responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 18  صفحه : 162

گفت: چقدر فصيح هستى! گفت: فصاحت مخصوص خداوند است و همين آيه را خواند و نكات آن را توضيح داد.

وهب مى‌گويد: هنگامى كه مادر موسى باردار بود حملش را پوشيده داشت و هيچكس از حال او مطلع نشد و اين كار خدا بود. زيرا ميخواست با اين طفل بر سر قوم بنى اسرائيل منت گذارد. در آن سالى كه موسى ميخواست تولد شود، فرعون قابله‌ها را حاضر كرد و به آنها دستور داد كه زنان را بدقت تفتيش كنند. مادر موسى در همين موقع بموسى حامله شد ولى شكمش بر نيامد و رنگش تغيير نكرد و شيرش ظاهر نشد و قابله‌ها كارى به او نداشتند. شبى كه موسى بدنيا آمد، هيچكس پهلوى مادرش نبود. قابله‌اى هم نداشت. تنها خواهر موسى- مريم- در آنجا حاضر بود.

در اينوقت خداوند دستور داد كه فرزند خود را شير دهد. مدت سه ماه او را شير داد.

بطورى كه كسى صداى گريه او را نميشنيد و هيچ حركتى از طفل سر نميزد. هنگامى كه از گرفتارى بچه ترسيد، صندوقى ساخت و براى طفل در آن جايى درست كرد و طفل را به امر خدا در آن نهاد و شبانه بدريا انداخت.

ابن عباس مى‌گويد: وقتى كه تولد موسى نزديك شد، قابله‌اى كه مأمور وى بود آمد و كمك كرد تا طفل بدنيا آمد. قابله در جبين طفل نورى ديد كه اندامش را لرزاند و محبت طفل در دلش جاى گرفت. سپس بمادر موسى گفت: آمدم كه نوزاد ترا بكشم ولى احساس ميكنم كه چنان او را دوست ميدارم كه احدى را اينطور دوست نداشته‌ام. او را حفظ كن. هنگامى كه قابله رفت، جاسوسان متوجه شدند و آمدند كه داخل خانه شوند، خواهر موسى بمادر اطلاع داد، مادر، طفل را در خرقه‌اى پيچيد و در تنور انداخت. آنها وارد شدند و تنور را روشن و رنگ صورت مادر موسى را تغيير نيافته و پستان او را بى‌شير ديدند. از خانه خارج شدند. مادر بر سر تنور آمد. خداوند آتش را بر موسى سرد و سلامت كرده بود. اما- مادر چون ميديد كه فرعون در جستجوى اطفال كوشش فراوان دارد ترسيد و به نجارى سفارش كرد كه برايش صندوق بسازد. نجار سؤال كرد كه صندوق براى چه ميخواهد؟ مادر موسى‌

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 18  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست