responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 15  صفحه : 27

خيانت نخواهم كرد. من دوستان خدا را دوست ميدارم. شما بخوابيد تا من پاسدار شما باشم.

برخى گويند: اين سگ، سگ شكارى آنها بود. مقاتل گويد: اين سگ، زرد بود. ابن عباس گويد: اين سگ سفيد و سياه و نامش «قطمير» بود.

در تفسير حسن است كه اين سگ سيصد و نه سال بدون آب و غذا و خواب، در آنجا خوابيد.

(لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً): اگر بغار ميرفتى و آنها را در آن حال مى‌ديدى، از آن مكان مى‌ترسيدى و فرار ميكردى، و دلت از ترس، مالامال مى‌شد. خداوند براى محيط غار، رعب و وحشتى ايجاد كرده بود، كه كسى جرأت نزديك شدن بغار نداشته باشد و دست كسى به آنها نرسد و مزاحم آنها نشود و آنها تا مدت معين در آنجا بخوابند.

برخى گويند: آنجا چنان وحشتناك بود كه هر كس مى‌ديد، مى‌ترسيد، بعيد نيست كه كفار وقتى بر در غار رسيدند، ترسيدند كه داخل آن شوند، از اينرو در غار را مسدود كردند كه ساكنان غار در آنجا جان بسپارند.

اين هم لطفى بود از جانب پروردگار تا درنده‌اى يا انسانى بمحيط غار راه نيابد و آنها در امن و امان كامل باشند و هيچ خطرى جان و سلامت آنها را تهديد نكند.

برخى گويند: مو و ناخن آنها چنان بلند شده بود كه هر كس آنها را ميديد وحشت ميكرد.

لكن اين مطلب صحيح نيست. زيرا آنها وقتى بيدار شدند، نفهميدند چقدر خوابيده‌اند و گفتند: يك روز خوابيده‌ايم يا كمتر (آيه 19) سعيد بن جبير از ابن عباس روايت كرده است كه: در جنگ روم همراه معاويه بودم. لشكر بغار اصحاب كهف رسيد. معاويه گفت:

- كاش مى‌توانستيم اصحاب كهف را ببينيم.

گفتم:

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 15  صفحه : 27
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست