نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 79
پس از آن بوصف مخالفان پرداخته، مىفرمايد:
(إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ
أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ): در باره معنى اين قسمت
اختلاف است.
حسن و ابو مسلم و جبائى گويند: يعنى اعمالى را كه امر كردهايم بجا
آورند، در نظرشان زينت دادهايم و آنها متحيرند كه از آن اعمال دور ماندهاند.
برخى گويند: يعنى اعمالشان را بواسطه اينكه ميل به زشتى در وجودشان
آفريدهايم تا ميل به معصيت كنند و از لذتهاى حقيقى اجتناب ورزند در نظرشان زينت
دادهايم. آنها از اين حقيقت غافلند و دچار حيرت هستند.
برخى گويند: يعنى آنها را از توفيق باز داشتهايم. در نتيجه
كارهايشان در نظرشان آراسته و زينت يافته است.
(أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي
الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ): اينان در آخرت گرفتار شدت
عذاب هستند و از همگان زيانكارترند. زيرا ثوابى نمىبرند و همواره با عتاب
روبرويند.
(وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ): و تو اى محمد قرآن را از جانب كسى كه در كارهاى خود حكيم و به خلق
خود عليم است دريافت مىكنى.
يعنى از جانب خدا.
على بن عيسى گويد: عليم به معنى عالم است. جز اينكه عليم معنى مبالغه
را مىرساند. نظير سميع و سامع. زيرا وقتى كه مىگوئيم: عالم، معنى آن اين است كه
معلومى دارد. چنان كه وقتى مىگوئيم: سامع، معنى آن اين است كه مسموعى دارد.
اما وقتى گفته مىشود: عليم، معنى آن اين است كه اگر معلومى يافت شود
او عالم به آن است. همانطورى كه وقتى مىگوئيم: سميع، معنى آن اين است كه هر گاه
مسموعى باشد، او شنواست.
(إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً): در داستان موسى بياد آور هنگامى را كه به همسر خود- دختر شعيب-
گفت: من آتشى مىبينم.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 79