نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 140
اين آيه است:(
لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ)
(قصص 51) بديهى است كه تذكر بهتر از ذكر است، زيرا به تدبر شباهت دارد و مقصود
«ذكر يا تذكر» در مقابل فراموشى نيست. مثل( كِتابٌ أَنْزَلْناهُ
إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ)
(ص 29:
كتاب مباركى كه بر تو نازل كرديم تا در آيات آن بينديشند و خردمندان
بوسيله عقل خود آن را دريابند).
شايد قرائت اول، اين آيه است( خُذُوا ما
آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ)
(بقره 63: آنچه به شما داديم با نيرو بگيريد و آنچه در آن است درك كنيد) بنا بر
اين «ذكر» نيز به معناى ادراك آمده است. منظور، ياد آورى، كه در مقابل فراموشى
است، نيست.
اهل مدينه و شام و ابو بكر «كما يقولون» و «يسبح له» به ياء
خواندهاند. ضمير «يقولون» به مشركين بر مىگردد.
بصريان «كما تقولون» به تاء و «عما يقولون» به ياء و «تسبح له» به
تاء خواندهاند.
حفص اولى و دومى را به ياء و سومى را به تاء خوانده است.
در مورد «عما يقولون» دو احتمال است: 1- عطف است بر «كما يقولون» 2-
خداوند خويشتن را از دعوت آنان منزه ساخته، مىفرمايد: از آنچه آنها مىگويند،
خداوند برتر و منزه است.
در مورد «يسبح» هم به تاء صحيح است، هم به ياء.
مقصود:
اكنون خداوند با آنان كه قبلا از آنها ياد شد. به بحث و گفتگو
پرداخته، مىفرمايد:
(وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا): ما در اين قرآن، دليلهاى خود را- كراراً- ذكر مىكنيم و معانى و
مثلها و هر چه كه عبرت آموز و حكمت آميز است به تفصيل ياد مىكنيم، تا آنها در
باره آن بينديشند و به حق بودن آن يقين پيدا كنند.
قسمتهايى كه از اين جمله حذف شده، بخاطر دلالت كلام و علم شنونده
است.
(وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً):
اما اين كافران، از اين مطالب ارزنده، بهرهاى
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 140