نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 104
بجبرئيل دستور داد بال خود را زير زمين برد
و آن قريه را بلند كرد تا بجايى كه اهل آسمان بانگ خروس و صداى سگانشان را شنيدند
سپس آن را واژگون كرد و آنها را در زمين فرو برد كه تا روز قيامت در آنجا فرياد
كنند، و روى اين تفسير معناى «جعلنا» يعنى به فرمان خود گردانديم كه چون بفرمان او
بوده است آن را بخود منسوب داشته و «جعلنا»- گردانديم- فرموده است.
(وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً) و
بر آن ده- يعنى بر كسانى هم كه در ده نبودند ولى از آن مردم و هم عقيده با آنها
بودند- سنگ باريديم، و اين قولى است كه جبائى گفته است، و برخى گفتهاند: هنگامى
كه جبرئيل آن ده را براى واژگون كردن ببالا برد در همانوقت سنگ بر آن باريد، و
قولى هم هست كه سنگ پس از آنى بر آنها باريد كه دهشان واژگون شده بود، و اين براى
آن بود كه عقوبتشان تشديد شود، و گويند:
آنها جمعاً چهار شهر بوده كه همان «مؤتفكات» باشد بنامهاى «سدوم» و
«عامورا» و «دوما» و «صبوايم» و از همه آنها بزرگتر سدوم بود كه لوط پيغمبر نيز در
آنجا سكونت داشت.
(مِنْ سِجِّيلٍ) ابن عباس و سعيد بن جبير
گفتهاند: يعنى «سنگ گل» و با اين لفظ سختى و محكمى آنها را بيان فرموده است، و
قتاده و عكرمه گفتهاند: «سجيل» بمعناى گل است و اين قول را آيه ديگرى نيز كه فرموده
است(لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ)[1]» تأييد ميكند كه فرشتگان در آنجا گفتند: «ما مأموريم كه سنگهايى از
گل بر آنها بريزيم» و از عكرمه نيز نقل شده كه گفته است «سجيل» دريايى است معلق در
هوا كه از آن سنگ بريزد، و ضحاك گفته است: «سجيل» همان آجر است، و فراء گفته:
«سجيل» گلى است كه آن را پخته باشند بحدى كه همانند سنگ آسيا شده باشد، و ابن زيد
گفته:
«سجيل» نام آسمان دنيا است كه اين سنگها از آنجا ميآمد[2].