responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 16  صفحه : 28

- من زنى مى‌آورم كه او را شير دهد و به او علاقه‌مند باشد.

آنها پذيرفتند و خواهر موسى سراغ مادر رفت و مادر را به كاخ فرعون آورد و موسى پستان مادر را گرفت. در اشاره بهمين مطلب است كه قرآن مى‌گويد:

(فَرَجَعْناكَ إِلى‌ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ‌): ترا بمادرت برگردانديم تا از ديدن تو چشمش روشن شود و ترس كشته شدن يا غرق شدن ترا از دل خارج سازد.

مادر موسى طفل را بخانه برد و در برابر حقوقى كه فرعون برايش قرار داده بود به شير دادن او پرداخت.

(وَ قَتَلْتَ نَفْساً): ابن عباس مى‌گويد: موسى يك مرد كافر قبطى را كشته بود.

از پيامبر خدا روايت شده است كه، خداوند برادرم موسى را رحمت كند. دوازده ساله بود كه مردى را به خطا كشت.

(فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِ‌): موسى ترسيد كه قبطيان در صدد انتقام برآيند. خداوند به او فرمود: ما ترا از غم قصاص ايشان نجات داديم و از ترس ايمنى بخشيديم.

(وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً): ترا در معرض امتحان و آزمايش قرار داديم تا اينكه براى رسالت آمادگى و خلوص پيدا كردى. اين يكى از بزرگترين نعمتهاى خداوند بود در باره موسى.

ابن عباس گويد: يعنى ترا از محنتهاى پياپى نجات داديم. در آن سالى ترا بدنيا آورديم كه فرعون بچه‌ها را مى‌كشت و ترا بدريا انداختند و از پستان هيچ زنى شير نخوردى و ريش فرعون را كندى و او تصميم قتل ترا گرفت و چون بجاى درّ آتش در دهان نهادى از كشتنت منصرف شد و يكى از دوستان نزد تو آمد و ترا مطلع كرد كه قصد كشتنت دارند.

برخى گويند: يعنى امر معاش را بر تو دشوار كرديم تا ناچار شدى شبانى شعيب كنى.

(فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ‌): و چند سالى در ميان مردم مدين بسر ببرى.

(ثُمَّ جِئْتَ عَلى‌ قَدَرٍ يا مُوسى‌): تا بدورانى رسيدى كه وقت بعثت تو به رسالت‌

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 16  صفحه : 28
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست