responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 87  صفحه : 27

و اما بعد...
هاشمی سید سعید



* نماز جماعت کودکانه

روزگاري معلم بودم و در يکي از دبستان‌هاي معروف قم تدريس مي‌کردم. هنگام نماز جماعت، مدير مدرسه که روحاني بود پيش‌نماز مي‌شد و بچه‌ها پشت سرش صف مي‌بستند. معلم‌ها هم در بين بچه‌ها ديده مي‌شدند. پيش‌نماز ما، نماز را سريع مي‌خواند؛ آن‌قدر سريع که بالأخره يک روز صداي چند تا از معلم‌ها درآمد که آقا اين ديگر چه جور نمازخواندني است؟ نماز هم آدابي دارد. چرا اين‌قدر باعجله مي‌خوانيد؟

مدير لبخندي زد و گفت: «بله، نماز آداب دارد؛ ولي آداب مورد نظر شما آداب الهي نيست. آدابي است که خودمان براي نماز وضع کرده‌ايم. کي گفته بايد نماز را طول داد؟ مگر اين بچه‌هاي کوچک که صبح تا ظهر پاي درس معلم نشسته‌اند و الآن هم خسته و کوفته پشت سر من صف کشيده‌اند، چه‌قدر توانايي دارند که من نمازم را طول بدهم و مستحبات را مرحله به مرحله براي‌شان ادا کنم؟»

حرف‌هاي مدير محترم مدرسه براي من جالب بود. من فکر مي‌کنم گاهي در انجام فرايض ديني شورش را درمي‌آوريم. مثلاً امام جماعت مسجد ايکس مي‌داند که پشت سرش چند تا پيرمرد قامت بسته‌اند. باز با اين حال رکوع و سجودش را طول مي‌دهد و پيرمردهاي بيچاره بايد درد کمرش را تحمل کنند.

ياد نماز معروف امام خميني(ره) افتادم که صدا و سيماي ما در شب‌هاي ماه رمضان قبل از افطار پخش مي‌کند. امام در اين نماز در قنوتش يک صلوات و در پايان نمازش يک سلام مي‌داد و تمامش مي‌کرد. چرا که مي‌دانست فرد روزه‌دار حوصله‌ي يک عبادت طولاني را ندارد.

الآن هم که دارم اين متن را مي‌نويسم ياد عکسي افتادم که چند روز پيش در اينترنت ديدم. عکس از مسجدي که بر سر درش اين پلاکارد خودنمايي مي‌کرد: دعاي کميل به مدت نيم‌ساعت!

چرا بايد دعاهاي کميل يا توسل خود را آن‌قدر طولاني کنيم که بعدش مجبور شويم براي دعوت مردم از چنين تبليغاتي استفاده کنيم؟ روضه‌خواندن در ميان دعاهاي توسل و کميل مکان‌هاي خاصي را مي‌طلبد، نه مساجدي که شرکت‌کننده‌هايش مردمي هستند که خسته از کار روزانه مي‌خواهند نمازي بخوانند و دعايي و والسلام.

* فرهنگ چادر يا معضل چادر

مگر مي‌شود کسي را به زور مسلمان کرد؟ به زور به بهشت فرستاد؟ به زور برايش ثواب نوشت؟ به زور دلش را با خدا يکي کرد؟

بعد از انقلاب فکر کرديم همه‌ي معضلات تبديل به راه‌کار مي‌شوند؛ اما فکر اين را نکرده بوديم که به خاطر کج‌سليقگي چند نفر، بعضي از فرهنگ‌هاي‌مان تبديل به معضل شوند. نمونه‌اش همين چادر. در اوايل انقلاب سعي کردند چادر را نهادينه کنند. طبق معمول بعضي از افراد افراطي با چوب و چماق وارد شدند. به جاي اين که اصل را بگذاريم روي حجاب، گذاشتيم روي چادر. تازه تحمل همانش را هم نداشتند. اگر خانمي چادر رنگي سر مي‌کرد بهش تذکر مي‌دادند که چرا چادر رنگي سر کرده‌اي برو مشکي سر کن. اگر سؤال مي‌شد: چرا مشکي؟ رنگي که بهتر است. مشکي آدم را افسرده مي‌کند. مي‌گفتند: نه، مشکي بهتر است؛ چون باعث تحريک نمي‌شود. ظاهراً مشکل، چادر خانم‌ها نبود...

همين فشارها باعث شد که چادر رنگي هم کم‌کم کنار برود. حالا که کار از کار دارد مي‌گذرد، تازه يادشان افتاده که کميته‌ي لباس ملي، جشنواره‌ي لباس ملي، شوي لباس و از اين چيزها برگزار کنند. کاري که بايد اول انقلاب انجام مي‌شد. الآن انجام مي‌شود که ديگر وقتش نيست. اول انقلاب مردم آمادگي پذيرش اين چيزها را داشتند. اگر با تفکر فرهنگي جلو مي‌آمديم موفق بوديم. آيا مسئولين ما فکر مي‌کنند الآن زمان اين چيزهاست؟ اين‌که چادر را به گونه‌هاي مختلفِ عربي، فارسي، ملي، مشکي و رنگي تقسيم کرده‌اند واقعاً جواب مي‌دهد؟ اگر جواب مي‌دهد، پس اين بدحجاب‌ها از کجا مي‌آيند؟ عده‌اي از دختراني که به اجبارِ دانشگاه‌ها چادر با خودشان حمل مي‌کنند، اما آن را فقط در داخل دانشگاه سر مي‌کنند، مگر شامل فرهنگ‌سازي همان عده قرار نگرفته‌اند؟

هنوز هم دير نشده. خوب است در مسئله‌ي پوشش، به اَبروي حجاب کاري نداشته باشند، وگرنه مي‌زنند چشم و چارش را هم ناکار مي‌کنند. مگر چند درصد خانم‌هاي اين مملکت بدحجاب هستند؟ يک يا دو درصد؛ فوقش ده درصد. مطمئناً بيش‌تر از اين نيستند. پس اجازه بدهند که همين ده درصد بمانند. اگر بخواهند هي انگولک کنند، اين ده درصد چند سال بعد دو برابر مي‌شوند.

براي حُسن ختام اين مطلب، دو پاراگراف از گزارش* حجةالاسلام و المسلمين محمدحسن رحيميان از سفر رهبر معظم انقلاب به کرمانشاه را با هم مي‌خوانيم: «... در جمعيت اقشار مختلف با هر نوع قيافه و با ظواهر گوناگون حضور داشتند. چادري و غيرچادري و حتي بدحجاب‌ها. اما آن‌چه شگفتي را برمي‌انگيخت اين بود که در اظهار عشق و ارادت به مقام ولايت هيچ تفاوتي بين حاضران محسوس نبود...»

...«هنوز خودرو حضرت آقا در مقابل درِ ورودي گورستان توقف نکرده بود که اولين کسي که متوجه حضور آقا شد زن بدحجابي بود با ظاهري بسيار نامناسب که به همراه شوهرش در آن‌جا بودند. هر دو در حالي که ذوق‌زده شده بودند، فرياد مي‌زدند و دوان دوان براي ديدن و اظهار محبت به حضرت آقا، به طرف خودرو هجوم آوردند...»

* ماه‌نامه‌ي پاسدار اسلام، شماره‌ي 361، ص23.

نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 87  صفحه : 27
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست