اشرافيان قوم كه كافر بودند و ديدار آخرت را تكذيب ميكردند و انواع
نعمتها را بآنها داده بوديم، گفتند: اين شخص مثل شماست آنچه شما ميخوريد و
مىنوشيد، مىخورد و مىنوشد و بر ما ترجيحى ندارد[1].
(وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً
لَخاسِرُونَ): اگر اطاعت بشرى چون خودتان كنيد و دعوت او را بپذيريد، دچار ضرر و
زيان مىشويد.
(أَ يَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذا مِتُّمْ وَ كُنْتُمْ تُراباً وَ
عِظاماً أَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ): آيا اين پيامبر به شما
وعده ميدهد كه پس از مردن و پوسيدن، بار ديگر زنده شده، از قبرها خارج مىشويد؟!( هَيْهاتَ هَيْهاتَ لِما تُوعَدُونَ):
چه دور است و چه محال است وعدهاى كه بشما داده ميشود!!(
إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا):
زندگى همين زندگى دنياست كه بما نزديك است. گروهى ميميرند و گروهى بدنيا مىآيند و
زنده شدن مجدد، در بين نيست.
(وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ):
اين زندگى و مرگ، حيات ديگرى بدنبال ندارد.
(إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ ما
نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ): او مردى است كه بخداوند
نسبت دروغ ميدهد و ما او را تصديق نميكنيم.
(قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ):
تفسير آن گذشت.
[1]- اولين انتقاد آنها از فرستاده خدا بمنظور منحرف كردن ذهن
مردم اين است كه چرا او غذا ميخورد و آب مىنوشد؟ پيامبر بايد نيازى به آب و غذا
نداشته باشد. حال آنكه امتياز پيامبران بوحى است.( نوع اعتراضها را بيان كرده است:
يك اعتراض اين بود كه چطور ميشود پيامبر غذا بخورد و آب بنوشد؟! اعتراض ديگر اين
است كه: پيامبر سخن از قيامت و زنده شدن مجدد مىزند و اين قابل قبول نيست. در
حقيقت آنها منكر معاد بودند. سومين انتقاد آنها اين بوده است كه پيامبران بخدا
نسبت دروغ ميدهند و خداوند چنين مطلبى نگفته است.
نكته جالب اين است كه همينها با همه خيره سرى و گمراهى منكر
خدا نيستند. بلكه نبوت انبياء و معاد را منكرند و انتظار دارند كه اگر پيامبرى از
جانب خدا بيايد، نيازى به آب و غذا نداشته باشد و مثل ملك زندگى كند.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 17 صفحه : 49