و چون كاروان (از مصر) بيرون آمد پدرشان يعقوب گفت: براستى كه من بوى
يوسف را مىشنوم اگر نسبت فساد عقل (يا كج رأيى) بمن ندهيد (94) گفتند: بخدا تو در
گمراهى (و كج رأيى) ديرين خود هستى (95) و چون بشير (مژده دهنده) آمد پيراهن را
بصورت او افكند بينا گرديد و گفت: مگر بشما نگفتم كه من (از لطف و كرم) خدا چيزها
ميدانم كه شما نميدانيد (96) گفتند: پدر جان (از خدا) براى گناهان ما آمرزش بخواه
كه براستى ما خطا كار بودهايم (97) گفت: در آينده نزديكى براى شما از پروردگارم
آمرزش خواهم خواست كه محققاً او آمرزنده و مهربان است (98).
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 292