نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 17 صفحه : 199
سلطنت داريم: سلطنت عظمت كه مخصوص خداست و
سلطنت ديانت كه خدا ميدهد و سلطنت جبر كه از راه زور است.
(وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً):
قيامت روزى است كه بر كافرين بسيار دشوار است. اما براى مؤمنين اينقدر سهل و زودگذر
است كه به اندازه يك نماز خواندن طول و زحمت بيشتر ندارد. اين آيه، بشارتى است
براى مؤمنين.
(وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ): قيامت روزى است كه ظالم- همچون عقبة بن ابى معيط- از فرط ندامت
انگشت خود را مىگزد. اين است سرنوشت آنها كه براى خود دوستانى غير از خدا بگيرند.
عطاء گويد: اينقدر دستهاى خود را نيش مىزنند كه گوشت آن تا مرفق ريخته مىشود.
(يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا): ظالم در آن روز مىگويد: كاش براه پيامبر رفته بودم و از هدايت او
بهرهمند شده بودم.
(يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا): كاش پيامبر را اطاعت مىكردم و ابى- يا شيطان- را بدوستى خود بر
نميگزيدم! اگر مقصود از ظالم، همه ظلمه باشد، مقصود هر دوستى است كه انسان را از
راه دين گمراه سازد. اگر ميخواست همه گمراه كنندگان را- مثل فرعون و هامان و ابليس
و ...- ذكر كند، سخن طولانى مىشد. از اين جهت كلمه فلان را بكار برد كه همه را
شامل مىشود.
(لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي): او مرا از توجه بقرآن كه بوسيله پيامبر خدا بدست من رسيده بود،
گمراه كرد. در اينجا اين مطلب تمام مىشود. بدنبال آن به بيان مطلب مهم ديگرى
پرداخته، مىفرمايد:
(وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا):
شيطان انسان را خوار ميكند. زيرا روز قيامت از او تبرى مىجويد و او را تسليم كيفر
مىكند.
(وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا
الْقُرْآنَ مَهْجُوراً): پيامبر خدا در
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 17 صفحه : 199