هنگامى كه بسوى كتاب خدا و حكم و شريعت او و حكم رسولش دعوت مىشوند
تا ميان آنها حكم كند، گروهى از آنها اعراض مىكنند. اينكه پس از نام خدا، رسول را
ذكر ميكنند، بخاطر اين است كه حكم رسول به امر خداست و حكم خدا و رسول يكى است.
(وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ): اگر بدانند كه آنچه حق است واقع مىشود و با آن مواجه مىشوند،
بسوى پيامبر آمده، به سرعت ايمان مىآوردند و تسليم مىشدند. سپس در رد آنها
مىفرمايد:
(أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ): آيا اينان در دل
خود نسبت به نبوت تو شك دارند و گرفتار نفاقند؟ اين استفهام براى تقرير است. يعنى
چنين است. البته چنين بيانى براى نكوهش و توبيخ رساتر است. مقصود اين است كه نبوت
تو ظاهر است و احتياجى به شاهد و بينه ندارد. نكوهش بر آنهاست كه گرفتار نفاقند.
شاعر مىگويد:
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 17 صفحه : 157