responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 20  صفحه : 3

موضوع پژوهش2
محدثى جواد

در شمار «شناختهاى لازم» و معرفتهاى ضرورى و كارساز در زندگى، به «سنّتشناسى» مي‌رسيم. «سنّت»، چند معنا و كاربرد دارد كه يكى از آنها در اين پژوهش مورد توجه است: 1 ـ سنّت به معناى سيره عملى يا رفتارى، رسم و عادت، كار و روشى كه از سوى فرد يا يك جامعه و گروه مورد عمل قرار مىگيرد و تداوم مىيابد. از اين رو به روش اخلاقى و رفتارى اولياى دين هم سيره و سنّت گفته مىشود و سنّت نيكان و پاكان، مورد تبعيّت و الگوگيرى قرار مىگيرد. 2 ـ سنّت به معناى قول و عمل معصوم. اين اصطلاح، اغلب همراه با قرآن به كار برده مىشود و معناى «حديث» دارد؛ مثلا براى اثبات يك مطلب به «قرآن و سنّت» استناد مىشود؛ يعنى آنچه كه در آيات قرآن و احاديث معصومين آمده است. سنّت هم تا وقتى مغاير با قرآن نباشد حجّت است. البته سنّت قولى و سنّت عملى داريم كه سنّت عملى با همان معناى اول منطبق مىگردد. گاهى هم سنّت به صورت «تقرير» است؛ يعنى كارى در حضور امام معصوم انجام شود و او با سكوتش آن را تأييد و امضا مىكند. 3 ـ سنّت به معناى قانونهاى ابدى و تغييرناپذير خدا در عالم خلقت و در طبيعت و جامعه و تاريخ، كه در كتابهاى لغت از آن به طريقه و عادت مستمر و حكم و قضاى الهى تعبير شده است. اين معنا مورد نظر ماست و در اين پژوهش به ابعادى از آن مىپردازيم: معناى سنّت ريشه اين واژه به معناى روان ساختن و جارى نمودن است. وقتى هم كارى جريان مىيابد و عادت مىگردد به آن سنّت گفته مىشود. سنّت خدا هم، به راه و روش خدا و راه اطاعت او گفته مىشود. در اصطلاح علوم جامعهشناسى، به قوانين حاكم بر جامعه و نظام بشرى و روابط اشيا و تحولات تاريخى، «سنّت» گفته مىشود. و چون هستى، آفريده خداست و نظام و قوانينى را در جهان ميان اشيا و حوادث و تحولات قرار داده و اين قوانين، هميشگى و همه جايى و تغييرناپذير است، به آنها «سنّتهاى الهى» گفته مىشود. قرآن هم بارها از تغييرناپذيرى قوانين و سنّتهاى الهى سخن گفته است: «و لن تجد لسنة الله تبديلا». براى مطالعه بيشتر در اين زمينه، به كتاب «سنّتهاى تاريخ در قرآن» نوشته شهيد صدر مراجعه فرماييد. اينكه جامعه‌اى به عزت يا ذلت دچار شود، يا كسى موفق و ناكام گردد، يا جمعيتى پيروز شوند يا شكست بخورند، يا قومى ريشه كن گردند يا به تمدن و بالندگى برسند، هر كدام قاعده و قانونى دارد و به طور كلى، جهان بر مدار «سنّتها» مىچرخد و سنن الهى چه در طبيعت، چه در تحولات تاريخى، چه در سرنوشت اقوام و ملل، حاكم و سارى و جارى است. فايده شناخت سنّتها وقتى نظامهاى جوامع، «قانونمند» است و وضع مردم تابع «سنن‌الهى» است. شناخت اين قانونها و مبناها كمك مىكند كه انسان به نحوى زندگى و رفتار و عمل كند كه از طريق مخالفت با قوانين و سنّتهاى الهى در جهان، دچار آسيب و ضربه نشود، از تحولات تاريخ و حوادث گذشته درس و عبرت بگيرد و آن درسها را در زندگى و آينده به كار بندد. يك مثال ساده، اين حقيقت را روشن مىكند: يك كارخانه عظيم، صدها و هزاران قطعه و اجزا و دستگاههاى ريز و درشت دارد كه هر كدام كارى برعهده دارند و به نحوى دقيق با بقيه اجزا در ارتباطند. اگر كسى نظام حاكم بر اين كارخانه را نداند، ممكن است با كمترين حركت نسنجيده و بىحساب، حادثه‌اى بيافريند، يا خودش در لا به لاى چرخ و دندهها و دستگاههاى آن لِه و نابود شود. ولى اگر كسى سيستم و نظام آن را خوب بشناسد، سالها در لابه لاى اين دستگاهها كار و توليد مىكند و سود مي‌رساند و سود مىبرد و حادثه و ضايعه‌اى هم پديد نمي‌آيد. يا در جريان بارندگى و سيل و رودخانه و حركت سيلاب، اگر كسى قانون طبيعت را در اين مورد نداند، دچار خسارت و زيان مىشود، ولى اگر اين نظم و نظام را بشناسد، نه تنها جريان سيل براى او خطرى ندارد، بلكه مىتواند با مهار آب و كنترل سيل، آن را تبديل به عنصرى مفيد و كارساز بكند. آشنايى با سنن تاريخى و فورمولهاى حاكم بر تحولات بشرى و تاريخى نيز همين گونه است. امام على (ع) مىفرمايد: «ان الدهر يجرى بالباقين كجريه بالماضين...؛ روزگار، با ماندگان همانگونه رفتار مىكند كه با گذشتگان رفتار كرده است.» و در سخنى ديگر مىفرمايد: «و اعتبر بما مضى من الدنيا لما بقى منها، فان بعضها يشبه بعضاً و آخرها لا حق باوّلها؛ از گذشته دنيا براى آينده آن عبرت بگير، چرا كه بعضى از (حوادث) دنيا شبيه بعضى ديگر است و آخرش به اولش ملحق مىشود.» اين، اشاره به همان قانونمند بودن تحولات تاريخى است كه شناخت آن براى تعيين و رقم زدن سرنوشت خوب در جامعه و گريز از خطرات و تهديدها، بسى كارساز است. شهيد مطهرى در اين مورد مىنويسد: «اگر وقايع تاريخى يك سلسله حوادث تصادفى و اتفاقى باشد و هيچ چيز شرط هيچ چيز نباشد، تاريخ با افسانه تفاوت نخواهد داشت و اگر تاريخ ضابطه و قاعده داشته باشد، ولى اراده انسانى نقشى در آن نداشته باشد، تاريخ از جنبه نظرى آموزنده است، نه از جنبه عملى، و اگر تاريخ، ضابطه و قاعده داشته باشد و انسان نيز نقش مؤثّر داشته باشد و عامل تعيين كننده را زور و زر بدانيم، تاريخ آموزنده است، اما آموزنده بدى است. و اما اگر تاريخ را داراى قاعده و ضابطه و اراده انسان را مؤثّر در تحولات تاريخ و نقش اصيل و نهايى را در سعادت و كمال جامعه براى ارزشهاى اخلاقى و انسانى بدانيم، آن وقت است كه تاريخ، هم آموزنده است و هم مفيد. و قرآن با چنين ديدى به تاريخ نگاه مىكند.» سنّتهاى تاريخى تاريخ و تحولات آن، بر اساس سنّتهاى خاص انجام مىگيرد. شناخت اين سنّتها و برخورد آگاهانه با آنها موجب مىشود انسانها از اين «سنن الهى» در مسير كمال و سعادت خود بهره گيرند و به جاى آنكه مسخّر حوادث باشند، حوادث را به تسخير خويش آورند. امام على (ع) در نهج البلاغه، در نامه معروفى كه به فرزندش امام حسن (ع) دارد، مىنويسد: «فرزندم! من هر چند كه به اندازه عمر پيشينيان عمر نكرده‌ام، ولى در كارهاى آنان به دقت نگريسته‌ام و در اخبار آنان انديشيده و در آثار آنان سير و گشت و گذار نموده‌ام، تا آنجا كه همچون يكى از آنان شده‌ام. و با آنچه از اوضاع و امور آنان دستگير من شده و به من رسيده است، گويا از اولين آنان تا آخرينشان با آنان زيسته‌ام و زلال و كدِر كارها و سود و زيانها را شناخته‌ام... .» اين يعنى تجربه آموزى از سنّتها و بهرهگيرى از قانونمندى تحولات جامعه. در اين مورد نيز سخنى از استاد مطهرى بياوريم. وى پس از آنكه گزاف و تصادفى بودن حوادث تاريخى را ردّ مىكند و براى گذشته و امروز، ارتباط مىبيند و قرآن را داراى همين «نگاه ارتباطى» مىشناساند، مىنويسد: «اگر تاريخ، سنن داشته باشد، ولى سنن خارج از اختيار بشر باشد و بشر نتواند در آن سنّتها نقش داشته باشد؛ امرى جبرى محض باشد و انسان هم هيچگونه تأثيرى در مسير تحول تاريخ نداشته باشد، در اين صورت اين قانون سنّت، خارج از اختيار بشر است و براى آن هيچ فايده‌اى ندارد. اما اگر تاريخ تصادفى نباشد و سنّت داشته باشد و انسان در آن نقشى ايفا كند، در اين صورت، تاريخ معلم خوب انسان است.» تأكيد مكرّر قرآن بر سير در روى زمين و دقت در سرنوشت و سرگذشت اقوام و امتهاى پيشين، به دليل وجود همين سنّتها و ضرورت بهرهگيرى از آنان است كه مىفرمايد: «سيروا فى الارض فانظروا». اقوام و ملل، به دليل حاكم بودن سنّتهاى تاريخى بر آنان، سرنوشتهاى مشترك و مشابهى دارند. مطالعه تاريخ وقتى با ديدگاه و نگاهى «سنّت شناسانه» انجام گيرد، حاوى درسها و آموزههاى بسيارى براى مردم است. از اين رو شهيد مطهرى مىفرمايد: «امتها و جامعهها از آن جهت كه امت و جامعه‌اند (نه صرفآ افراد جامعهها)، سنّتها و قانونها، اعتلاها و انحطاطها بر طبق آن سنّتها و قانونها دارند، سرنوشت مشترك داشتن به معناى سنّت داشتن جامعه است.» پرداختن به اين موضوع، در رهنمودهاى اميرالمؤمنين (ع) فراوان ديده مىشود. در يكى از خطبههاى نهج البلاغه كه از طولانىترين خطبههاست، به تفصيل به اين مسئله پرداخته شده و سنّتهاى الهى در وضعيت اجتماعى اقوام پيشين، به عنوان درسى براى نسلهاى بعد، يادآورى گشته است. آن حضرت مىفرمايد: «از آنچه كه به امتهاى مستكبرِ گذشته فرود آمد و دچار قهر الهى و عذاب و نابودى شدند، عبرت بگيريد. بترسيد از اينكه شما هم دچار عاقبتى شويد كه پيشينيان بدكردار گرفتار آن شدند و بپرهيزيد كه همانند آنان نشويد. وقتى شما در دو حالت متفاوت آنان (عزت و ذلت) فكر كنيد، پس به امورى پاىبند باشيد كه براى آنان عزت و شوكت آورد و دشمنانشان را شكست داد و عافيت بر ايشان فراهم آورد و نعمتهاى الهى شامل حال آنان شد؛ عواملى همچون: پرهيز از تفرقه، الفت و همبستگى، سفارش يك‌ديگر به همدلى و اتحاد و بپرهيزيد از هر كارى كه ستون فقرات آنان را در هم شكست و آنان را ضعيف ساخت؛ عواملى همچون: كينه ورزى نسبت به هم، پشت كردن به يك‌ديگر و تضعيف هم. به حال اهل ايمان كه پيش از شما بودند بنگريد، وقتى خداوند ديد آنان در راه خدا شكيبا و در برابر سختىها صبور و متحمّل‌اند براى آنان گشايشى قرار داد و از تنگناها نجاتشان بخشيد و به جاى ترس، ايمن ساخت و آنان را فرمانروايان روى زمين گرداند... وقتى همدل و همزبان و همراه و هميار يك‌ديگر بودند، به عزت و سربلندى رسيدند، اما وقتى دچار تفرقه و ناهمدلى و اختلاف كلمه و كينه ورزى نسبت به هم شدند، خداوند لباس كرامت را از آنان برآورد و نعمتهايش را از ايشان گرفت و سرگذشت آنان درس عبرتى براى ديگران شد.» اين كلمات، نمونههاى متعددى از سنّتهاى تاريخى را كه خداوند قرار داده است، نشان مي‌دهد. نمونه‌اى از سنّتها بر اساس رهنمودهاى قرآن و احاديث و خطبههاى نهج‌البلاغه و آموزههاى دينى، سنّتهاى فراوانى وجود دارد كه نشان مي‌دهد چه كارهايى چه عواقبى دارد. برخى از اينها به صورت كلى از اين قرار است: ـ وحدت، عامل نيرومندى و پيروزى است. ـ تفرقه، زمينه ساز ضعف و شكست مىشود. ـ نفاق، سبب بسته شدن دل به روى حقايق مىگردد. ـ ظلم، دامن ظالم را مىگيرد. ـ نيرنگ به ديگران، نيرنگباز را گرفتار مىكند. ـ حق، ماندگار است و باطل رفتنى. ـ نيكى، بدون پاداش نمىماند (تو نيكى مىكن و در دجله انداز...). ـ احسان، مايه جذب دلها مىگردد. ـ فرجام گناه مستمر، تكذيب آيات الهى است. ـ صله رحم، موجب محبوبيت و طول عمر مىگردد. ـ گندم از گندم برويد، جو ز جو... . ـ بىبند و بارى و سقوط اخلاقى، سبب سلطه بيگانگان مىشود. ـ هر كس تقوا داشته باشد، خدا برايش راه نجات قرار مي‌دهد. ـ غرور و غفلت، عامل شكست است. ـ هر گروهى كه از جهاد عزتمندانه اعراض كنند، زبون مىشوند. و... بسيارى از اين گونه موضوعات كه برخاسته از سنن الهى است. اگر شاعرى مىگويد: ديدى كه خون ناحقِ پروانه شمع را چندان امان نداد كه شب را سحر كند اشاره به يكى ديگر از سنّتهاست. اميرمؤمنان (ع) در خطبه‌اى از يك سنّت الهى ديگر ياد مىكند و مىفرمايد: ما در زمان پيامبر خدا(ص) و در ركاب او، با دشمنانمان كه كافر بودند مىجنگيديم، گاهى آن كافران با ما خويشاوند بودند، و اين نبرد با خويشاوندان كافر، بر ايمان و تسليم ما مي‌افزود. گاهى ما غالب مىشديم و گاهى آنان. چون خداوند، «صدق» ما را ديد، ما را بر آنان پيروزى بخشيد و اسلام، قرار و استقرار يافت. به جانم قسم، اگر ما هم آن زمان مثل شما رفتار مىكرديم (و سستى كرده و از حضور در جبهه جهاد روى بر مىگردانديم) هرگز ستون دين برپا نمىشد و شاخههاى اسلام سرسبز نمىگشت... . اين سخنان نشان مي‌دهد كه اولا، در جدال حق و باطل، گاهى حق پيروز است و گاهى باطل چيره مىشود و اين بستگى به عمل پيروان حق دارد. ثانيآ، صداقت در ايمان و جهاد، نصرت الهى و امدادهاى غيبى را به همراه دارد. ثالثآ، استوارى و پابرجايى حق و آيين الهى در سايه مجاهدتها و فداكارىهاى مؤمنانِ از جان گذشته و صبر و استقامت است. از اينگونه سنّتها بسيار مىتوان برشمرد. پژوهش شما مىتواند اين بحث را كامل كند و نمونههاى متعدّدى را مستند سازد. آيه قرآن «انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم» كه اشاره به تغيير وضعيت و سرنوشت هر قوم، در صورت دگرگون ساختن وضع خود و اخلاقشان است، زيربناى يكى ديگر از سنّتهاى الهى است كه مصاديقى براى آن در تاريخ مسلمانان و تاريخ معاصر مىتوان يافت. به تعبير يكى از بزرگان، همه مواردى كه در قرآن با عبارت «فانظُروا كيف...» آمده است، اشاره به همين قانونمندى و سنّت مدارى در تحولات تاريخى و ضرورت بهرهگيرى از عبرتها و درسهاى تاريخ است كه بر اساس سنّتها شكل مىگيرد. در آياتى هم كه اشاره مىكند ما به اقوام هلاك شده گذشته ستم نكرديم، بلكه خودشان بر خود ستم كردند (فما كان الله ليظلمهم و لكن كانوا انفسهم يظلمون) اشاره به اين است كه سنّت خدا بر اين جارى است كه هر قومى را به سرنوشت اعمال خودشان دچار كند. دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر كاى نور چشم من، به جز از كِشته، ندروى خلاصه سخن آنكه: ما در جهانى به سر مىبريم پر از سنّتهاى پروردگار، نظام جهان هدف‌دار و قانونمند است، انسان در پديد آمدن تحولات اجتماعى و تاريخى نقش دارد، تاريخ هم پر از عبرت و درس است. شناخت سنّتها از آن جهت لازم و مفيد است كه انسان را با قانونمندى حاكم بر هستى آشنا مىكند، در نتيجه بهتر مىتواند براى زندگى خود برنامه‌ريزى كند و خود و جامعه‌اش را از تباهى برهاند و به عزت و كمال برساند. محور هاى پژوهش: لطفاً فقط يكى از محورهاى زير را انتخاب كرده و درباره آن مقاله بنويسيد. 1 . از كجا مىتوان به سنّتهاى الهى در جهان پى برد؟ 2 . سنّت خدا را در تغيير تحولات تاريخى و نقش انسانها توضيح دهيد؟ 3 . ميان سنّتهاى تاريخ و عبرتهاى تاريخ چه رابطه‌اى است؟ 4 . قرآن به چه سنّتهايى در اقوام پيشين اشاره كرده است؟ 5 . ظهور منجى موعود در آخر الزمان با كدام سنّت الهى منطبق است؟ 6 . ميان اعمال انسان در دنيا و سرنوشت بهشت يا جهنم چه ارتباطى است؟ 7 . چگونه تفرقه به ضعف و شكست منتهى مىشود؟ 8 . علل شكست مسلمانان در اسپانيا و سقوط تمدن اسلامى در آنجا چه بود؟ منابع پژوهش : 1. قرآن كريم، واژههاى: سنّت، نظر، كيف و... . 2. روايات، با واژهيابى «سنّت» و «عبرت» در ميزان‌الحكمه و امثال آن. 3. نهج‌البلاغه، خطبه قاصعه (خطبه 234 فيض الاسلام). 4. جامعه و تاريخ، شهيد مطهرى. 5. عدل الهى، شهيد مطهرى. 6. انسان و سرنوشت، شهيد مطهرى. 7. قيام و انقلاب مهدى (عج)، شهيد مطهرى. 8. اسلام و مقتضيات زمان، شهيد مطهرى. 9. مقدمه ابن خلدون، عبدالرحمان بن خلدون. 10. سنّتهاى تاريخ در قرآن، شهيد محمدباقر صدر. 11. جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، محمدتقى مصباح يزدى. 12. سنّتهاى اجتماعى در قرآن كريم، احمد حامد. 13. رمز عقب ماندگى ما، شكيب ارسلان، ترجمه انصارى. 14. جامعه از ديدگاه نهج البلاغه، ولي‌الله برزگر. 15. درآمدى بر جامعهشناسى اسلامى، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه. 16. سنّت، ابوالفضل شكورى. 17. سيرى در انديشههاى اجتماعى شهيد مطهرى، على باقىنصرآبادى.

نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 20  صفحه : 3
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست