نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 5
يعنى: قوم من بنى مجد را آب داد و من نمير و
قبائل بنى هلال را آب مىدهم.
لغت:
عبرة: پند.
فرث: بقاياى غذا كه پس از هضم و فعل و انفعالات ديگر، از معده دفع
ميشود.
سائغاً: گوارا.
سكر: داراى چهار معنى است: 1- شرابى كه مست كند 2- خوردنى. مثل «جعلت
عيب الاكرمين سكرا» يعنى: ذم بزرگان را خوراك خويش ساختهاى 3- سكون.
مثل «و ليست بطلق و لا ساكره» يعنى: نه آزاد است و نه ساكن. و مثل
«سكرت الريح» يعنى:
باد ساكن شد 4- معناى مصدرى. يعنى حيران بودن. چنان كه مىفرمايد:( سُكِّرَتْ أَبْصارُنا) يعنى: ديدگان ما حيران شدند
(حجر، 15) ذلل: جمع ذلول، رام ارذل: پستتر.
اعراب:
بطونه: برخى گويند: مرجع ضمير «انعام» است. و بنا بر برخى از لغات
جايز است كه با جمع، معامله مذكر شود. در سوره مؤمنين، معامله مؤنث شده است( (نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِها).
آيه 21) برخى گويند: مرجع ضمير، مفرد «انعام» است. مثل: «و طاب البان اللقاح
فبرد». در اينجا ضمير «برد» به «لبن» برمىگردد. برخى گويند: «انعام» و «نعم» هر
دو يكى هستند. مثل:
فان تعهدينى و لى لمة
فان الحوادث اودى بها
يعنى: اگر بياد موهاى مجعد من هستى، حوادث روزگار، آنها را تباه كرد
(در اينجا ضمير «اودى» به معناى «حوادث» برميگردد). برخى گويند: «من» براى تبعيض
است. يعنى نسقيكم مما فى بطون بعض الانعام.
(تَتَّخِذُونَ مِنْهُ): در باره مرجع اين ضمير نيز
دو وجه است: 1- باز مىگردد به مذكور 2- باز مىگردد به معناى ثمرات.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 5