براى ملاقات هاجر
رهسپار مكّه شود ساره با اين پيشنهاد با اين شرط موافقت كرد كه ابراهيم در مكّه از
مركب خود پياده نشود! ابراهيم 7 بطرف مكّه حركت كرد و پس از طى راه وارد
مكّه گرديد- در حالى كه هاجر از دنيا درگذشته بود- و بطرف خانه اسماعيل رفت و از
همسر او پرسيد شوهرت كجا است؟ وى گفت براى شكار از منزل بيرون رفته است- اسماعيل
معمولًا براى شكار از حرم بيرون رفت- ابراهيم گفت آيا وسيلهاى براى پذيرايى از من
دارى؟ همسر اسماعيل گفت نزد من چيزى نيست و كسى هم فعلًا در منزل نيست كه در
پذيرايى از مهمان بمن كمك كند! ابراهيم قصد مراجعت كرد و تنها جملهاى كه در اين
هنگام باو گفت اين بود:
[1] آن سنگ مخصوصى بود كه هر موقع موسى 7 عصاى خود را
بآن ميزد 12 چشمه از آن ميجوشيد.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 2 صفحه : 41