responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 1  صفحه : 6
هنرهاى تصويرى وتجسمى درنگاه شيخ انصارى
احمد ترابى

هنر و خلاقيت, از ابعاد غير قابل انكار زندگى انسان در طول اعصار بوده و هست.

همان گونه كه نمى توان ويژگى شعور و دانش را در فرزندان آدم, به عنوان بارزترين نهاد فطرى ايشان, ناديده گرفت, نمى توان خلاّقيت و هنرآفرينى و ابتكار را به عنوان رايج ترين, متنوّع ترين و پيشينه دارترين نماد زندگى اجتماعى آنان مورد چشم پوشى قرار داد.

سخن گفتن, وضع لغات, آفرينش خطّ, ساختن مسكن و لوازم ضرورى زندگى, سرودن شعر, ترسيم پندارها و عقايد و انديشه ها به صورت نقّاشى و تجسّم بخشيدن به آنها ,همه و همه جلوه هاى هم سنخ و جوشيده از ژرفاى سرشت ويژه موجود انديشه ورزمين است.

اكنون, با توجّه به اصالت روحيه سازندگى و خلاّقيت در زندگى اجتماعى انسان, نگاه را به اين زاويه از بحث معطوف مى داريم كه: آيا اسلام براى اين تمايل عام و گسترده بشر, حدّ و مرزى قرار داده و قوانين و احكامى را در نظر گرفته است يا خير؟

تحقيق در منابع فقهى و مدارك استنباط احكام شرعى, پاسخ مثبت را به سرعت در اختيار محقّق قرار مى دهد.

اسلام, بر خلاف مكاتب بشرى و نيز بر خلاف اديان تحريف شده و مندرس كه پيروانشان سعى در محدود كردن قلمرو نظرگاههاى دين نسبت به مسائل درونى و شخصى دارند, علاوه بر تعيين برنامه هاى عبادى و معنوى در باره بسيارى از امور دنيوى و زندگى اجتماعى انسان نظر دارد و در باره آنها حكمى كلّى و يا جزئى بيان داشته است.

مقوله هنر و آفرينش زيباييها نيز از آن جمله به شمار مى آيد.

در قرآن و روايات, مسائل مربوط به اين بُعد از گرايش مكلّفان, از زواياى گونه گون مورد توّجه قرار گرفته است و به تبع آن, فقها و اسلام شناسان نيز, هريك به مقتضاى نياز و براساس مداركى كه در اختيار داشته اند, به آن پرداخته اند.

بررسى مقوله هنر و هنرهاى تصويرى و تجسّمى از ديدگاه قرآن, خود نيازمند مجالى ويژه است و ما در اين نگاه, تنها در صدد تبيين آراى فقهى شيخ الفقها و فقيه ژرفكاو قرن سيزدهم هجرى, شيخ اعظم انصارى هستيم و تحقيق را بر محور همين موضوع متمركز خواهيم داشت.

مقوله هاى هنر در كتاب مكاسب

شيخ انصارى, در مكاسب, از زاويه ارزش مالى و جواز خريد و فروش و نگاهدارى اشياء, به موضوعات مختلفى اشاره كرده است كه در لابه لاى آنها بعضى از مسائل مربوط به مقوله هنر نيز ديده مى شود.

وى, در كار بر شمردن معاملات حرام به اين موارد پرداخته است: بتها و مجسمه ها و پيكرهاى مورد عبادت مشركان1, آلات قمار2, آلات لهو3, ظرفهاى ساخته شده از طلا و نقره4, كنيزكان آوازه خوان5, حيله ها و فريبكاريهاى ممكن در كار آرايشگران6, تزيين مردان به زينت و آرايش زنان و آراستن زنان به شيوه مردان7, ترسيم زيباييهاى چهره و اندام ديگران در شعر8, ترسيم و نقاشى جانداران9, ساختن مجسمه موجودات داراى روح10, حفظ و نگاهدارى كتابهاى گمراه كننده11 و...

در هريك از موضوعهاى ياد شده, ردپاى هنر به گونه اى مشهود است و از احكامى كه براى آنها بيان شده به گونه اى تكليف آن هنر نيز روشن گشته است. مثلاً اگر خريد و فروش آلات موسيقى حرام دانسته شده است, حرمت آن ناشى از حرمت نواختن و گوش فرا دادن به موسيقى (لهو) مى باشد و اگر خريد و فروش پيكرهاى مورد احترام و مورد عبادت كافران ممنوع شمرده شده است, ساختن و پرداختن آن مجسمه ها نيز حرام مى باشد و...

بررسى تمامى اين موارد, حجمى گسترده مى طلبد, از اين روى, صرفاً نگاه خويش را در اين نوشته به موضوع هنرهاى تصويرى و تجسّمى (نقاشى و مجسمه سازى) معطوف مى داريم.

نقاشى و تصويرگرى

شيخ انصارى, تحت عنوان:

(مايحرم الاكتساب به لكونه عملاً محرّماً في نفسه).

آنچه مزد گرفتن در قبال آن حرام است از آن جهت كه خود عمل حرام مى باشد.

به ذكر چند نمونه پرداخته است كه از آن جمله, تصوير چهره يا اندام جانداران مى باشد.

وى مى نويسد:

(المسألة الرابعة: تصوير صور ذوات الارواح حرام اذا كانت الصورة مجسّمة بلاخلاف فتويً و نصاً وكذا مع عدم التجسّم وفاقاً لظاهر النهاية[12]..)

وى تحت عنوان ياد شده به چند مسأله پرداخته است:

1- تدليس13 ماشطه: ترفندهاى آرايشگران براى زيبانمايى زنى كه مى خواهد ازدواج كند و در نتيجه مرد با ديدن چهره وى به او متمايل گردد و ناهنجاريهاى چهره يا اندام وى را در آغاز متوجّه نشود.

2- تزيين مردان به زينت و لباسهاى ويژه زنان مانند لباس حرير و زينتهاى زرّين.

3- تشبيب: توصيف زيباييها وويژگيهاى جسمى زن مؤمن به گونه اى كه موجب بى حرمتى وى شود.

4- تصوير و ترسيم چهره و اندام جانداران. وى, تصريح مى كند كه ساختن مجسّمه جانداران و موجودات داراى روح (انسان و حيوانات) بى كمترين ترديد و براساس نص روايات و فتواى فقها, ممنوع است و در اين مسأله نظر مخالفى ميان فقها وجود ندارد. امّا موضوع نقاشى و تصوير چهره و اندام انسان يا حيوان نيز, چونان ساختن مجسمه آنها, حرام مى باشد. براين نظر است, شيخ طوسى در نهايه, ابن ادريس در سرائر, شهيد, بنابر نقل از حواشى وى, شيخ عبدالعالى كركى در الميسيه, شهيد ثانى در مسالك و...

روايات حرمت تصوير

بنابر نظر شيخ, روايات اين باب, به حدّ استفاضه رسيده است, پايين تر از تواتر و برتر از خبر واحد.

(نهى رسول اللّه(ص) ان ينقش شيئٌ من الحيوان على الخاتم[14])

رسول خدا (ص) از ترسيم كردن و نقش انداختن اجزايى از شكل و اندام حيوانات, برنگين انگشتر نهى كرده.

2- ابو بصير از امام صادق نقل مى كند: امام صادق(ع) فرمود:

(قال رسول اللّه (ص): أتاني جبرئيل, قال: يامحمد! انّ ربّك يقرئك السلام و ينهى عن تزويق البيوت.)

اى محمد! پروردگارت, ترا درود مى فرستد و نهى مى كند از زينت و نقاشى خانه ها.

ابو بصير مى گويد: از امام پرسيدم: منظور از زينت و نقش اتاقها و خانه ها چيست؟ امام فرمود:

(تصاوير التماثيل15).

تصويرها و عكسهاست.

3- راوى ازامام صادق(ع) مى پرسد: گونه هاى معاش مردم و داد و ستدهاى آنان چيست؟ امام مى فرمايد:

(جميع المعايش كلها من وجوه المعاملات فيما بينهم مما يكون لهم فيه المكاسب اربع جهات من المعاملات. قد يكون في هؤلاء الاجناس الاربعة حلال من جهة, حرام من جهة.... فأول هذه الجهات الاربعة الولاية وتولية.... ثم التجارة.... ثم الصناعات في جميع صنوفها... مثل الكتابة والحساب والتجارة والصياغة والسراجة والبناء والحياكة والقصارة والخياطة وصنعة صنوف التصاوير مالم يكن مثل الروحاني...)[16]

همه راههاى معيشت از وجوه معاملات ميان مردم كه وسيله سود بردن مى باشد, چهار گونه است كه در آنها گاه حلال و گاه حرام, ديده مى شود:

* ولايت و تصدى امور مردم.

* تجارت و بازرگانى.

* صنعت .... مثل نويسندگى و حسابدارى و بازرگانى و زرگرى و چرمسازى و ساختمان و بافندگى و لباسشوئى و دوزندگى و صورتگرى, مادام كه تمثال جاندار نباشد.

4- امام صادق(ع) مى فرمايد:

(نهى رسول اللّه عن التصاوير و قال : من صور صورة كلفه اللّه تعالى يوم القيامة ان ينفخ فيها وليس بنافخ[17])

رسول خدا از كشيدن صورت, نهى كرد و فرمود: كسى كه صورتى را تصوير كند, خداوند روز قيامت, او را وادار مى سازد, تا در آن, روح بدمد, در حالى كه او [صورتگر] قادر به دميدن روح نيست.

شيخ, در خصوص اين روايت, اشكالى را بدين گونه مطرح مى كند:

(امكان دارد چنين برداشت شود كه دميدن روح, در صورت مقتضى, آن است كه صورت, از هر حيث آمادگى زنده شدن را دارا باشد و فقط, روح نداشته باشد. به تعبير ديگر, بايد صورت به شكل مجسمه باشد, تا دميدن در آن تصور بشود. بنابراين, حديث, مربوط به ساختن مجسمه مى شود و نه نقاشى بر روى جسم مسطح.

پاسخ مى دهد:

(دميدن روح, هميشه مستلزم آن نيست كه تصوير به صورت مجسمه باشد, بلكه زنده كردن نقش هم, به لحاظ موادّى كه در آن نقش به كار رفته, قابل تصور است.)

5- محمدبن مسلم مى گويد: از امام صادق(ع), در باره تمثالها و عكسهاى نقاشى شده درختان و خورشيد و ماه پرسيدم.

امام فرمود:

(ولابأس مالم يكن شيئاً من الحيوان).18

جايز است, مادام كه در آن نقشها چيزى از موجود زنده ترسيم نشده باشد.

به باور شيخ, اين, ظاهرترين روايت است در اين باب. در وجه ظاهرتر بودن, درمقايسه با احاديث گذشته مى نويسد:

(تصوير خورشيد و ماه, هميشه به صورت نقاشى و ترسيم شكل آنهاست و كسى مجسمه آنها را درست نمى كند, تا در روايت, اين احتمال داده شود كه سؤال, از ساختن مجسمه بوده است.)

بنابراين, سؤال از ترسيم شكل بوده و امام, همين ترسيم را در مورد جمادات, جايز شمرده, ولى در مورد موجود زنده, ممنوع دانسته است.19

6- على(ع) مى فرمايد:

(من جدّد قبراً او مثّل مثالاً فقد خرج من الاسلام20).

هركس, قبرى را تجديد بنا كند, يا تمثالى را وجود بخشد, از اسلام خارج شده است.

واژه مثال در اين حديث, قدرى موهم است و شيخ آن را براى دفع هر توهم, توضيح داده است كه: واژه (مثال) و (تمثيل) در اين حديث,به معناى تصوير و ترسيم شكل است, نه ساختن مجسمه[21] بنابراين, حديث مربوط به بحث ما, يعنى, نقاشى و صورتگرى مى شود, نه مجسمه سازى.

علاوه براين, آنچه در عينيت جامعه آن روز رواج داشته, كشيدن عكس انسان و حيوان بوده است و نه ساختن مجسمه و يا حكّ كردن آن بر سنگ و تراشيدن پيكر. از اين روى, سؤال و جواب, به همان مسأله رايج عصر باز مى گردد.

با اين همه, هنوز شيخ, احساس مى كند كه تعميم عنوان (تمثيل و نمونه سازى),نسبت به مجسمه و تصوير صرف, نياز به مؤيّدات بيشترى دارد. از اين روى, مطالبى را به عنوان تأييد مى آورد كه ضمن تقويت نظريه فوق پيامدار جنبه ديگرى از بحث نيز مى باشد و آن اين است كه در حقيقت, فلسفه حرمت مجسمه سازى و تصوير موجود جاندار را نيز از ديدگاه شيخ آشكار مى سازد.

فلسفه حرمت تصوير جانداران, از ديدگاه شيخ

شيخ انصارى, براى اين كه حرمت مجسمه سازى را به تصويرگرى چهره و اندام انسان و حيوانات تسرّى دهد, سعى مى كند تا ملاك حرمت را تبيين كند و از طريق تنقيح مناط, تصويرگرى را چونان مجسمه سازى معرّفى كند. البتّه وى, تعبير (علّت و مناط اصلى) را به كار نگرفته و سخن از (حكمت) به ميان آورده است.

مى گويد:

(ظاهر امر چنين مى نمايد كه حكمت تحريم در چنين مقوله هايى كه در آنها سخن از (نمونه سازى انسان از طبيعت و مخلوقات خداوند) به ميان آمده, اين است كه انسان با چنين اقدامى, تشبّه به خالق مى ورزد! و چنين تشبّهى حرام و ممنوع است.)

بديهى است كه اگر مجسمه سازى, تشبّه به خالق به حساب آيد, تصويرگرى نيز خود نوعى ديگر تشبّه به خالق است; چه اين كه در آفرينش, تمام ارزش و اهمّيت از آنِ مادّه و جسم نيست, بلكه شكل و نقش نيز وجهه ديگرى از آفرينش است. به علاوه, ابداعات شگفت بشرى بيشتر, بلكه تماماً مربوط به آفرينش شكلها و ايجاد تغيير در قالب و ظاهر مادّه است و اصل مادّه را از طبيعت مى گيرد و چه بسا خود مادّه, نقشى در شگفتى اختراعات و ابتكارهاى وى نداشته باشد.22 مانند جوهر و مركّبى كه اگر بر صفحه كاغذ بپاشد, ارزش و هنرى را پديد نمى آورد, ولى اگر به وسيله خطّاط يا نقّاش به كار گرفته شود, خطّى جذّاب و نقشى دلربا به وجود مى آورد.

شيخ, پس از اشاره به حكمت حرمت, نتيجه مى گيرد كه بنابر اين, بايد حكم حرمت, مخصوص تصاوير موجودات جاندار باشد و نه جمادات و نباتات. به اين دليل كه تصوير ساير اشياء, گاهى بدون اراده انسان هم شكل مى گيرد. مثلاً اگر انسان, ظرف آبى را بر زمين بريزد, چه بسا از آن اشكال مختلفى پديد آيد كه شباهت زياد به اجسام طبيعت داشته باشد. بديهى است كه با اين مقدار تصرّف و شكل گيرى اين گونه تصاوير, عنوان (تشبّه به خالق) محقّق نمى شود.

البتّه, بعداً تصريح مى كند كه اين گونه تقريبها و توجيه ها, چندان كار آمد و موٌثّر نيست, بلكه اصلى ترين دليل حصر حرمت به تصاوير جانداران را بايد در جاى ديگرى جست و جو كرد.

دليل جواز تصوير موجودات بى روح

1 . شيخ انصارى, عمده ترين دليل جواز تصوير موجودات بى روح را, (اصالة الاباحه) مى داند, زيرا اصل اوّلى در هر كار اباحه است, مگر آن جا كه دليل بر عدم اباحه قائم شود. دلايلى كه حرمت تصوير را مى رساند, به طور مسلّم شامل تصوير جانداران مى شود و امّا شمولش نسبت به تصوير غير جانداران قطعى نيست و در چنين موردى (اصالة الاباحه) جارى مى شود.

2- علاوه بر اصل (اباحه), در برخى روايات, به جواز تصوير غيرجانداران, تصريح شده بود, مانند: صحيحه محمدبن مسلم كه قبلاً توضيح داده شد و نيز روايت تحف العقول.

3- در قرآن, خداوند به منظور ترسيم امكانات سليمان(ع) فرموده است:

(يعملون له ما يشاء مِن محاريب و تماثيل.)23

جنيّان در خدمت حكومت سليمان بودند و براى او, هرگونه غرفه و قصر مى ساختند و تمثالها مى آفريدند.

امام صادق(ع), در بيان معناى (تمثالها) مى فرمايد:

(واللّه ماهى تماثيل الرّجال والنساء ولكنّها الشجر و شبهه).24

به خدا سوگند, منظور از تمثال, نقش مردان و زنان نيست, بلكه عكس درخت و چيزهاى شبيه آن است.

اين آيه, به ضميمه روايت, بيانگر جواز ترسيم شكل غير جانداران است; چه اين كه سليمان(ع), از انبياى الهى بوده است و عمل او نمى تواند مخالف رضاى الهى باشد.

پس از بيان اين دلايل, شيخ نتيجه مى گيرد كه اگر لسان برخى روايات, مطلق است و به طور كلّى هرگونه تمثال و يا تصويرى را حرام و ممنوع شمرده و استثنايى در آنها ياد نشده, آن اطلاقات به وسيله ادّله سه گانه اى كه ياد شد, تقييد مى خورد و ادلّه حرمت, فقط شامل تصوير جانداران خواهد بود.

تـصوير مصنوعات بشرى و مناظر طبيعى

شيخ انصارى, از مباحث گذشته, دو نتيجه ديگر نيز مى گيرد:

1- با توجّه به حكمت حرمت تصوير جانداران و تصريح روايات به عدم حرمت تصوير موجودات بى روح, به طور مسلّم كشيدن تصوير مصنوعات بشرى و ساخته هاى هنرمندانه وى كارى است مباح, هر چند آن مصنوعات و تصوير آنها در نهايت زيبايى و جذابيّت باشد, مانند تصوير كاخها, كشتيها, شمشير, نيزه و...

2- تصوير نيزارها و چوبها و كوهها و نهرها نيز مباح خواهد بود. زيرا هرچند اين پديدهاى طبيعى, مخلوق خداوند مى باشند, پس چون در ساختمان اين پديده ها, شگفتيهاى حيرت انگيز و جذّاب به كار نرفته است! ادلّه حرمت تصوير شامل آن نمى شود[25]

سخن شيخ در نكته اخير, دو پهلوست, زيرا از يك سو به عدم جذّابيّت نيزارها و نهرها اشاره مى كند و مى خواهد اين عدم جذّابيّت و عدم شگفتى را دليل اباحه تصوير آنها معرّفى كند و از سوى ديگر, لسان ادلّه را مطرح مى سازد. اين كه در لسان روايات, سخن از پديده هاى شگفت و غير شگفت به ميان نيامده است, بلكه در آنها تصريح شده است كه تصوير غير جانداران مانعى ندارد. ولى آن گونه كه شيخ استدلال كرده, چنين به نظر مى آيد كه در متن اين ادلّه شگفت بودن و شگفت نبودن مخلوقات خدا, از جمله ملاكهاى حرمت تصوير و يا مباح بودن تصوير آنها معرّفى شده است!

علاوه براين, سخن شيخ, خود, شگفت انگيز است كه اظهار داشته:

(نيزارها و كوهها و نهرها, فاقد جذّابيّت و شگفتى است!).

تصوير, بخشى از وجود جانداران

پس از تبيين حرمتِ تصوير موجودات داراى روح, شيخ, به اين نكته مى پردازد كه اگر تصوير موجودات داراى روح, تصويرى كامل نباشد, بلكه بخشى از اعضا و قسمتهاى وجود آنها را بنماياند, حرام نخواهد بود.

بنابراين, اگر تصوير حيوانى تا نيمه بدن صورت گرفته باشد و يا نقش انسانى بدون پا, يا دست كشيده شده باشد, حرام نخواهد بود.

بلى, در ترسيم جزئى از بدن حيوان يا انسان, دو فرض وجود دارد:

1- گاهى نقش نيمى از بدن حيوان كشيده مى شود, ولى عكس به گونه اى است كه در نشان دادن حيوان, كامل به نظر مى آيد; چرا كه آن نيم ديگر, در پندار بيننده حضور دارد. مثل انسانى كه بر زمين نشسته و قسمتى از پاهايش ديده نمى شود و بيننده, اين گونه تصوير را تصوير ناقص نمى شمرد.

گاهى ممكن است كه حتّى عرف و مردم, بگويند كه اين تصوير ناتمام است و ناقص.

باور شيخ بر اين است كه ملاك در تعيين ناقص بودن و ناقص نبودن تصوير, داورى عرف مى باشد[26] يعنى آن تصويرى به راستى ناتمام و ناقص به شمار مى آيد كه عرف مردم بگويند تصوير كاملى از حيوان يا انسان نيست.

مبناى نظر شيخ, در جواز تصوير انسان يا حيوانِ نا تمام, رواياتى است رسيده از ائمه(ع).

امام باقر(ع) مى فرمايد:

(لابأس بان يكون التماثيل في البيوت اذا غيّرت رؤوسها منها وترك ماسوى ذلك27).

وجود تصاوير در خانه, مانعى ندارد, به شرط اين كه در قسمت سر آنها تغييراتى به وجود آيد و از شكل اصلى برگردانده شود.

شايان توجّه است كه واژه (تماثيل) در اين روايت, به معناى عكس و نقش حيوانات گرفته شده است. زيرا تماثيل به دو قسم تقسيم نشده اند: يكى حيوانات داراى سر و اندام و ديگرى فاقد سر, مانند دشت و دريا, بلكه مستقيماً تماثيل از نوعى به شمار آمده كه حيوان يا انسان باشد و سر و بدن داشته باشد.

حكم نگاهدارى تصاوير

آخرين موضوعى را كه شيخ انصارى, در اين زمينه مطرح كرده, حكم نگاهدارى از اين تصاوير در خانه و محيط كار و زندگى است.

شيخ, در ابتدا رواياتى را مى آورد كه امكان دارد از ظاهر آنها استفاده شود كه نگاهدارى تصوير موجود ذى روح (انسان يا حيوان) همانند اصل كشيدن و ترسيم كردن آن تصوير حرام مى باشد و اصولاً نبايد عكس كامل از انسان يا حيوان را نگاهداشت.

ولى پس از نقد و بررسى آن ادلّه, به صورت قاطع نظر مى دهد كه هرچند كشيدن شكل كامل از انسان يا حيوان حرام مى باشد, امّا نگاهدارى آن حرام نيست و ازبين بردن آن واجب نمى باشد[28]

روشن ترين دلايل شيخ براين مدّعا, رواياتى است كه در آنها به صراحت, نگاهدارى از تصوير حيوانات و پرندگان مباح شمرده شده است. از آن جمله:

امام صادق(ع) مى فرمايد:

(ربما قمتُ اُصَلّي وبين يدي الوسادة فيها تماثيل طير فجعلتُ عليها ثوباً[29])

گاهى كه به نماز مى ايستم در برابرم سجاده اى مى بينم كه در آن عكس كبوتران و پرندگان نقش شده است, روى آن نقشها را به هنگام نماز با پارچه اى مى پوشانم.

از اين روايت, استفاده مى شود كه اصل نگاهدارى تصوير جانداران مباح است و به هنگام نماز بايد روى آنها را پوشانيد.

على بن جعفر, از برادرش, امام كاظم(ع), مى پرسد: آيا مى توان با انگشترى كه بر نگينش عكس پرندگان نقش شده, نماز گزارد؟

امام مى فرمايد: (بلى اشكالى ندارد[30])

شيخ, چندين روايت ديگر در اين باره نقل مى كند و در پايان نتيجه مى گيرد كه:

از مجموع رواياتى كه دلالت بر كراهت نماز در خانه اى دارد كه در آنها تمثالها و عكسهاى پرندگان و حيوانات موجود است, مى توان نتيجه گرفت كه اصل نگاهدارى از آن عكسها و تصاوير, مانعى ندارد[31]

مجسمه سازى و پيكر تراشى

از آنچه در زمينه تصوير و شكل پردازى يادآور شديم, چه بسا رأى شيخ, در زمينه مجسمه سازى و پيكرتراشى نيز دانسته شده باشد. زيرا اگر وى از منابع روايى به اين نتيجه رسيده است كه تصوير ذى روح و ترسيم چهره و اندام حرام مى باشد, پس به طريق اولى ساختن مجسمه جانداران حرام خواهد بود.

(تصوير ذوات الارواح حرام اذا كانت الصورة مجسمة بلاخلافٍ فتويً و نصاً[32])

صورتگرى موجودات داراى روح (انسان و حيوان) حرام است و در صورتى كه تصوير, مجرّد نقش و نگار نباشد, بلكه مجسمه باشد در جهت آن ترديد نيست و تمام فقها به حرمت آن رأى داده اند و روايات نيز, بدون استثنا, آن را حرام شمرده اند.

پس از اين عبارت, به بيان حكم تصويرگرى و نقاشى و فروع و اقسام آن مى پردازد و روايات را در ذيل اين بحث يادآور مى شود, ولى بسيارى از آن روايات, در مرحله نخست و به گونه قطعى شامل مجسمه سازى و پيكرتراشى مى باشد و در مرحله بعد, با نوعى تأمّل و تعميم, مجرّد نقاشى را دربر مى گيرد.

به عنوان نمونه, روايت تحف العقول: (وصنعة صنوف التصاوير مالم يكن مثال الروحاني) به قرينه واژه (صنعت), نظر به مجسمه سازى, بيشتر جلب مى شود, تا نقاشى, چه اين كه كشيدن عكس, هنر است و بر آن صنعت اطلاق نمى شود و شمول واژه صنعت نسبت به كار نگارندگى و نقاشى, مستلزم نوعى توسّع در معناى آن است.

همچنين روايت: (مَنْ صوّر صورة كلّفه اللّه يوم القيامة ان ينفخ فيها وليس بنافخ) در نگاه نخستين, از تعبير دميدن در صورت, چنين به ذهن مى آيد كه صورت بايد مجسمه و پيكرى باشد كه از مظاهر وجود, حيات و روح را كم دارد.

عدم وقوف شيخ به نظريه مخالف و روايات معارض در اين زمينه, باعث شده است كه به اجمال از اين مسأله عبور كند.

حكم نگاهدارى مجسمه ها

در اين مورد نيز عبارت شيخ بسيار گذراست.

وى, پس از اظهار نظر در باره نگاهدارى تصاوير و بيان رواياتى كه مى گويد: كشيدن چهره و اندام كامل از موجود جاندار حرام است, ولى نگاهدارى آنها در خانه و محل زندگى و كار مباح مى باشد, ابراز مى دارد:

(وعمومها يشمل المجسّمة وغيرها33).

عموم اين روايات, مجسمه و غير مجسمه را دربر مى گيرد و همان گونه كه نگاهدارى عكس موجود ذى روح جايز است, نگهداشتن مجسمه آن هم مباح مى باشد.

ساخت و نگاهدارى پيكرهاى مورد عبادت كافر ان

از ديگر مباحثى كه به موضوع اين رساله مربوط مى شود, ساخت, پردازش و نگاهدارى و خريد و فروش مجسمه ها, بتها و پيكرهايى است كه مشركان و كافران براى آنها نوعى تقدّس قايلند و آنها را پرستش مى كنند و يا دستِ كم, از ابزار مراسم عبادى و اعتقادى غير مسلمانان به حساب مى آيد مانند صليب.

در بخشهاى گذشته اين تحقيق, نظر شيخ را در زمينه ساخت مجسمه ها و ترسيم تصاوير يادآور شديم و اكنون متذكّر مى شويم كه آنچه در آن بخشها گفته شد, در باره تصاوير و مجسمه هايى بود كه فقط جنبه تصويرى و تمثيلى دارند و پيام ضد توحيدى دربر ندارند. امّا اگر تصوير و تجسيم چيزى, تبليغ انديشه و فرهنگ كفر و شرك به شمار آمد, موضوع فرق مى كند و عنوان ديگرى به خود مى گيرد و قهراً حكم ديگرى خواهد داشت.

توجّه به اين مقوله از آن جا اهميّت دارد كه ممكن است مسلمانان با خريد و فروش اين گونه اشياء ارتزاق و يا از آنها به عنوان اشياى عتيقه و باستانى نگاهدارى كنند.

شيخ انصارى, مى نويسد:

(از جمله داد و ستدهاى حرامى كه شىء مورد معامله, كار برد اصليش در امور حرام باشد, عبارت است از مجسمه ها و پيكرهاى مورد عبادت كافران, مانند: صليب و بت.)

در اين فتوا, به گفته شيخ, اختلافى ميان فقها مشهور نيست, بلكه ظاهراً همگان بر يك رأيند و اجماع دارند.

دليل حرمت

1 . روايت تحف العقول از چند جهت دلالت بر حرمت هرگونه داد و ستد و نگاهدارى بتها و صنمها و شعارهاى جناح كفر دارد:

* او شيء يكون فيه وجه من وجوه الفساد).

چيزى كه در آن وجهى از وجود فساد وجود دارد, داد و ستد آن ممنوع است.

* (كل منهي عنه ممّا يُتَقَرَّب به لغير اللّه).

هر چيزى كه به جاى خداوند مورد تقرّب و پرستش قرار گيرد, مورد نهى است و ارتزاق از طريق آن ممنوع مى باشد.

* (انّما حرّم اللّه الصناعة التي حرام هي كلها مما يجيئ منها الفساد محضاً نظير المزامير والبرابط, وكل ملهو به, والصلبان والاصنام... فحرام تعليمه و تعلّمه, والعمل به, واخذ الاجرة عليه وجميع التقلّب فيه من جميع وجوه الحركات...34).

يعنى هرصنعتى كه بازده آن جز فساد نيست, مثل ساختن آلات موسيقى و لهو و صليب و صنم, ممنوع است و تعليم و تعلّم و به كارگيرى آن و دريافت مزد در قبال آن و هرگونه داد و ستد به وسيله آن حرام مى باشد.

2- دريافت مزد و پول در قبال ساختن يا فروختن اين ابزار, (اكل مال به باطل) خواهد بود, زيرا شىء مورد معامله و تكسب باطل بوده و خداوند از (اكل مال به باطل) نهى فرموده است[35]

3- پيامبر فرموده است:

(انّ اللّه اذا حرّم شيئاً حَرَّم ثمنه);

هرگاه خداوند چيزى را حرام كرده باشد, پول آن را هم حرام كرده است[36]

نگهدارى مجسمه هاى شرك, به انگيزه منافع حلال

هر چند به صراحت هرگونه تصرّف براى حفظ و نگهدارى و خريد و فروش و تعمير و تزيين بتها و شعارهاى كفر و مظاهر مورد پرستش مشركان حرام شمرده شده, امّا شيخ, از تصوير ساير وجوه مسأله غفلت نورزيده است. چه اين كه براى اين گونه اشياء امكان دارد, منافع ديگرى نيز تصوّر شود و انگيزه خريدار و يا كسى كه آنها را نگاه مى دارد, آن منافع حلال باشد, نه كاربرد حرام آن. مثل مجسمه اى كه از طلا است و غرض مسلمان از خريدن آن, شكل ظاهرى آن بت, يا صليب نيست, بلكه هدفش خريدن طلاست و يا مى خواهد آن را از جنبه باستانى و ارزش فرهنگى و تاريخى نگاهدارى كند, يا به موزه اى بفروشد كه از اشياء به عنوان ذخاير تاريخى محافظت مى كند و نه ارزش دينى و اعتقادى آنها.

شيخ در اين زمينه نويسد:

(نعم لو فرض هيئة خاصة مشتركة بين هيكل العبادة وآلةٌ اخرى لعمل محلّل بحيث لاتعد منفعة نادرة فالاقوى جواز البيع بقصد تلك المنفعة المحلّلة37).

هرگاه مجسمه و ابزارى با شكل ويژه اى كه دارد, مشترك بين مجسمه مورد احترام مشركان و ابزار ديگرى باشد كه كاربرد حلال دارد, در صورتى كه جنبه كاربرد حلال آن, قويّ و قابل اعتنا باشد و اندك و ناچيز به حساب نيايد, خريد و فروش آن به انگيزه آن منفعت حلال جايز خواهد بود.

سپس شيخ, به تفصيل بيشترى مى پردازد و فشرده نظر وى اين است كه اگر معامله و داد و ستد واقعاً روى جنس و مادّه اين گونه اشياء صورت گيرد و خريدار و فروشنده (هركدام كه مسلمانند) هيچ ماليّت و ارزشى براى شكل ظاهرى بت يا صليب قايل نباشند, خريد و فروش جايز و صحيح است, ولى اگر شكل ظاهرى بت يا صليب تأثيرى در قيمت داشته باشد و فرد مسلمان با توجّه به اين كه بخشى از پول در قبال شكل ظاهرى آن شيئ قرار مى گيرد و با همين انگيزه به خريد و فروش اقدام كند, معامله حرام مى باشد.

چنانكه پيداست, در عبارات شيخ, مسأله اى به عنوان, آثار باستانى, حفظ ذخاير هنرى و... مطرح نشده و مورد توجّه قرار نگرفته است و اين نقصى براى وى نيست; چه اين كه چنين عناوين و مقوله هايى در عصر شيخ, مطرح نبوده تا به آنها پرداخته باشد.

فرقى كه اين فرضها با فرض مذكور در كلام شيخ دارد اين است كه وقتى اثرى به عنوان ذخيره فرهنگى و هنرى نگاهدارى مى شود, علاوه بر مادّه, شكل ظاهرى آن نيز, به شدّت ارزشگذارى مى شود و مورد توجّه قرار مى گيرد. ولى نه از حيث اين كه بت و صليب و... است و اميد مى رود كه كسانى به پرستش و تقديس آن بپردازند! بلكه از اين نظر كه مردمى در سرزمين خاص و با امكاناتى ويژه و عقايدى مخصوص, به ساختن آن پرداخته اند.

اگر در مبانى شيخ, دقّت شود, در چنين مواردى كه حتّى شكل ظاهرى شىء مورد توجّه و ارزشگذارى است, بازهم حفظ و خريد و فروش و تعمير آن مباح است, زيرا انگيزه خريدار و فروشنده يا حفظ كننده اين آثار, تحكيم مبانى شرك, يا احياى سنّت كافران و انحراف افكنى نيست. انگيزه, انگيزه اى علمى و هنرى است و عُقلا براى آن ثمرى قايلند كه از نظر شريعت حرام شمرده نشده است.

والبتّه اگر شيخ مى نويسد:

بل قد يقال بوجوب اتلافها فوراً, ولايبعد ان يثبت, لوجوب حسم مادّة الفساد[38])

چه بسا گفته مى شود كه بتها و صنمها و ابزار و شعائر شرك و كفر را بايد به سرعت و در اولين فرصت ازبين برد, بعيد نيست كه اين گفته قابل اثبات باشد, زيرا ازبين بردن ريشه و مادّه فساد واجب است.

فرض سخن شيخ آن جاست كه واقعاً فساد و انحرافى در كار باشد. مثل اين كه حفظ صليب و خريد و فروش آن, به صورت اشياى زينتى و مورد استفاده قرار گرفتن توسّط زنان و مردان مسلمان باعث ترويج كفر و تبليغ باطل شود. امّا اگر مجسمه اى مربوط به نسلها و ملّتهاى نابود شده است و جز اسمى از ايشان باقى نيست و پوچى باورها و انديشه هاى آنان بر همگان واضح است و احتمال كمترين انحراف نمى رود, اين صورت, موضوع فساد نيست, تا حكم حرمت بر آن مترتّب شود.

نقد و نظرى گذرا

چنانكه در آغاز اين نوشته يادآور شديم, تحقيق همه جانبه اين مقوله نياز به مجالى وسيع تر دارد و در اين جا فقط ترسيم آراى شيخ بزرگوار مطمح نظر مى باشد و بس.

