responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 18  صفحه : 182

برخى گفته‌اند: سنگى از روى چاهى برداشت و دلوى از آنها گرفت و به آب دادن گوسفندان ايشان پرداخت. اين سنگ را ده نفر مى‌توانستند حركت دهند.

دلوى هم كه به او دادند، اينقدر سنگين بود كه كشيدن آن از چاه، كار ده نفر بود.

(ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِ‌): آن گاه براى خنك شدن و استراحت كردن با حال گرسنگى به سايه درختى پناه برد.

(فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ): گفت: خدايا به خيرى كه بر من نازل كنى محتاجم.

ابن عباس گويد: پيغمبر خدا درخواست تكه نانى از خدا ميكرد.

على (ع) مى‌فرمايد: نانى از خدا مسألت ميكرد كه بخورد. زيرا از گياه بيابان چندان خورده بود كه سبزى آن از فرط لاغرى از پوست شكمش پيدا بود.

زنها پيش پدر خود رفتند و چون نسبت به روزهاى ديگر خيلى زود برگشته بودند، از كار آنها تعجب كرد و آنها جريان را به اطلاعش رسانيدند. يكى از آنها دستور داد كه موسى را نزد او ببرد. دختر بزرگتر آمد تا موسى را نزد پدر ببرد.

چنان كه مى‌فرمايد:

(فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ): يكى از آنها به رسم زنان با شرم و حيا نزد موسى آمد. برخى گفته‌اند: صورت خود را به آستينش پوشيده بود. برخى گفته‌اند: خوش نداشت كه جلو مردى راه برود و با مردى تكلم كند، برخى گفته‌اند:

يعنى از بيراهه مى‌رفت.

(قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا): بموسى گفت: پدرم ترا ميخواهد تا مزد آب دادن گوسفندانمان را بتو بدهد.

بيشتر مفسرين معتقدند كه پدرش شعيب است. وهب و سعيد بن جبير معتقدند كه او يثرون برادرزاده شعيب است. شعيب بعد از آنكه كور شده بود جان سپرده و ميان مقام و زمزم بخاك سپرده شده بود. برخى گفته‌اند: يثروب است. برخى گفته‌اند: يثروب نام اصلى شعيب است، زيرا شعيب نامى عربى است.

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 18  صفحه : 182
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست