نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 110
(فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً):
از آنجا كه عقلا جايز نيست كه خداوند پيش از ارتكاب معصيت، اراده عذاب كند، زيرا
عذاب عقوبت است و عقوبت، نتيجه گناه است و هر گاه گناهى انجام نگرفته باشد، دادن
كيفر روا نيست و هر گاه دادن كيفر روا نباشد، اراده آن هم روا نيست، از اينرو در
تأويل و تقدير اين آيه، اختلاف كرده و وجوهى گفتهاند:
1- يعنى: هر گاه پس از اتمام حجت و فرستادن پيامبران، بخواهيم اهل
قريهاى را هلاك كنيم، رؤساى قريه را به طاعت و پيروى پيامبران امر مىكنيم و اين
امر را همواره تكرار مىكنيم و دلايل بىشمارى براى آنها آماده مىسازيم، تا بر
معصيت- كاران اتمام حجت شود و ترسانيده شوند، ولى آنها هم چنان در معصيتها
غوطهور مىشوند و از فرمانبردارى ما امتناع مىكنند. در اين وقت، واجب مىشود كه
به تهديد خود جامه عمل بپوشانيم و آنها را هلاك سازيم.
علت اينكه: فقط «مترفين» يعنى طبقه متنعم و مرفه را ذكر مىكند، اين
است كه: ديگران تابع آنها هستند و هر امرى كه به آن طبقه شود، براى همه مردم است.
بنا بر اين، جمله( أَمَرْنا مُتْرَفِيها) جواب «اذا» است.
بازگشت آنچه از ابن عباس و سعيد بن جبير، روايت شده- كه مقصود اين
است كه آنها را امر بطاعت مىكنيم و آنها معصيت مىكنند- به همين معنى است. مثل:
«امرتك فعصيتنى» يعنى: ترا امر به طاعت كردم و تو مرا معصيت كردى.
2-( أَمَرْنا مُتْرَفِيها) صفت «قريه» است. يعنى: هر
گاه بخواهيم قريهاى را- كه طبقه مرفه آن را امر كردهايم و آنها نافرمانى
كردهاند، هلاك كنيم- ... بنا بر اين جواب «اذا» محذوف است و نيازى هم به آن نيست،
زيرا ظاهر است. مثل:( حَتَّى إِذا جاءُوها وَ فُتِحَتْ
أَبْوابُها) ...( فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ)
(زمر 74، 73: تا وقتى كه آمدند و درهاى آن گشوده شد ... و اجر صاحبان عمل نيكوست)
در اين آيه، جواب «اذا» حذف شده است. شاعر گويد:
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 110