نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 108
قرائت «آمرنا» نيز به معناى «اكثرنا» است.
همچنين «امّرنا»، بديهى است كه اگر به معناى دستور بگيريم، لازم مىآيد كه تنها
افراد متنعم، از جانب خداوند مكلف باشند، در حالى كه همه مردم مكلف هستند. جايز
نيست كه اين كلمه را به معناى امارت دادن بگيريم، زيرا در هر قريهاى يك امير
بيشتر نيست.
در مورد قرائت اخير نيز، گفتهاند: همان معناى بسيار كردن را مىدهد.[1] از جاهايى كه امر به معناى كثرت
آمده، اين شعر است:
و الاثم من شر ما يصال به
و البر كالغيث نبته امر
يعنى: گناه، بدترين چيزهايى است كه انسان را دچار كيفر مىسازد و
نيكى، همچون باران، گياهش فراوان است.
همچنين در حديث است كه:
«خير المال سكة مأبورة و مهرة مأمورة»
يعنى:
بهترين مال زراعتى است كه اصلاح شده باشد و كره اسب مادهاى است كه
بزايد و
[1]- چنان كه در متن آمده است، براى همه قراءتها دو معنى ممكن
است: 1- امر را به معناى فرمان دادن بگيريم 2- به معناى زياد كردن.
لكن معناى اول را بدو جهت، نمىتوانيم بپذيريم: يكى اينكه از
خود آيه، استنباط مىشود كه متعلق امر، فسق است و معلوم است كه خداوند كسى را امر
به فسق نمىكند. ديگر اينكه: اگر امر به معناى فرمان دادن است، چرا فقط به مترفين
قريه، امر بشود و ساير ساكنين قريه، از امر خداوند خارج باشند؟! در مورد معناى
دوم، اين اشكالها وارد نيستند و بنا بر اين منظور اين است كه مترفين را از لحاظ
مال و اولاد، در قريه زياد مىكنيم و مهلتشان مىدهيم تا مرتكب فسق و فجور شوند،
آن گاه هلاكشان سازيم.
اشكالى كه در مورد معناى اول ذكر كرديم از صاحب كشاف است. لكن
ممكن است گفته شود كه: از آيه، بر نمىآيد كه متعلق امر، فسق است، بلكه منظور اين
است كه خداوند آنها را امر به طاعت كرده و آنها نافرمانى كردهاند. اما اينكه چرا
فقط بمترفين قريه، امر كرده، بخاطر اين است كه آنان رئيس و بزرگ مردم قريهاند و
ساير مردم تابع و پيرو آنها هستند. پيامبر گرامى فرمود:
« الناس على دين ملوكهم»
يعنى: مردم بدين پادشاهان هستند.
با اين همه، بهتر اين است كه« امر» را به معناى مجازى حمل
كرده، گوئيم: مقصود اين است كه خداوند نعمت خود را براى آنها فراوان ساخت و آنها
بجاى شكر گزارى و وظيفه شناسى راه فسق و فجور را پيشه كردند.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 14 صفحه : 108