با اين حال يادآورى اين نكته ضرورى است كه تحقيق و تفقّه شيخ انصارى, با همه فراگيرى و تعمّق و تبحّر, سخن آخر نيست.

گذشت زمان, در ماهيّت و خاصيت موضوعات تأثير مى گذارد و فقيه بى توجّه به اين واقعيّت نمى تواند فتاواى پيشينيانش را زمزمه كند. مى دانيم كه اين جا, گذرگاهى بس باريك است و دلها و قدمها را مى لرزاند كه مباد ما با طرح نقش زمان و تحوّل احكام با تحوّل موضوعات, در صدد توجيه و تطبيق خود خواهانه احكام الهى متناسب با نيازها و خواسته ها و تمايلات خويش باشيم; ولى تحوّل موضوعات و تغيير جايگاه و خاصّيت امور در گذر زمان, چيزى نيست كه به آسانى از آن چشم بپوشيم و نام آن را پايبندى به شريعت و سنّت بناميم.

كوتاه سخن اين كه آراى شيخ, پس از وى, از سوى ديگر فقيهان, تجزيه و تحليل شده و نبايد آراى ياد شده را, در همه زمينه ها رأى نهايى تلقّى كرد.

بلى, برخى از مطالب, بدان جهت كه داراى جنبه هاى اصولى و كلى هستند, شكست ناپذيرند, (وجوب حسم مادّه فساد) ولى برخى از نظر گاهها مجال تأمّل بسيار دارند مثل اين كه گفته شده (حكمت حرمت تصوير جانداران شباهت نرساندن خلق به خداست)!

توجّه به شرايط تاريخى, اجتماعى و فرهنگ محيط وحى (شبه جزيره عربستان) روشن مى سازد كه تأكيد روايات بر نفى تصاوير ومجسمه ها, به منظور ريشه كن ساختن پندار شرك از ذهن مردمى است كه قرنها در برابر بتها سجده كرده اند و آن جا كه چنين پندارى نباشد, چه بسا حكم ديگر باشد.

اين نكته اى است كه بايد عميق تر و مستندتر مورد توجّه قرار گيرد. در اين جا به اشارتى اكتفا مى كنيم.

در پايان, ياد اين نكته نيز بجاست كه در بيان حكم تصاوير, شيخ انصارى بسيارى از فرضها را مطرح و حكم ساختن و نگاهداشتن آنها را تبين كرده است. ولى اين كه موضوع اصلى كتاب, مكاسب است و اصولاً شيخ, به اين موضوعات از نظرگاه جواز خريد و فروش و اكتساب با آنها, سخن به ميان آورده, در اين بخش از بحث, اشاره اى به جواز خريد و فروش تصاوير و مجسمه ها نشده است, هرچند امكان دارد, اهل دقّت و نظر آن را از مطاوى ديگر نظرگاههاى شيخ به دست آورند.


[1] (مكاسب), شيخ انصارى, تحقيق و تعليق: سيّد محمد كلانتر, ج2/ 19, مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر, قم.
[2] (همان مدرك)/19.
[3] (همان مدرك)/ 35.
[4] (همان مدرك).
[5] (همان مدرك)/57.
[6] (همان مدرك)/ 159.
[7] (همان مدرك)/ 187.
[8] (همان مدرك) / 195.
[9] (همان مدرك) 213.
[10] (همان مدرك).
[11] (همان مدرك) /273.
[12] (همان مدرك) /213.
[13] تدليس, از ريشه (دَلس) به معناى ظلمت است و به تناسب در معناى خدعه نيز, به كار مى رود تدليس در بيع, عبارت است از خدعه و داد و ستد از طريق پوشاندن عيب جنس بر مشترى.
(لسان العرب), ج6/86.
[14] (وسائل الشيعه), شيخ حرّ عاملي, ج3/322, دار احياء التراث العربى, بيروت.
[15] (همان مدرك)/560.
[16] (تحف العقول), ابن شعبه حرّانى/244 ـ 245, مؤسسة الاعلمى, بيروت.
[17] (وسائل الشيعه), ج12/220.
[18] (همان مدرك).
[19] (همان مدرك), ج3/562.
[20] (همان مدرك).
[21] شيخ انصارى اين معنى را از كشف اللثام نقل كرده: (المثال والتصوير مترادفان على ماحكاه كاشف اللثام عن اهل اللغة) ولى چنين معنايى در كشف اللثام, مشهود نيست. ر. ك: (كشف اللثام), ج1/ 194.
[22] (مكاسب), ج2/224.
[23] (سوره سبأ), آيه 13.
[24] (وسائل الشيعه), ج12/220.
[25] (مكاسب), ج2/237.
[26] (همان مدرك)/238.
[27] (وسائل الشيعه), ج3/ 564.
[28] (مكاسب), ج2/260.
[29] (وسائل الشيعه), ج3/461.
[30] (همان مدرك) /464.
[31] (مكاسب), ج2/267.
[32] (همان مدرك) /213.
[33] (همان مدرك) /267.
[34] (همان مدرك)/13.
[35] (سوره بقره), آيه 188.
[36] (مستدرك وسائل الشيعه), محدث نورى, ج2/427.
[37] (مكاسب), ج2/14.
[38] (همان مدرك) /24.
نام کتاب : فقه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 1  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست