responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 20  صفحه : 10

نگرشی بر احکام
شريعتى سبزوارى محمدباقر

يكى از مسائل عمومى و بسيار حساس كه يك ضرورت دينى و اجتماعى محسوب مىشود، چگونگى روابط و معاشرت و گفت‌وگوى زن و مرد است. امروزه جوامع بشرى به حكم ضرورت زندگى و مقتضيات زمان، به هم پيوسته است. تأمين حوايج زندگى و نيازمندىهاى فرهنگى و اجتماعى باعث شده كه زنها و مردها به فعاليتهاى فرهنگى، علمى، اقتصادى، حقوقى و اجتماعى روى بياورند و اين حضور، ناگزير از افزايش ارتباطات و معاشرتهاى اجتماعى است. اگر زن و مرد مسلمان بخواهند زندگى معقولى داشته باشند غالبآ بايد دسته جمعى كار كنند و براى تأمين حوايج خود، زن با مرد و مرد با زن گفت‌وگو كند و به يك‌ديگر نگاه كنند. اما سؤالى كه در اينجا مطرح مىشود اين است كه اين ارتباطها تا چه اندازه بايد باشد؟ زن و مرد نامحرم تا چه حد مجازند با يك‌ديگر صحبت كنند؟ طبيعى است كه اگر زن يا مرد بخواهد در مراودات و روابط اجتماعى تمام جوانب را رعايت كند، دچار عسر و حرج شده و زندگى بر او سخت مىشود و عملاً هيچ لذتى از زندگانى خود نخواهد برد؛ پس چاره چيست؟ اسلام با آيندهنگرى و پيشبينىهاى دقيق و حساب شده به اين حقيقت توجه كرده و احكامى را تصويب نموده كه بر اساس مصالح جوامع اسلامى است. مثلاً يكى از فلسفههاى حجاب براى بانوان به دليل خروج زن از محدوده خانه و تأمين حوايج مادى و معنوى از طريق كار و تلاش بوده است، چرا كه معاشرت، گفت‌وگوى متقابل با مردان نامحرم را ايجاب مىكند. براى اينكه محدودههاى روابط ميان زن و مرد روشن شود به چند مسئله كه اكثر مراجع معظم تقليد بر آن اتفاق نظر دارند اشاره مىكنيم: 1 ـ اگر مردى بخواهد با زنى ازدواج كند و زمينه آن نيز فراهم باشد، مىتوانند ارتباط كلامى و ديدارهاى مكرّر با هم داشته باشند؛ يعنى به ميزان كافى با هم صحبت كرده و به صورت يك‌ديگر نگاه كنند، مشروط بر آنكه مطمئن باشد فتنه‌اى ايجاد نمىشود. 2 ـ فقها فرموده‌اند: اگر پسرى بخواهد با دخترى ازدواج كند مىتواند با وى جلساتى برقرار نمايد و به صورت و دستان و مواضع زينت او نگاه كند تا به اين وسيله از بروز اختلافات و طلاق در آينده جلوگيرى به عمل آيد، و حتى مىتواند به مو و محاسن ديگر آن دختر نيز نگاه كند. زن نيز متقابلاً مىتواند به مرد آينده خود بنگرد و راجع به ازدواجش با وى آگاهانه تصميم بگيرد. 3 ـ اگر شناخت واقعى پسر و دختر نيازمند ارتباط و گفت‌وگوى بيشتر بين آنان باشد، هر چند جلسات مختلفى لازم باشد (با رعايت موازين شرعى) جايز است، چرا كه اين جلسهها موجب تحكيم پيوند ازدواج و انتخاب زن و شوهر بر اساس آگاهى و معرفت كامل مىشود. 4 ـ نگاه كردن به مواضع مكشوفِ بانوان اهل كتاب بلكه مطلق كفار در صورت عدم تلذّذ و نيفتادن در گناه، جايز است. زنهاى روستايى و باديهنشينان در صورتى كه لذت جنسى و ترس وقوع در حرام در ميان نباشد، حكم اهل كتاب را دارند. بنابراين رفت و آمد با آنان براى معاملات و خريد و فروش و ساير حوايج زندگى، جايز است. 5 ـ زن مىتواند در دادگاههاى حقوقى و كيفرى حاضر شود و با وكلاى مدافع خويش ساعتها به مشورت پرداخته و به پرسشهاى قاضى و دادستان و داوران پاسخ دهد و از حق خود دفاع نمايد. 6 ـ بانوان مىتوانند در برابر مخاطبان مرد به اقتضاى شغل و مسئوليت خويش به سخنرانى پرداخته و ارتباط فرهنگى با مردم برقرار نمايند. سيره مستمر مسلمانان و اجماع عالمان شيعه و سنّى نيز چنين امرى را ايجاب مىكند. براى آگاهى بيشتر، به چند نمونه تاريخى بسنده مىكنيم. در تاريخ اسلام آمده است كه يكى از بانوان رشيد و شاعر به نام «سوده» نزد معاويه رفت تا از فرماندار شهر شكايت كند، ولى كارگزاران به او اعتنايى نكردند. معاويه گفت: آيا تو همان زنى نيستى كه در جنگ صفّين لشكريان على را با اشعارت عليه ما تحريك مىكردى؟ گفت: بله، اما من يك روز براى شكايت از فرماندار خدمت حضرت على (ع) رسيدم، حضرت فوراً نامه‌اى نوشت و او را عزل كرد و فرمود: خدايا! تو مي‌دانى كه من اين افراد را جز براى خدمت به بندگانت اعزام نكرده‌ام. پس از نقل اين داستان، آن بانوى شجاع با چشمانى اشك‌آلود روى خود را به سوى نجف اشرف متوجه كرد و چنين سرود : صلي‌الله على جسم تضمنه قبر فاصبح فيه العدل مدفونا تاريخ نشان مي‌دهد كه بانوان مسلمان براى تحريك رزمندگان و مداواى مجروحان، در جنگها شركت فعال داشتند. حضرت فاطمه زهرا (س) با چهل زن ديگر به منظور جلوگيرى از فرار مجاهدان و روحيه دادن به سربازان و پانسمان مجروحان، در جنگ احد حضور داشتند. بىگمان در اينگونه عرصهها گفت‌وگوهاى بسيارى با نامحرمان انجام مىگرفته و مانع شرعى نداشته است. اينگونه مواجههها و گفتمانها نه تنها از سوى شارع مقدس نهى نشده بلكه كارهاى بانوان رزمنده مورد تشويق نيز بوده است. 7 ـ طبق سنّت اجتماعى، زن و مرد به دعوت خانوادهها، اقوام و دوستانشان در مجالس عروسى، ميهمانىها و جشنها شركت كرده و مىكنند. طبيعتاً در اين نوع معاشرتها گفت‌وگو صورت مىگيرد، كه بدون شك مطلوبيت اين نوع ارتباط، به دليل تحكيم روابط اجتماعى و پيوندهاى خانوادگى و تحقق صله ارحام است. 8 ـ امر به معروف و نهى از منكر كه از واجبات مسلّم شرعى است، اختصاص به مردان ندارد، بلكه بر زن و مرد مسلمان واجب است يك‌ديگر را به معروف امر نموده و از منكرات بازدارند. اين امر، طبق شرايط زمانه و روحيه افراد، گاهى به گفت‌وگوهاى زياد و مناظرههاى ممتد منتهى مىشود و منعى از سوى شارع مقدس نرسيده است. قرآن مىفرمايد: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و يطيعون الله و رسوله اولئك يرحمهم الله ان الله عزيز حكيم». با توجه به حجيت ظهور آيه و ترتيب بيان فرايض و با توجه به ساير رواياتى كه در باب امر به معروف و نهى از منكر آمده، روشن مىشود كه وجوب امر به معروف و نهى از منكر از اقامه نماز و اعطاى زكات، اهميت بيشترى دارد. حتى امام على (ع) در نهج البلاغه مىفرمايد: «عند الامر بالمعروف و النهى عن المنكر الا كنفثه فى بحر لجّى؛ تمام كارهاى نيكو و جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهى از منكر چونان قطره‌اى است در درياى مواج و پهناور.» بىعلت نيست كه امام باقر(ع) فرمودند: «ان الامر با المعروف و النهى عن المنكر فريضتان عظيمتان بهما تقام الفرايض؛ تحقيقاً امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگى هستند كه اجراى ساير واجبات به عملياتى شدن آن دو بستگى دارد.» 9 ـ اصلاح ذات‌البين و حل اختلافات خانوادهها كه از واجبات شرعى است و بلكه به فرموده پيامبر اكرم (ص) از نماز و روزه مستحبى فضيلتش برتر است، به سادگى امكانپذير نيست و با تشكيل جلسات و گفت‌وگوهاى لازم با اعضاى خانوادهها قابل حل و فصل است و بيش از آن نياز به روابط صميمانه پيشين خانوادهها دارد. رفت و آمدها و خوش و بشهاى معمولى است كه ايجاد محبت و صميميت مىكند و در نتيجه، پيشنهادها و نصيحتهاى آنها در يك‌ديگر اثر مثبت مىگذارد. 10 ـ اكنون در حكومت اسلامى همواره بانوان در مسابقات ورزشى و المپيادهاى علمى شركت كرده و پيروزىهاى درخشانى به دست مي‌آورند. طبيعتاً به وسيله خبرنگاران خارجى و داخلى با اين بانوان مصاحبه مىشود و گفت‌وگوهاى معمولى انجام مىگيرد. اگر خلاف شرع بود قطعآ ولى فقيه از شركت آنان جلوگيرى مىكردند. پرسشها و پاسخها 1 ـ آيا مجرد شوخى كردن با خانمها بدون انگيزه فاسد، حرام است؟ مادامى كه به مفاسد اخلاقى و حرمت شرعى منجر نشود جايز است. حضرت موسى بن جعفر(ع) فرمود: «براى خدا در زير عرش الهى سايبان و آرامشگاهى است كه جز سه گروه در آن مسكن نمىگيرند: 1) كسى كه هديه خوبى به مؤمنى اعطا نمايد؛ 2) كسى كه غصه و ناراحتى را از قلب مؤمنى برطرف سازد؛ 3) كسى كه با شوخىهاى مجاز و كلمات طنزآميز دل او را مسرور و شادمان سازد.» 2 ـ آيا دست دادن با زنهاى نامحرم در صورتى فتنهخيز نباشد، جايز است؟ خير، حرام است مگر از روى پارچه و يا دستكش. 3 ـ در مجالس خواستگارى معمولاً خانوادههاى زن و مرد به صورت مختلط مىنشينند و شوخى مىكنند تا جواب مثبت را از خانواده عروس بگيرند، آيا اشكال دارد؟ بىشك، مطلوب است، چرا كه در سايه گفت‌وگوهاى سرورآميز است كه موافقت خانواده دختر و پسر گرفته مىشود. رواياتى كه تحت عنوان «ادخال سرور در قلب مؤمن» آمده است قطعاً اين موارد را هم شامل مىشود، چرا كه مؤمن، اسم جنس است و شامل مرد و زن هر دو مىشود. دلايل فقهى جواز مسائل مطرح شده برخى از مراجع محترم تقليد، نگاه به وجه و كفين و بعضآ قدمين را بدون لذت و براى غرض عقلايى جايز دانسته و رعايت غير آن را در عصر ما حرجى و عام البلوا دانسته‌اند. اما فقهاى عظام در خصوص نگاه كردن به محاسن و زيبايىهاى زن براى انتخاب و ازدواج، به دلايلى تمسّك كرده‌اند كه ذيلا مي‌آوريم: يكم ـ امام صادق (ع) از پدرش و او از حضرت على (ع) نقل مىكند كه آن حضرت درباره مردى كه به زيبايىهاى زن نگاه مىكند و تصميم دارد با او ازدواج كند فرمود: «لأباس انما هو مستام فان يقض امر يكون؛ اشكالى ندارد، چرا كه او موردش را ارزشيابى مىكند تا اگر خدا بخواهد با او ازدواج نمايد.» دوم ـ «اليسع الباهلى عن ابىعبدالله عن آبائه قال اميرالمؤمنين لابأس ان ينظر الرجل الى محاسن المرئة قبل ان يتزوجها انما هو مستأم فان يقض امر يكن». مقصود از «محاسن» مواضعى است كه در جلب توجه و زيبايى زن دخالت دارد. در يكى از احاديث، محاسن عطف بر «شعر» (مو) شده و اين از باب عطف كل بر جزء است و اينگونه عطف امرى است رايج و عرفى. سوم ـ يونس بن يعقوب مىگويد: به امام صادق (ع) عرض كردم مردى مىخواهد با زنى ازدواج كند، آيا جايز است به او نگاه كند. فرمود: «نعم، و ترقق له الثياب لانه يريد ان يشتريها باغلى الثّمن؛ نه تنها مشروعيت دارد بلكه بايد لباس نازك بپوشد تا طرف مقابل بدن او را نيز مشاهده كند، زيرا مىخواهد او را به گرانترين بها خريدارى كند.» آية الله خويى (ره) عبارت «ترقق له الثياب» را به كم كردن لباس تعبير كرده‌اند و در توضيح آن فرموده‌اند: در آن زمان لباسهاى نازك بدننما معمول نبوده و از سوى ديگر ثياب را به صيغه جمع آورده است و اين با تخفيف سازگار است وگرنه بايد ثوب مىفرمودند. در پاسخ مىگوييم: ترقيق لباس غير از تخفيف است و در هيچ لغتى، ترقيق به مفهوم تخفيف لباس نيامده است و به فرض نبود لباس بدن نماى معمول در زمان ما، باز ترقيق به معناى تخفيف نيست. وانگهى، لباسها در هر زمان از نظر نازكى و ضخامت با هم مختلف هستند. اين امر ايجاب نمىكند كه ترقيق ثياب را جور ديگر معنا كنيم؛ بلكه منظور اين است كه لباسش ضخيم نباشد بلكه لباس نازكترى بپوشد تا حدّى كه حجم بدن نمايان شود. مضافآ اينكه پوشيدن لباس بدننما به صورت نسبى در آن عصر معمول بوده است. اما چرا ثياب را به صيغه جمع آورده است؟ به دليل اينكه بانوان معمولاً لباسهاى مختلفى دارند؛ مثل پيراهن، روسرى، شلوار و جوراب. به نظر مي‌رسد روايت مىخواهد بگويد همه اين لباسها حتى المقدور نازك باشند. بنابراين از مجموع روايات صحيح به دست مي‌آيد كه انسان اگر بخواهد با زنى ازدواج كند مىتواند به صورت و دستها و مواضع زينت و اندام او نگاه كند. متقابلاً زن نيز مىتواند به قيافه و اندام همسر آينده‌اش به جز مواضع حرام، نگاه كند. كتمان يا بيان مسائل سؤالى كه در اينجا مطرح مىشود اين است كه: آيا مسائل دينى بايد شفافسازى شود يا كتمان گردد؟ شهيد مطهرى (ره) مىفرمايد: در اين مسئله، عملاً دو جريان مخالف به وجود آمده است. يكى اينكه صاحبان فتوا در عصر اخير با مشاهده اوضاع و احوال موجود سخت در عمق وجدان خود مىترسند كه فتوا به عدم وجوب ستر وجه و كفين و عدم حرمت نظر بر وجه و كفين بدهند، لهذا طريق سلامت مىپويند و با يك الاحوط خود را نجات مي‌دهند. جريان دوم اين است كه بعضى ديگر را عقيده اين شده كه هر چند از نظر حقيقت و واقع، مطلب همين است ولى با ملاحظات عصر و زمان كه مردم دنبال بهانه مىگردند كه قيود عفاف را به هر شكل و به هر صورت دور بريزند بايد قسمتى از واقعيات را كتمان كرد كه موجب بهانه نشود. درست است كه اسلام پوشش چهره و دو دست را واجب نكرده است ولى نبايد اين را به مردم گفت، زيرا با شنيدن اين مطلب نه تنها چهره و دستها را نمىپوشانند، بلكه سر و سينه و پاها تا بالاى زانو را هم نخواهند پوشاند. اينجاست كه فلسفه كتمان و محافظهكارى پا به ميدان مىنهد... من منكر اين اصل كلى نيستم كه احياناً اگر گفتن حقيقتى سبب انحراف مردم از آن حقيقت بشود نبايد گفت، زيرا گفتن براى ارشاد مردم به حقيقت است نه براى اينكه وسيله دور شدن از حقيقت شود. البته كتمان، حقايق حرام است. قرآن كريم مىفرمايد: «ان الّذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس من الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون؛ كسانى كه حقايق فرود آمده از جانب ما را پس از آنكه ما گفته و بيان كرده‌ايم كتمان مىكنند خدا و هر لعنت كننده‌اى آنان را لعنت مىكند.» لحن آيه، فوق‌العاده شديد است. قرآنكريم در كمتر موضوعى به اندازه اين موضوع با چنين لحن شديد و خشمناكى سخن گفته است. در همين حال من معتقدم مقصود اين است كه مردم حقايق را براى منافع خود كتمان نكنند ولى اينكه حقيقت را به دليل خود حقيقت (و البته در شرايط محدود و موقّت و معيّنى براى فرار از سوء استفاده) اظهار نكنيم مشمول اين آيه نيست؛ به عبارت ديگر دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن هميشه واجب نيست؛ يعنى احياناً در مواردى بايد سكوت كرد. من معتقدم اينگونه مصلحت‌انديشىها اگر بر مبناى مصالح واقعى حقايق باشد نه بر مبناى حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات، مانعى ندارد.

نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 20  صفحه : 10
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست