نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 13 صفحه : 11
كلمات را برفع و ديگران به جر، قرائت
كردهاند.
صنوان: حفص و قواسى- بنا بروايت حلوانى- به ضم صاد و ديگران به كسر
خواندهاند.
يسقى: ابن عامر، زيد و رويس- از يعقوب- اين كلمه را به ياء و ديگران
به تاء (تسقى) خواندهاند.
نفضل: كوفيان- بجز عاصم- و روح- از يعقوب- به ياء (يفضل) و ديگران به
نون خواندهاند.
اينكه «زرع و ...» را به رفع خواندهاند به تقدير «و فى الارض زرع و
...» مىباشد و بنا بر اين كلمه «جنات» تنها بر تاكستانها اطلاق شده است. در شعر
زير، كلمه «جنة» بر نخلستان نيز اطلاق شده است:
كَأن عينى في غربى مقتلة
من النواضح تسقى جنة سحقاً
يعني: گويا چشمان من همچون دو دلو بزرگى است كه باغ نخلى را مشروب
مىسازد. و اينكه به جر، قرائت كردهاند، بنا بر اين است كه كلمه «جنات» تنها در
مورد تاكستانها بكار نرود بلكه شامل نخلستان و مزارع ديگر نيز بشود. چنانچه
مىفرمايد:(جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ
حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً)
(كهف 32: براى يكى از آن دو برادر، دو باغ انگور قرار داديم و باغها را بدرخت خرما
محصور ساختيم و ميان آنها زراعت قرار داديم). شاعر مىگويد:
اقبل سيل جاء من امر اللَّه
يحرد حرد الجنة المغلة
يعنى: به امر خداوند، سيلى جريان يافت تا مناطق كشت غلات را مشروب
سازد.
«صنوان» صفت براى «نخيل» و مقصود نخلهايى است كه همه از يك ريشه
باشند و مقصود از «غير صنوان» آن نخلهايى است كه هر كدام از ريشههاى جداگانهاى
باشند. اين نخلها همگى از يك آب، مشروب ميشوند (يسقى بماء واحد) لكن از لحاظ ثمر،
برخى بر برخى برترى دارند (و نفضل بعضها على بعض).
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 13 صفحه : 11