نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 169
اصلاح ميگردد. و روى قول آن دسته كه
گفتهاند: آنها نابالغ بودند در اينجا اين سؤال پيش ميآيد كه چگونه با اينكه
نابالغ بودند اين حرف را زدند و آيا اين حرف دليل بر بلوغ آنها نمىشود؟ آنان در
جواب گفتهاند: دانستن چنين مطلبى از افراد نابالغى كه در دامن انبياء الهى تربيت
شده و از فرزندان ايشان بودهاند بعيد نيست.
و در اينكه گوينده اين سخن كداميك از آنها بودهاند اختلاف است، وهب
گفته:
گوينده آن شمعون بود، و مقاتل گفته: رو بين بوده است.
(قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ ...) يكى از آن برادران گفت: او را در قعر چاه بيفكنيد تا بعضى از
رهگذران و مسافران او را بر داشته و بديار ديگرى ببرند. و گوينده اين قول بگفته
قتاده و ابن اسحاق: روبين بوده كه پسر خاله يوسف بود، و نظرش درباره او بهتر از
ديگران بود، و بگفته اصم و زجاج: يهودا بود كه از نظر سن و فضل و شخصيت برتر از
ديگران بوده است، و مطابق روايتى كه على بن ابراهيم در تفسير خود نقل كرده، گوينده
اين سخن: لاوى بوده. و درباره آن چاه نيز اختلاف است، قتاده گفته: چاه بيت المقدس
بود، و وهب گفته: چاه مزبور در سرزمين اردن بوده، و كعب گفته:
بين مدين و مصر قرار داشته، و مقاتل گفته: در سه فرسنگى منزل يعقوب
بوده است.
(إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ) يعنى اگر ميخواهيد
درباره يوسف كارى انجام دهيد اينكار را بكنيد نه اينكه مستقيماً او را بكشيد. و
ابن عباس گفته: يعنى اگر براستى تصميمى درباره يوسف داريد چنين كنيد. و به حسن
گفتند: آيا ممكن است مؤمن حسد ورزد؟
گفت: مگر داستان پسران يعقوب را فراموش كردهاى؟
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 169