نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 11 صفحه : 44
مسجد الحرام را تعمير كرده و منصب سقايت
حاجيان را بعهده دارم؟ و دنبال اين گفتگو بود كه آيه فوق نازل شد.
و حاكم ابو القاسم حسكانى بسندش از بريدة روايت كرده كه وقتى شيبة و
عباس بيكديگر فخر و مباهات ميكردند، در اينميان على بن ابى طالب بدانها گذشت و
فرمود:
بچه چيز بيكديگر مباهات ميكنيد؟ عباس گفت: فضيلتى را كه من دارم
هيچكس دارا نيست، و آن منصب سقايت حاجيان است. شيبة گفت: و من هم متصدى تعمير مسجد
الحرام هستم! على 7 فرمود: من براى شما شرم دارم زيرا من در كودكى
بفضيلتى مفتخر شدم كه شما بدان فضيلت مفتخر نگشتيد، آن دو گفتند: آن فضيلت چيست؟
فرمود: بينى شما دو نفر را با شمشير زدم تا وقتى كه بخدا و رسول او
ايمان آورديد.
عباس كه اين سخن را از على 7 شنيد خشمناك برخاست و هم چنان
كه دامنش (از خشم) بر زمين كشيده ميشد بنزد رسول خدا 6 آمده
گفت:
مىبينى كه على با من چگونه روبرو شده و چه ميگويد؟ حضرت دستور داده
فرمود:
على را نزد من آريد، و چون على 7 بنزد آن حضرت آمد رسول
خدا 6 بدو فرمود:
چرا با عمويت اينگونه سخن گفتى؟ على در پاسخ آن حضرت عرض كرد: اى
رسول خدا من از روى حق و حقيقت با وى سخن گفتم چه او را خوش آيد و چه ناخوش! در
اينوقت جبرئيل نازل شد و سلام پروردگار را برسول خدا رسانيد و سپس اين آيه را نازل
كرد.
عباس كه اين جريان را مشاهده كرد سه بار گفت: «ما راضى شديم ...» و
در تفسير ابو حمزه است كه چون عباس در جنگ بدر بدست مسلمانان اسير شد جمعى از
مهاجر و انصار بنزد او رفته و او را به كفرى كه داشت و پيوند خويشاوندى خود را كه
با رسول خدا 6 قطع كرده بود سرزنش و توبيخ كردند، عباس در
پاسخ آنان اظهار كرد: شما چرا كارهاى بد ما را بزبان ميآوريد اما كارهاى خوب ما را
كتمان ميكنيد؟ گفتند: مگر شما كار خوب هم داريد؟ گفت: آرى بخدا مائيم كه مسجد
الحرام را تعمير كرده و پرده دار خانه كعبه هستيم، سقايت حاجيان بعهده ما است، و
بيچارگان و درماندگان را ما از بند اسارت آزاد كنيم ... در اينوقت آيه فوق نازل
شد.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 11 صفحه : 44