نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 196
عملى قبيح داشت، چه آنجا كه خداى سبحان
گواهى داده و چه آنجا كه خود زليخا بدان اقرار كرده است.
و أما از نظر آثار ديگر همين اجماع مفسرين كافى است كه همگى
گفتهاند:
زليخا تصميم بگناه و عمل زشت داشت.
ولى در مورد يوسف 7 از طرفى دليلهاى محكم عقلى كه قابل
هيچگونه احتمال و مجازى نيست دلالت دارند بر اينكه صدور عمل قبيح و همچنين عزم و
تصميم بر آن هيچكداميك از يوسف 7 جايز نيست و با مقام عصمت و نبوت او
منافات دارد.
و از نظر قرآن كريم نيز شواهدى در آيات همين سوره است كه گواهى بر
اين- مطلب ميدهد كه يوسف 7 قصد گناه نيز نكرد از آن جمله دنباله همين
آيه است كه فرموده:(كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ
وَ الْفَحْشاءَ) و يا آن آيه ديگر كه فرموده:
(ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ)[1] و يا آنجا كه از زبان زنان مصرى نقل فرموده كه گفتند(قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ) و با اين گفتار گواهى دادند كه هيچ بدى از او نديده و سراغ نداريم،
و پر واضح است كه عزم و تصميم بر گناه از بزرگترين بديها است.
تا اينجا مربوط بود بگفتار دسته اول از مفسرين كه گفتهاند: از يوسف
7 هيچ گناهى نه كبيره و نه صغيره سر نزد و اقوالى كه در معناى آيه گفته
بودند براى شما نقل كرديم.
و اما دسته دوم سخنانى گفتهاند كه شايسته مقام انبياء و پيمبران
الهى نيست، مثل اينكه گفتهاند: يوسف براى انجام كار نشست و يا دست بطرف جامه
زليخا برد ولى خداوند او را از اينكار باز داشت و امثال اين سخنانى كه ذكرش شايسته
نيست.
و اختلاف ديگرى كه در اينجا هست در اينباره است كه آيا برهانى كه
يوسف ديد چه بوده؟
1- محمد بن كعب و جبائى گفتهاند: برهان مزبور همان حجت و دليلى بود
كه