نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 13 صفحه : 283
(أَنَّ لَهُمُ النَّارَ):
در محل نصب به «جرم» برخى گويند: در محل رفع است. يعنى «وجب لهم النار».
(لِتُبَيِّنَ لَهُمُ): به تقدير «ان» و در محل
نصب.
(وَ هُدىً وَ رَحْمَةً): عطف بر آن.
مقصود:
(وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ
عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ): اگر خداوند كفار و گنهكاران را در دنيا
مؤاخذه مىكرد و كيفر آنها را بدنيا مىانداخت، احدى از آنها را بر روى زمين باقى
نمىگذاشت. در اينجا مقصود از «عليها» «على الارض» است، با اينكه نامى از «ارض»
بميان نيامده است. علت اين است كه: كلام بر آن دلالت مىكند، زيرا علم داريم به
اينكه مردم بر روى زمين زندگى مىكنند. نظير اين مطلب، در محاورات عرب، بسيار است.
(وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى): ولى آنها را تا وقتى معين- يعنى روز قيامت- به تأخير مىاندازد.
برخى گويند: مهلت آنها تا وقتى است كه خدا مىداند و بس و آن هنگامى است كه به
مقتضاى علم خداوند، ديگر كسى از نسل آنها اهل ايمان نباشد. علت تأخير، اين است كه
بمنظور تفضل، آنها را مهلت مىدهد، تا توبه كنند، يا اينكه مصلحتى ديگر در آن است.
پيروان مكتب عدل الهى، اختلاف دارند در اينكه كسى كه از حالش معلوم
است كه ايمان نمىآورد، آيا جايز است او را نابود كرد يا نه؟ برخى گويند: جايز
است، زيرا تكليف، تفضل است، بنا بر اين باقى گذاردن واجب نيست. قول ابو هاشم و سيد
مرتضى (ره) همين است. ديگران گويند: جايز نيست و بايد او را باقى گذاشت. قول بلخى
و جبائى همين است. لكن آنها در دليل اين گفتار، اختلاف كردهاند. ابو على گويد:
نابود كردن او مفسده است. و بلخى گويد باقى گذاشتن او به صلاح
نزديكتر است. شيخ مفيد (ره) نيز همين معنى را برگزيده است.
سدى و عكرمه گويند: معناى آيه اين است: اگر خداوند آنها را
بگناهانشان
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 13 صفحه : 283