نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 10 صفحه : 115
در باره وى نازل فرمود.
برخى گويند: منظور ابو عامر بن نعمان بن صيفى راهب است كه پيامبر او
را فاسق ناميد. او در جاهليت، از راهبان بود و پوست مسوخ را مىپوشيد. وقتى كه
بمدينه آمد، از پيامبر پرسيد: اين چه دينى است كه آوردهاى؟ فرمود: دين حنيف
ابراهيم را آوردهام. گفت: من هم بر دين حنيفم. فرمود: تو نيستى زيرا چيزهايى بر
آن افزودهاى كه از آن نيست. ابو عامر گفت: خداوند دروغگو را در غربت و بيكسى
بميراند. سپس بشام رفت و منافقان را سفارش كرد كه تهيه سلاح ببينند. بعد نزد قيصر
رفت و لشكرى آورد كه پيامبر را از مدينه اخراج كند. سر انجام در شام، با غربت و
بيكسى جان سپرد. اين قول از سعيد بن مسيب است. حسن و ابن كيسان گويند: منظور
منافقين اهل كتاب است كه پيامبر را مثل فرزندان خود مىشناختند، ولى از آيات خدا
اعراض مىكردند. خداوند هم شيطان را بر آنها مسلط ساخت.
قتاده گويد: اين آيه مثلى است در باره كسانى كه هدايت بر آنها عرضه
شود و از آن روى بگردانند. امام باقر (ع) فرمود: اصل آيه، در باره بلعم است. سپس
خداوند آن را مثل قرار داده است براى مردمى كه اهل قبله هستند و هواى خود را بر
هدايت الهى مقدم مىشمارند. در باره اين آيات، اقوال ديگرى هم هست. ابو مسلم گويد:
منظور فرعون است كه معجزات پيامبران را ناديده گرفت: حسن گويد: منظور از آيات،
هدايت و دين است. مجاهد گويد: منظور از آيات، نبوت است. لكن اين قول صحيح نيست،
زيرا انبيا حجج خدا و منزه از چنين صفتى هستند.
(وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها):
جبائى گويد: يعنى اگر مىخواستيم، مقام او را كه از آيات ما روى گردان شد، پيش از
آنكه كافر شود، بالا مىبرديم. لكن او را بر همان حال باقى گذاشتيم كه ايمان خود
را زياد كند و او كافر شد. بلخى و زجاج گويند: يعنى اگر مىخواستيم، ميان او و
معصيت فاصله ايجاد مىكرديم و اين دليل بر كمال قدرت خداوند است.
(وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ): سعيد بن جبير و سدى گويند: يعنى او
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 10 صفحه : 115