نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 97
حاجتى غيبت كرده است؟
مبرد مىگويد: در اول يقين كرد كه هدهد نيست و لذا گفت:(ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ)
بعداً برايش شك پيدا شد از اين جهت گفت:(أَمْ كانَ مِنَ
الْغائِبِينَ) و از حال او جويا شد.
سپس به تهديد پرداخته، مىفرمايد:
(لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً):
بخدا سوگند، پر و بالش را ميكنم و او را در آفتاب مىاندازم. برخى گويند: يعنى او
را در ميان اضدادش مىاندازم.
از آنجا كه در زمان سليمان نطق و تكليف مرغان صحيح بوده است، سرزنش و
كيفرش نيز صحيح است. زيرا وظيفه هدهد اين بود كه در خدمت سليمان باشد و او را
اطاعت نمايد.
(أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ): يا اينكه او را بكيفر
عصيانش سر مىبرم.
(أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ):
يا اينكه دليل واضحى بياورد كه عذر او بر غيبتش باشد.
(فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ): طولى نكشيد كه هدهد
آمد و دليل غيبت خود را بيان نمود.
(فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ):
هدهد گفت: به چيزى مطلع شدهام كه تو و لشكريانت از آن بىخبريد.
(وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ):
من از شهر سبا مىآيم و خبرى برايت آوردهام كه هيچ ترديدى در باره آن نيست و از
هر لحاظ مطابق واقع است.
شهر سبا در سرزمين يمن است.
سدى ميگويد: خداوند 12 پيامبر به شهر سبا فرستاد.
از ابن عباس روايت شده است كه پيامبر خدا فرمود: سبا مردى بود كه ده
طايفه عرب از او پديد آمدند. از اين ده طايفه، شش تا داراى ميمنت و چهار تا شوم
بودند. شومها لخم و جذام و غسان و عاملهاند. با ميمنتها كنده و اشعرون و ازد و
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 97