responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 18  صفحه : 163

چون از دروغ خوشش نمى‌آمد، گفت: بچه‌اى دارم كه ميخواهم در آن مخفى كنم.

نجار تابوت را ساخت و به او فروخت، سپس رفت تا مأمورين را از وجود طفل مطلع سازد. ولى نتوانست با آنها تكلم كند. برگشت و شروع به كار كرد و زبانش باز شد.

دو باره رفت كه گزارش دهد، باز هم زبانش بند آمد. تا سه مرتبه اين وضع تكرار شد و فهميد كه يك قضيه غير عادى است و دست خدا در كار است.

(فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ‌): بچه بدريا انداخته شد و خاندان فرعون او را يافتند و از دريا گرفتند.

(لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً): سرانجام اين طفل موجب اندوه آنها شد و بدشمنى آنها برخاست.

(إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ‌): فرعون و هامان و سپاهيان ايشان مردمى خطاكار و معصيتكار بودند.

داستان از اينقرار است كه رود نيل صندوق حامل موسى را به جايى آورد كه فرعون و زنش زندگى ميكردند. فرعون دستور داد كه بچه را بياورند. آسيه دختر مزاحم در را گشود. همين كه بچه را ديد، خداوند محبتش را در دلش انداخت.

آسيه زنى بود از بنى اسرائيل كه از زيبا رويان و پيامبر زادگان بود. به مؤمنين رحم ميكرد و به آنها صدقه ميداد، همين كه چشم فرعون بموسى افتاد، خشمگين شد و گفت: چطور اين طفل از مرگ نجات يافته است. آسيه گفت: اين طفل بيش از يك سال دارد. تو دستور داده‌اى كه بچه‌هاى امسال را بكشند. بگذارش تا روشنى چشم ما باشد. چنان كه خداوند مى‌فرمايد:

(وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً): زن فرعون گفت: روشنى چشم من و تو باشد. او را نكش. شايد بما نفع دهد يا او را بفرزندى بگيريم.

علت اينكه زن فرعون چنين حرفى زد اين بود كه فرعون فرزند نداشت و ميخواست از اين راه او را به طمع اندازد.

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 18  صفحه : 163
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست