responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 12  صفحه : 236

خواسته بدانها گفت: سر گذشت شما چه بود كه يوسف را بكامجويى از خويشتن- دعوت كرديد؟

(قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ) گفتند: العياذ باللَّه يوسف پاكدامن است و از اتهام مبرّاست و ما از او بدى و خيانتى سراغ نداريم، و بدينوسيله به برائت و پاكدامنى يوسف اعتراف كردند و اقرار كردند كه از روى ستم بزندان افتاده.

(قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ) و زن عزيز گفت هم اكنون حق آشكار شد و از باطل جدا گشت.

(أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ) من از او كام ميخواستم و او در گفتار خود كه آن روز گفت: «اين زن از من كام ميخواست» راست گو و صادق است، كه آن زن با اين جمله هم بدروغ خود اعتراف كرد و هم براستگويى يوسف، و اين اقرار بدانجهت بود كه ديگر اميدش از يوسف قطع شده بود، و خداوند براى آنكه جاى ترديدى در مورد پاكدامنى يوسف نماند و دامن او از هر جهت پاك گردد چنان كرد كه آن زن هم گواهى به پاكدامنى او دهد و هم اقرار براستگويى او كند.

(ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ) بگفته حسن و مجاهد و قتادة و ضحاك و ابو مسلم اين جمله كلام يوسف است، يعنى آنچه من انجام دادم كه فرستاده شاه را برگرداندم و تحقيق حال زنان را از وى خواستم بدانجهت بود كه شاه يا عزيز مصر بداند من در غياب او نسبت بزنش خيانتى نكردم. و جبائى گفته: اين جمله دنباله كلام زليخا است، يعنى اين اقرارى كه كردم براى آنست كه يوسف بداند من در غياب او خيانتى بدو نكردم كه گناه را بگردن او بيندازم، اگر چه در حضور او خيانت كردم و او را گناهكار معرفى كردم.

(وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ) و خدا خائنان را در نيرنگ و مكرشان هدايت نمى‌كند.

(وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي) بيشتر مفسران اين جمله را كلام يوسف دانسته‌اند، ولى جبائى آن را دنباله كلام زليخا دانسته و گفته: معناى آن اين است كه من خود را از خيانت و گناه نسبت بيوسف تبرئه نمى‌كنم.

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 12  صفحه : 236
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست