نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 160
شرح لغات:
رؤيا: تصور معنى است در خواب بتوهم ديدن آن. زيرا عقل در خواب بحال
خمودى است و چون انسان معنى را تصور كند خيال ميكند كه آن را ديده است.
تفسير:
از اينجا آغاز داستان يوسف است كه فرمود:
(إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ)
هنگامى كه يوسف بپدرش يعقوب گفت. و يعقوب همان «اسرائيل اللَّه» است يعنى بنده
خالص خدا و او فرزند اسحاق پيغمبر خداست و اسحاق فرزند ابراهيم خليل است، و در
حديث است كه رسول خدا- 6- فرمود
الكريم بن الكريم بن الكريم بن الكريم
يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم
(يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ
كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ) ابن- عباس گفته: يوسف در شب جمعه كه مصادف با شب قدر بود يازده
ستاره در خواب ديد كه از آسمان فرود آمده و براى او سجده كردند و همچنين خورشيد و
ماه را ديد كه از آسمان بزير آمده و براى او سجده كردند، و تعبير خورشيد و ماه:
پدر و مادرش بودند و ستارگان برادران يازدهگانهاش.
و سدى گفته: خورشيد: پدرش بود، و ماه: خالهاش، زيرا مادرش راحيل از
دنيا رفته بود.
و ابن عباس گفته: خورشيد مادرش بود، و ماه پدرش. و وهب گفته: يوسف
هفت ساله بود كه در خواب ديد يازده عصاى دراز مانند دائره در زمين فرو رفته و عصاى
كوچكى بر آنها حمله كرد تا آنها را از جا كنده و بر آنها فائق آمد، اين خواب را كه
براى پدرش تعريف كرد پدر بوى گفت: زنهار كه اين خواب را براى برادرانت نقل نكنى.
سپس در سن دوازده سالگى دوباره در خواب ديد يازده ستاره با ماه و خورشيد براى او
سجده كردند، و چون آن خواب را براى پدر باز گفت يعقوب بوى گفت: اين خواب را براى
برادرانت مگو كه براى تو نقشهاى ميكشند ... و ابن عباس و بيشتر مفسران گفتهاند:
ميان خواب يوسف و رفتن پدر و برادرانش بمصر چهل سال طول
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 160