نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 16 صفحه : 196
گردانده مىشوند و عذاب سوزان به آنها
چشانيده مىشود. خداوند مردم مؤمن و نيكو كار را به بهشتهايى مىبرد كه نهرها از
زير آنها روان است. در آنجا دستبندها از طلا و مرواريد زيور خود كنند و لباسشان در
آنجا ديباست. بگفتار خوب و براه ستوده، هدايت شدهاند.
قرائت:
اهل مدينه و عاصم «لؤلؤ» را در اينجا و در سوره فاطر به نصب و ديگران
به جر خواندهاند تنها يعقوب در اينجا به نصب و در آنجا به جر خوانده است. وجه جر
اين است كه عطف است بر لفظ «ذهب» و وجه نصب اين است كه عطف است بر محل آن.
لغت:
خصم: اين كلمه مفرد و جمع و مذكر و مؤنث يكسان است. در عين حال مثناى
آن هم جايز است و اينكه در آيه مثنى آورده، بخاطر اين است كه آنها دو گروه و دو
خصم هستند كه با يكديگر بمخاصمه پرداختهاند. نظير(إِنْ طائِفَتانِ مِنَ- الْمُؤْمِنِينَ ...)
(حجرات 9).
صهر: پختن و ذوب شدن.
مقامع: جمع «مقمعه» وسيلهاى كه با آن سر را بكوبند.
حريق: محرق و سوزنده.
اساور: جمع اسوار. دستبندها. سِوار و سُوار هم جايز است.
شأن نزول:
گويند:(هذانِ خَصْمانِ) در باره شش نفر از مؤمنين و كفار نازل شده است كه در جنگ بدر با
يكديگر مبارزه كردند: حمزه، عتبة بن ربيعه را كشت. على (ع) وليد بن عتبة را كشت و
عبيدة بن حرث، شيبة بن ربيعه را كشت.
راوى اين روايت ابو ذر است. او سوگند ياد مىكرد كه آيه در باره آنها
نازل شده است. بخارى نيز در صحيح اين مطلب را روايت كرده است.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 16 صفحه : 196