نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 207
(فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ)
و چون زن عزيز مصر سرزنش آنها را شنيد و فهميد كه آنها در صدد هستند تا داستان
زليخا را در ميان مردم فاش كنند ... و اينكه سرزنش زنان و تصميم آنها را «مكر»- و
نيرنگ- خوانده بدانجهت است كه منظور آنها از سرزنش و ملامت اين بود كه وسيلهاى
فراهم كنند تا يوسف را- كه آن همه وصف زيبائيش را شنيده بودند- بدينوسيله از نزديك
به بينند، و چون ملامت و سرزنششان حقيقت نداشت و منظورشان مطلب ديگرى بوده از
اينرو نام آن را «مكر» ناميده است. و قول ديگر آنست كه زليخا پيش زنان مزبور تظاهر
بعشق خود ميكرد ولى آنها عشق خود را كتمان ميكردند، و بدين جهت آن را «مكر»
خوانده.
(أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ) بسراغ آنها فرستاده
و آنها را بميهمانى دعوت كرد. وهب گفته: غذايى ساخت و چهل نفر از زنان مصر را دعوت
كرد.
(وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً) و
براى ايشان بالشهايى آماده كرد، و برخى گفتهاند:
منظور از «متكا» همان غذايى است كه براى آنان تهيه كرده بود چنانچه
عرب گويد:
«اتكانا عند فلان» يعنى پيش فلانى غذا خورديم، كه غذا را بنحو
استعارة متكا خوانند.
و ضحاك گفته: غذايى كه زليخا ساخته بود «زماورد» بود (چنانچه در بحث
قرائت گذشت). و عكرمة گفته: هر چه را بوسيله كارد پاره كنند متكا گويند. و سعيد بن
جبير گفته: هر خوراكى و آشاميدنى را بنحو عموم متكا نامند.
(وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً) يعنى مطابق معمول براى بريدن ميوهها و ترنجهايى كه حاضر كرده بود
بدست هر يك از آن زنان كاردى جداگانه داد تا آنها را ببرند.
(وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ) و
به يوسف- كه در اطاق ديگرى بود- دستور داد براى خدمتكارى زنان يا براى سلام دادن
بآنها و يا بمنظور نشان دادن وى بدانها برايشان- در آيد. و يوسف نيز چون بردهاى
در خانه وى بود نمىتوانست (دستور او را اجرا نكند و) پيش زنان نرود.
(فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ) و
چون او را ديدند بزرگش دانستند و از زيبايى خيره كنندهاش
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 207