مرورى بر تاثيرات آرمانهاى انقلاب اسلامى در قيام مردم فلسطين
شیرودی مرتضی
نگرشى بر زايش و پويش انتفاضه
انتفاضه يا «انقلاب سنگ» جنبش جوان و نوين ضد صهيونيستى است كه با بهرهگيرى از كمترين امكانات در پى نيل به هدفى بزرگ (آزاد سازى فلسطين) است. اين حركت محصول تاثير پذيرى از انقلاب اسلامى در احياى اسلام ، پاسخى به اعمال فشار و اقدامات سركوبگرانه رژيم اشغالگر قدس ، واكنشى در برابر ياس ، نااميدى ، ضعف و سستى دولتهاى عرب در رويارويى با اسرائيل و سرانجام ، واكنشى در برابر ناتوانى و ناكامى گروههاى نظامى و سياسى فلسطينى در نجات آن كشور است. مردم و سازمانهاى هوادار انتفاضه ، با تكيه بر ايمان انقلابى در درون مرزهاى اشغالى به مبارزهاى بى امان عليه اسرائيل دست زدهاند; به گونهاى كه سازشناپذيرى آنان ، اسرائيل ، آمريكا و ساف را در حل بحران خاورميانه (مسئله فلسطين) با دشوارىهايى بسيار رو به رو كرده است.
تعريف انتفاضه
انتفاضه ، واژهاى عربى است كه از ريشه «نفض» به معناى جنبش ، لرزش ، انقلاب ، غبارروبى ، قيام عليه رخوت و ركود پيش از انقلاب و حركت همراه با نيرو و شتاب مىباشد. انتفاضه ، نخست نامى بود براى گروهى جدا شده از سازمان فتح ، ولى اينك ، نامى استبراى حركت نوين مردم فلسطين. اين حركت ، در دهه 80 ميلادى/60 شمسى در سرزمينهاى اشغالى فلسطين، عليه اسرائيل آغاز گرديد. انتفاضه نامى براى خيزش خودجوش، مستقل، مستمر، تهاجمى، همگانى، غيرمسلحانه، آگاهانه، معترضانه و شجاعانه مردم فلسطين در مصاف با اسرائيل است. (1)
مردم فلسطين، به جاى سلاح گرم از سنگ براى دفاع از خود و تهاجم عليه دشمن بهره مىگيرند. از اين رو، انتفاضه را «انقلاب سنگ» نيز مىگويند. استفاده از سنگ، موجبات نگرانى اسرائيل را فراهم آورده است; زيرا ياد آور مبارزه و پيروزى حضرت داوود (ع) پيامبر بزرگ بنى اسرائيل، بر جالوت است. در اين مبارزه، حضرت داوود (ع) با استفاده از سنگ، جالوت را كه نماد باطل بود، از پاى در آورد. (2)
در تاريخ معاصر فلسطين ، وجود چهار انتفاضه در سالهاى 1921 1932، 1939 (3) و 1987 م/. 1300، 1311، 1318 و 1366 ش. مىدرخشد كه هيچ يك به گستردگى و پايدارى انتفاضه اخير نبودهاند. از اين رو، انتفاضه نوين مردم فلسطين را «انتفاضه بزرگ» نيز گفتهاند. در اين انتفاضه شيوه تهاجمى، مبارزه در درون مرزهاى فلسطين و تاكيد بر مبانى اسلامى، جايگزين شيوه تدافعى، نبرد در بيرون از مرزهاى فلسطين و انديشه غير دينى گرديده است. (4) شهيد دكتر فتحى ابراهيم شقاقى، دبير كل شهيد جهاد اسلامى فلسطين، در باره انتفاضه گفت:
در تاريخ انقلابها و مبارزهها، واژه «انتفاضه» پيشينهاى طولانى دارد. اما از نظر معنايى، انتفاضه بر قيام عليه رخوت و ركود دلالت مىكند. انتفاضه، مرحله قبل انقلاب است. براى مثال قيام مدرسه فيضيه قم را انتفاضه مىناميم و قيام سال 1357 ايران را انقلاب مىگوييم. آنچه كه اكنون در فلسطين اتفاق مىافتد، در واقع انقلاب است، اما ما در آغاز پيش بينى نمىكرديم كه چنين فراگير باشد و نام آن را انتفاضه گذاشتيم; لذا ما در جنبش جهاد اسلامى، قيام فعلى فلسطين را «انتفاضه - انقلاب» مىناميم. (5)
بسترهاى زايش انتفاضه
انتفاضه معلول عواملى پر شمار است; از آن جمله:
1. انقلاب اسلامى ايران: انقلاب اسلامى بهمن 1357 ش. ايران موجب احياى اسلام و بيدارى مسلمانان شد و خودباورى را در فلسطينىها تقويت كرد و آنان را به برخوردارى از توانايى لازم براى گرفتن حق خويش آگاه ساخت. پيروزى انقلاب گواهى بود بر توانايى اسلام در بر انداختن ظلم و فساد نظامهاى طاغوتى و استكبارى. مسلمانان فلسطينى، ايرانيان را در پيش و پس از پيروزى انقلاب اسلامى در كنار خود يافتند و به پوشالى بودن قدرت آمريكا در حمايت از رژيم شاه ايران آگاه شدند. رويدادهاى شگفتانگيز انقلاب اسلامى، مردم ايران و شيوه مبارزه آنان را عليه رژيم پهلوى، به عنوان نمونهاى آرمانى براى مبارزان جنبشهاى اسلامى مطرح كرد. (6)
2. ظلم و ستم رژيم صهيونيستى: شهيد دكتر فتحى ابراهيم شقاقى در اين باره گفت :
انتفاضه... پاسخى بود به اشغالگران و اعمال سركوب و طغيان و تكبر آنان و اقداماتشان در ويران سازى منازل، مصادره زمينها، اسكان يهوديان و ساختن شهركها، شكنجه مبارزان، دستگيرى و تبعيد و ترور و شكستن استخوانهاى آنان، نابود كردن اقتصاد فلسطين و زير سازهاى جامعه، دزديدن آبها، تحميل ماليات و جرايم سنگين، تعطيل مدارس و دانشگاهها، جلوگيرى از كار و كسب، ناديده گرفتن حقوق انسانى و سياسى و ساير اقدامات مربوط به مجازات دسته جمعى. (7)
افزون بر اين، بايد به تحقير فلسطينيان به عنوان شهروندان درجه دوم و تلاش صهيونيستها براى از بين بردن هويت اسلامى و عربى نيز اشاره كرد.
3. ياس و نااميدى از دولتهاى عرب: شهيد شقاقى در اين باره گفته است:
انتفاضه پاسخى بود به واقعيت اسفانگيز و ياس آور اعراب كه وابستگى، ضعف و سستى خود را آشكار كرده بودند. آنها فلسطين و آزادسازى فلسطين را توجيهى براى بقاى خود مىديدند، تا جايى كه مسئله فلسطين را در آخر ليست اولويتها قرار دادند و همگان اين امر را حتى در كنفرانسهايى مثل كنفرانس سران، در نوامبر 1987 [م/. بهمن 1366 ش]. مشاهده كردند. (8)
در سال 1987 م/. 1366 ش. براى نخستين بار، مسئله فلسطين تحتالشعاع مسئله ديگر، يعنى جنگ ايران و عراق قرار گرفت. اسفبارتر اين كه در كنفرانس مزبور، برگزارى كنفرانس صلح اعراب و اسرائيل با حضور آمريكا و شوروى (سابق) به تصويب رسيد. (9)
4. ناتوانى گروههاى نظامى و سياسى در نجات فلسطين: با شكست اعراب در جنگ 1967 م/. 1346 ش. حضور مستقيم و مستقل عنصر فلسطينى در مبارزه عليه اسرائيل، به مقولهاى اجتنابناپذير تبديل شد. از اين رو، سازمانها و گروههاى نظامى (چريكى) و سياسى پديد آمدند كه كوشيدند با تكيه بر مبارزه مسلحانه، فلسطين را از چنگال اسرائيل نجات بخشند. اما از اواخر دهه 70 م/. 50 ش. گروههاى مذكور و نيز ساف به ناتوانى نظامى خود براى رهايى فلسطين پى بردند و در نتيجه، رو به سستى نهادند و مبارزه سياسى را جايگزين مبارزه نظامى كردند; ولى به زودى در اين شيوه نيز با شكست رو به رو شدند. سرخوردگى مردم از اين گروهها، زمانى شدت گرفت كه هر يك از آنهاتحت نفوذ يكى از كشورهاى عرب، كه به آرمان فلسطينيان خيانت كرده بودند، در آمد. (10)
انتفاضه و تشكلهاى سياسى
مهمترين گروهها و سازمانهاى فلسطينى، همواره تحت تاثير جنبش اخوان المسلمين مصر بودهاند. اخوان المسلمين مصر از اواخر دهه 20 م. فعاليتش را به فلسطين گسترش داد و از آن پس و بويژه در سال 1948 م/. 1327 ش. و سالهاى پس از آن، سهمى بسيار در مبارزات ضد صهيونيستى و اسرائيلى داشته است. اما كنارهگيرى تدريجى شعبه فلسطينى اخوان المسلمين از صحنه مبارزات سياسى و پاى فشارى بر تداوم فعاليتهاى فرهنگى، آموزشى و كادرسازى، منجر به جدايى جوانان انقلابى مخالف مشى مسالمتآميز، از آن سازمان گرديد. (11)
جنبش جهاد اسلامى فلسطين (حركة الجهاد الاسلامى فىفلسطين)، نخستين انشعاب از اخوان المسلمين غزه به شمار مىرود و در 1980 م/. 1359ش. (13) به وقوع پيوست. اساسىترين شعار جنبش نوين فلسطينى، طرد شعار «فلسطين منهاى اسلام و اسلام منهاى فلسطين» است. برجستهترين ويژگى اين جنبش، بهره جستن از مشى مسلحانه راه نجات فلسطين است. اگر چه جنبش جهاد اسلامى با انجام عمليات اكتبر 1987 م/. 1366 ش. در محله شجاعيه غزه، سهمى مهم در تولد انتفاضه داشته است، ولى پس از آن، خود تحت تاثير انتفاضه قرار گرفت. (14)
به اعتقاد شهيد فتحى شقاقى، جنبش جهاد اسلامى سه مرحله را پشتسر گذاشته است:
مرحله اول: مرحله آمادهسازى و بسيج از طريق كار سياسى و مردمى و تبليغ در مساجد و دانشگاهها و اتحاديهها و جزوات و اعلاميهها و نشريههاى مخفى. مرحله دوم: آغاز مبارزه و جهاد مسلحانه كه در ايجاد اعتماد به نفس مردم فلسطين تاثيرى زيادى داشت; مانند درگيرى شهادت طلبانه 6/10/1987 [م. 1366 ش]. با نيروهاى صهيونيستى... مرحله سوم: جنبش جهاد اسلامى از روز اول و به طور روزمره در تمامى رويدادهاى انتفاضه حاضر بود. هفتهها گذشت تا ديگر نيروهاى اسلامى و ملى به پا خيزند و صفوف خود را منظم سازند و با قوت در انتفاضه شركت كنند. (15)
واژه «حماس» (تاسيس 1987 م/. 1366 ش). مخفف عبارت «حركة المقاومة الاسلامية فى فلسطين» (جنبش مقاومت اسلامى فلسطين) است. اين سازمان يكى از برجستهترين سازمانهاى فلسطينى ضد صهيونيستى است. «حماس» گاه به عنوان نامى براى اخوان المسلمين غزه و كرانه غربى و گاه براى جناح يا شعبهاى (نظامى) از جناحها و شاخههاى اخوان المسلمين به كار مىرود. به اعتقاد ابو غنيمه - از چهرههاى اخوان المسلمين اردن - حماس جنبشى ، نوين نيست، بلكه جنبش مادر، كه حماس به آن گرايش دارد، جنبش اخوان المسلمين است. (16)
به هر حال، حماس جنبشى است كه براى نجات فلسطين، بيش از ديگر جنبشها - به غير از جنبش جهاد اسلامى - بر مردم متكى است و براى مبارزه فرهنگى و سياسى، بيش از جهاد نظامى اهميت قائل است و از اين رو، با جنبش جهاد اسلامى متفاوت است. حماس با ساف (17) و سازمانهاى ديگر فلسطينى، به رغم وجود پارهاى اختلافات (مانند مخالفتحماس با ناسيوناليسم عربى) همزيستى مسالمتآميز دارد. به ديگر سخن، حماس تحت رهبرى معنوى شيخ احمد ياسين، به جنبشهاى ملى و غير مذهبى نيز احترام مىگذارد و مادام كه آن جنبشها اختيار خود را به دستشرق كمونيستيا غرب صليبى ندهند، حماس دست آنان را مىفشارد. (18)
حماس از نظر گستردگى فعاليتهاى غير نظامى، ميزان امكانات، بهرهمندى از كمكهاى مالى دولتهاى عرب و مسلمان و برخوردارى از وسائل تبليغاتى، توانمندتر از سازمان يا جنبش جهاد اسلامى است. در عوض، فعاليت نظامى و محبوبيت اجتماعى جهاد اسلامى، بيش از حماس است. با اين همه، هر دو سازمان در مخالفتبا صهيونيست، تشكيل دولت اسلامى و آزادى همه سرزمينهاى فلسطين اشتراك نظر دارند. (19)
انتفاضه و اسرائيل
قيام مردم فلسطين يا انتفاضه، تاثيرى ژرف بر اسرائيل داشته است كه برخى از مهمترين آنها عبارتند از:
1. وقوع انتفاضه و ناكامى اسرائيل در سركوب آن، صلحخواهى را در اسرائيل بشدت تقويت كرده استبه گونهاى كه اين گرايش به صلح، موجب تاسيس مجلس صلح و امنيت در اسرائيل شده است. اين مجلس، كه با حضور سى تن از فرماندهان نظامى اسرائيل تشكيل شده است، مىكوشد ثابت كند كه چشمپوشى تدريجى از مناطق اشغالى (غزه و نوار غربى) نه به كاهش، بلكه به افزايش امنيت اسرائيل مىانجامد. (20)
2. دولت اسرائيل براى خاموش كردن انتفاضه به روشهاى خشونتآميز (مانند شكستن دست و پاى تظاهركنندگان فلسطينى) پرداخته است. اين موضوع مخالفت افكار عمومى جهانى و حتى واكنش يهوديان آمريكا را در پى داشته كه افزايش آن، نخست وزير پيشين اسرائيل را وادار ساختبراى كاستن اضطراب و مخالفت جامعه يهوديان آمريكا به آن كشور سفر و اقدامات اسرائيل را توجيه كند، و بگويد «طغيان فلسطينيان نه فقط عليه مناطق اشغالى ، بلكه عليه موجوديت كشور اسرائيل است.» (21)
3. انتفاضه موجب بالا گرفتن اختلاف ميان مسئولان اسرائيلى و پديد آمدن شكاف آشكار ميان احزاب اسرائيل از يك سو و ميان آنان و آمريكا از سوى ديگر شده است. به عنوان مثال، آمريكا براى خاموش كردن قيام مردم فلسطين، موضوع خودمختارى محدود فلسطينيان را در اراضى اشغالى پيشنهاد و شيمون پرز از اين ابتكار آمريكا حمايت كرده; اما نخست وزير دولت اسرائيل، شامير، با اين طرح به مخالفتبرخاست. (22)
4. هزينه سركوب انتفاضه براى اسرائيل تكاندهنده است. صرف هزينهاى برابر با 000/650/1 دلار در هر روز، بخشى از هزينههاى سركوب قيام مردم فلسطين است. وانگهى، زيانهاى مستقيم و غير مستقيم انتفاضه بر اسرائيل بسيار است كه زيان در بخش ساختمانسازى، كاهش درآمدهاى ناشى از صنعت توريسم، تنزل سه در صدى توليد ناخالص ملى، كم شدن صادرات در اراضى اشغالى، كاهش سيزده درصدى ارزش پول اسرائيل، پايين آمدن هشت درصدى دستمزدها و كسرى تراز بازرگانى، از آن جمله است. همچنين، قيام انتفاضه موجب افزايش بيست و دو درصدى تورم، صعود رقم بيكارى به 2/7 درصد و افزايش هزينههاى نظامى شده است. مركز مطالعات استراتژيك دانشگاه تل آويو، از دست رفتن روحيه ارتش، انتقاد اروپا و آمريكا از اسرائيل، تشديد خشونت داخلى و بى اعتبار شدن موقعيتبين المللى اسرائيل را از ديگر پيامدهاى انتفاضه مىداند. (23)
ساف و انتفاضه
تاثير انتفاضه بر ساف، تاثيرى چندگانه و پيچيده بوده است. وقوع انتفاضه ابتكار عمل مبارزه ضد اسرائيلى را از دستياسر عرفات بيرون آورد. انتفاضه سازشكارى ساف را محكوم كرد و از اين رو، موجوديتساف را با تهديد رو به رو ساخت و به موقعيت اين سازمان، به عنوان تنها نماينده مردم فلسطين، آسيبهاى جدى رسانيد. از اين رو تلاش ياسر عرفات براى متوقف ساختن انتفاضه به شكست انجاميد. همچنين كوشش عرفات براى تغيير شيوه مبارزه انتفاضه از حالتخصومتآميز به حالت مسالمتآميز به جايى نرسيد و مردم انقلابى فلسطين اين توصيه عرفات را نپذيرفتند كه آنان بايد به راهپيمايىهاى آرام تن در دهند. (24)
ديگر آن كه، تضعيف يا حذف ساف به زيان اسرائيل است; زيان حذف ساف، اسرائيل را ناچار مىسازد كه با اصولگرايان اسلامى، چون حماس رو به رو شود و با آنان بر سر مسائل فلسطين به مذاكره بپردازد. بنابراين، اسرائيل روش مسالمتجويانه ساف را بر منش خصومتآميز گروههاى اصولگرا، ترجيح مىدهد و از اين رو به استحكام روابط خود با ساف پرداخته است. اين نزديكى و گسترش روابط، نتايجى براى طرفين در پى داشته است; از آن جمله :
1. اسرائيل براى گسترش نيافتن انتفاضه، با اعطاى خود گردانى محدود غزهاريحا (1993 م/. 1372 ش). ، اجراى آن (1994 م/. 1373ش). و توسعهاش به كرانه باخترى رود اردن (1995 م/. 1374 ش). موافقت كرد. پرز در اين باره مىگويد: «تعدادى از دوستان من و نيز بسيارى از دشمنان از من مىپرسند با توجه به اين كه سالها به عنوان يك نظامى در ارتش اسرائيل خدمت كردهام - در طول بيش از بيستسال - چرا به دنبال صلح هستم; براى اين كه اسب ترواى جنگ، ديگر عقيم شده است». (25)
2. گرايش اسرائيل به ساف، اين سازمان را كه مىرفت از صحنه سياستحذف شود، دو باره زنده كرد. به عقيده پرز، عرفات به جايى رسيده بود كه جز مذاكره و سازش راهى ديگر نداشت. وزير محيط زيست پيشين اسرائيل در اين باره مىگويد: «ساف در برابر حماس با اسرائيل متحد خواهد شد. دولت اسرائيل بايد مركزيت فلسطين به رهبرى عرفات را به رسميتبشناسد; زيرا اين سازمان اصلىترين متحد ما در برابر جنبش حماس است.» (26)
اعتقادات يكسان (مانند اصل توحيد و نبوت) و نيز دشمنان يگانه (همانند آمريكا و اسرائيل) و هدفهاى برابر (چون از ميان برداشتن ستم و تباهى)، از مشتركاتى است كه زمينه تاثيرپذيرى متقابل پديدههاى انسانى را در جهان اسلام فراهم آورده است. اما وقوع انقلاب اسلامى، به مشتركات مسلمانان عمق بيشترى بخشيد و بر ميزان تاثير گذارى هدفها و آرمانهاى انقلاب اسلامى در كشورهاى اسلامى چون فلسطين افزود. (27)
شاه و اسرائيل
براى فهم تاثير انقلاب اسلامى بر جنبشهاى اسلامى فلسطين و انتفاضه، مرورى كوتاه بر پيشينه روابط ايران و اسرائيل ضرورى است.
يك سال پس از تاسيس اسرائيل، نخست وزير ايران، رژيم اشغالگر قدس را به گونه «دو فاكتور» (28) به رسميتشناخت. در جريان نهضت ملى شدن نفت، همكارى دو كشور ايران و اسرائيل قطع شد، اما محمدرضا پهلوى در 1333 ش. دستور بر قرارى همكارى و انعقاد نخستين قرارداد فروش نفتبه اسرائيل را صادر كرد. اين قرارداد نفتى، در 1336 ش. علنى شد و ميزان صادرات نفتبه اسرائيل طى سه سال پس از قرارداد به دو برابر افزايش يافت. با اين حال، سطح همكارىهاى دو كشور، پيش از 1337 ش. محدود به همكارىهاى نفتى و اطلاعاتى بود. پس از 1337 ش. با خطرى كه اسرائيل و ايران از اتحاد مصر و سوريه (جمهورى عربى متحده) احساس مىكردند، به توسعه روابط سياسى با يكديگر پرداختند و هم از اين رو، در 1337 ش. نخستين نماينده سياسى اسرائيل وارد تهران شد و يك سال بعد، دفتر سياسى ايران در تل آويو گشايش يافت. سر انجام شاه ايران در سالهاى پايانى دهه 30 ش. در مصاحبه با سردبير روزنامه كيهان، اسرائيل را تلويحا به رسميتشناخت. (29)
با روى كار آمدن هويدا در ايران (نخست وزير) و سفر رئيس ستاد ارتش (عزروايزمن) و نخست وزير اسرائيل (لوى اشكول) به ايران، روابط دو كشور گسترش يافت. شاه در 1346 ش. از كشورهاى عرب درخواست كرد كه موجوديت اسرائيل را به سميتبشناسند. در 1348 ش. شركت نفت ماوراى آسيا، براى تامين نفت مصرفى اسرائيل و صادرات نفت ايران به اروپا، تاسيس شد. در همين سال شاه در مصاحبه با يك خبرنگار انگليسى، آشكارا موجوديت اسرائيل را پذيرفت. افزون بر اين، ايران در نزديك شدن مصر به اسرائيل و انعقاد قرارداد كمپ ديويد، نقش مؤثرى ايفا كرد. (30)
همكارى رژيم شاه با اسرائيل با اعتراض روحانيون (مانند آيتاللهكاشانى)، مردم، گروههاى سياسى (فداييان اسلام () 31) و فلسطينيان و بويژه مخالفت آشكار امام خمينى (ره) رو به رو شد. شناسايى اسرائيل از سوى شاه نيز به واكنش آيتالله كاشانى، (32) شيخ شلتوت (رئيس الازهر مصر) و آيت الله بروجردى و قطع رابطه مصر با ايران انجاميد. با ورود امام خمينى (ره) به عرصه مبارزه سياسى عليه شاه، فضاى ضد اسرائيلى در ايران گسترش يافت. امام خمينى (ره) در سخنرانى عصر عاشوراى 1342 ش. به شاه و اسرائيل حمله كرد. در 1343 ش. تمام گرفتارىهاى ملت ايران را ناشى از اسرائيل خواند. در 1347 ش. حكم جواز صرف بخشى از حقوق شرعيه (زكوات و صدقات) را براى تسليح و تجهيز مجاهدان فلسطين صادر كرد. در 1352 ش. از كشورهاى درگير با اسرائيل خواست كه نبرد با اسرائيل را ادامه دهند و در 1357 ش. يكى از علل پيروزى انقلاب اسلامى را حمايتهاى بى حد و حصر رژيم پهلوى از اسرائيل دانست. شايد از اين رو بود كه شهيد فتحى شقاقى دبير كل پيشين جنبش جهاد اسلامى فلسطين، گفت : «خطرناكترين قضيه قرن (مسئله فلسطين) در صدر اهتمامات ابر مرد قرن (امام خمينى (ره)) قرار داشت.» (33)
فقدان مشروعيتسياسىاسرائيل
در آغاز سال 1357 ش. نزديك به بيستسال بود (34) كه امام خمينى (ره) از نامشروع بودن اسرائيل سخن مىگفت. ملت ايران نيز بر خلاف خواست رژيم ستم شاهى، از اسرائيل و عمال آن متنفر بود و تحت زعامت و رهبرى امام خمينى (ره) هر گونه رابطه تجارى و سياسى با آن رژيم را حرام و مخالف با اسلام مىدانست. افزون بر اين، ملت ايران، اسرائيل را به رسميت نمىشناخت و هيچ حقى نيز براى موجوديت آن قائل نبود. سر انجام، نامشروع دانستن اسرائيل و ديگر مواضع ضد اسرائيلى نهضت اسلامى ايرانيان، چنان گسترش يافت كه اين موضوع به يكى از زمينههاى تحقق پيروزى انقلاب اسلامى مبدل شد. امام خمينى (ره) در اين باره فرمود:
يكى از علل قيام مردم مسلمان ايران عليه شاه، حمايتبى دريغ او از اسرائيل غاصب است [... بنابراين] يكى از جهاتى كه ما را در مقابل شاه قرار داده است، كمك او به اسرائيل است. (35)
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، اسرائيل در ديدگاه ايرانيان، همچنان صهيونيسم كافر، صهيونيست تبهكار، دولت غاصب، جرثومه فساد و غده سرطانى بود. از اين رو، كمتر از يك هفته پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، امام خمينى (ره) در ديدار با قامامتبلند پايه فلسطينى، با شعار «امروز ايران، فردا فلسطين» اولويتسياستخارجى ايران اسلامى را مشخص كرد.
امام خمينى (ره) طرفدارى از طرح استقلال و شناسايى اسرائيل را براى مسلمانان يك فاجعه مىدانست، و مخالفتبا آن را فريضهاى بزرگ بر مىشمرد. آن امام بزرگ از يك سو مسلمانان را به مبارزه عليه اسرائيل فرا مىخواند و به صراحت مىگفت: «اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود.» و از سويى ديگر، به همه كسانى كه در پى شناسايى اسرائيل بودند، هشدار مىداد كه از تاديب ملت ايران بترسند. (36)
روابط ايران با گروه و حركتهاى فلسطينى، بر پايه مواضع آنها در قبال موجوديت اسرائيل قرار دارد. حمايتساف در جنگ تحميلى از رژيم عراق و سازمان منافقين، اگر چه به كاهش روابط ايران و ساف انجاميد، هيچ گاه منجر به قطع روابط و يا عدم پذيرش ساف به عنوان تنها نماينده رسمى مردم فلسطين نشد. اما از هنگامى كه ساف از موضع نامشروع دانستن اسرائيل ستبرداشت و شعار مبارزه مسلحانه ضد اسرائيل را از منشور ملى فلسطين حذف كرد، ديگر ايران، آن سازمان را به عنوان تنها نماينده فلسطين به رسميت نمىشناسد، و در برابر، قيام خودجوش انتفاضه، كه بر پايه رد موجوديت اسرائيل شكل گرفته است، از همان آغاز مورد حمايت رهبر، دولت و مردم ايران بوده است; به گونهاى كه جهانيان، ايران اسلامى را تنها حامى و پيشتيبان راستين آن مىدانند. (37)
اسلام تنها راه نجات فلسطين
تبديل مسئله فلسطين از مشكلى كه از طريق ناسيوناليسم و كمونيسم حل شود، به مسئله و راه حلهاى اسلامى، تحولى است نوين كه در دو دهه اخير پديد آمده است. اين تحول ناشى از آن است كه سالها مبارزه كشورهاى عرب و سازمانهاى فلسطينى در پناه روسها، راه به جايى نبرده و به نجات فلسطين نينجاميده است. با مرگ جمال عبدالناصر و فروپاشى شوروى سابق، انديشه ناسيوناليستى و كمونيستى كارايى اندك خود را در مبارزه ضد اسرائيلى از دست دادند; در حالى كه اسلام توانايى خود را در براندازى حكومت 2500 مسئله شاهنشاهى ايران و تاسيس حكومت اسلامى به اثبات رساند. بنابراين، جنبش فلسطين براى خارج شدن از بن بست مبارزه بى فرجام خود، اسلام را تنها ابزار كارآمد دريافته است. به عقيده شيخ محمد ابوطير از روحانيان برجسته انتفاضه، تنها اسلام است كه راهگشاى آزادى فلسطين است. جهاد اسلامى فلسطين نيز بر اين باور است كه مسئله فلسطين، مسئلهاى اسلامى است، نه مسئلهاى ملى كه تنها مربوط به فلسطينيان باشد و يا مسئلهاى عربى كه تنها به اعراب مربوط باشد. (38)
نشانههايى بسيار از تغيير ماهيت جنبش فلسطينى در دست است كه انتفاضه و شيوه و ويژگىهايش، يكى از آنهاست. وابسته نبودن انتفاضه به گروههاى داخلى و كشورهاى خارجى و جايگزينى يكى روش همه جانبه سياسى، نظامى و فرهنگى به جاى روشهاى صرفا مسلحانه يا مسالمتآميز، تبديل مساجد به منابع الهام بخش روح اسلامى، ثبات و پيوستگى مبارزان، گسترش شمار مساجد، توسعه حضور مردم در نمازهاى جمعه و جماعات، انتشار مجلههاى انقلابى چون «الطليعه الاسلاميه» و حمله مكرر به مشروبفروشىها در دو دهه اخير، از نشانههاى رويكرد جنبش فلسطين به اسلام است. (39)
يكى از رهبران سازمان جهاد اسلامى در اين باره مىگويد: «انقلاب ايران بود كه عصر جديدى را پيش روى ما گذاشت و باعثشد كه به مسئله فلسطين تنها از زوايه خاص اسلام نگاه كنيم». از اين رو، آنان امام خمينى (ره) را رهبر خود و انقلاب اسلامى را تنها وسيله براى نجات فلسطين مىدانند. هانى الحسن، نخستين سفير ساف در تهران مىگويد: «ما فرزندان يك انقلاب هستيم و رهبرمان يكى است و او امام خمينى است.» و ياسر عرفات در اين باره مىگويد، «به نظر مىرسد كه سرنوشت، چنين حتم كرده كه بيتالمقدس به دست مردم غير عرب آزاد شود.» (40) البته اكنون، اين دو، مواضع خود را تغيير دادهاند.
بازگشتحيات اسلام به فلسطين
تجديد حيات اسلام در جهان و بويژه در فلسطين، مرهون انقلاب اسلامى است. همچنين، سهمى توجه برانگيز از تجديد حيات اسلام در فلسطين متاثر از اقدامات جمهورى اسلامى ايران در باره فلسطين است كه پذيرش مقامات بلندپايه فلسطينى در روزهاى آغازين پيروزى انقلاب اسلامى، تبديل كنسولگرى اسرائيل به سفارت فلسطين، اعطاى لقب سفير (41) به نماينده ساف در ايران، اعلام آخرين جمعه ماه مبارك رمضان (42) به عنوان روز جهانى قدس، ارائه كمكهاى مالى و انسان دوستانه، حمايتها و پشتيبانىهاى ديپلماتيك و سياسى از جنبش فلسطين، مخالفتبا طرحهاى سازش و صلح خاورميانه، و تاسيس صندوق حمايت از مردم فلسطين و بخشى از اين اقدامات به شمار مىرود. (43)
انقلاب اسلامى ايران انگيزه اصلى خيزش و رستاخيز اسلامى در فلسطين اشغالى، بهويژه در نوار غزه و كرانه باخترى رود اردن محسوب مىشود. شيخ عبدالعزيز عوده، رهبر معنوى جنبش جهاد اسلامى، مىگويد: «انقلاب [امام] خمينى، مهمترين و جديدترين تلاش در بيدارسازى اسلامى براى اتحاد ملتهاى مسلمان بود.» و نيز برژينسكى، مشاور امنيت ملى دولت كارتر مىنويسد: «تجديد حيات اسلام بنيادگرا در سراسر منطقه با سقوط شاه و تشنجات ناشى از ايران امام خمينى، يك مخاطره مستمر براى منافع ما در منطقهاى كه حيات جهان غرب كاملا به آن وابسته است، ايجاد كرده است.» (44)
بنابراين، انقلاب اسلامى برداشتى نوين از اسلام و قرآن در جوامع اسلامى و نيز در جامعه سنىمذهب فلسطين پديد آورد; چنان كه روند مخالفتبا دولتهاى فاسد و سركوبگر را تشديد كرد; به مبارزه آشكار عليه آموزههاى تحميلى ضد دينى دامن زد; تلاش براى تحقق برابرى و عدالت اجتماعى را شدت بخشيد; واكنش مسلمانان در برابر غرب و غربزدگى را توسعه داد و ياس و نااميدى سالهاى پايانى دهه 70 م/. 50ش. را از ميان برد. يكى از مهمترين علتهاى ناكامى ساف در مبارزات ضد اسرائيلى نيز برخوردار نبودن از درك شرايط نوينى بود كه انقلاب اسلامى در جهان آفريد. ولى به عكس ساف، حركت اسلامى نوين فلسطين، شيوههاى انقلاب اسلامى را مبناى مبارزات ضد صهيونيستى خويش قرار داده است. شيخ اسعد تميمى، از رهبران جنبش فلسطينى، بر آن است كه تا زمان انقلاب ايران، اسلام از عرصه نبرد اعراب عليه اسرائيل غايب بود و حتى مسلمانان در عرصه واژگان، مثلا به جاى واژه «جهاد» از واژههايى همچون «نضال» (مبارزه) و «كفاح» (پيكار) بهره مىجستند و انقلاب ايران، اين حقيقت را كه «اسلام راه حل و جهاد، وسيله اصلى است» به سرزمين فلسطين رهنمون شد. شيخ عبدالله شامى، چهره برجسته اصولگراى فلسطينى مىگويد: پيروزى انقلاب اسلامى در ايران اثرى ژرف بر انقلاب و بر مردم فلسطين داشته است و پس از آن مردم فلسطين دريافتند كه براى آزادى فلسطين به قرآن و سلاح نيازمندند. اين انديشه، نخست در حركت جهاد اسلامى فلسطين راه يافت و سپس همين سازمان بذر آن را در سرزمين فلسطين افشاند. (45)
فلسطين و انقلاب اسلامى
تاثير انقلاب اسلامى بر فلسطين به آنچه گذشت پايان نمىيابد، بلكه به موارد ديگر نيز مىتوان اشاره كرد كه عبارتند از:
1. نظام اسلامى، كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران شكل گرفت، به صورت بهترين نمونه و مهمترين خواسته سياسى مبارزان مسلمان فلسطينى در آمده است. اين مبارزان براى بر پايى حكومت اسلامى، به شيوههاى قهرآميز و مسلحانه (مانند جنبش جهاد اسلامى) و يا راههاى مسالمتجويانه (چون حماس) روى آوردهاند. البته، اين بدان معنا نيست كه همه مبارزان فلسطينى آشكارا خواهان حكومت اسلامىاند، بلكه برخى از گروهاى فلسطينى در پى اجراى شريعت اسلامىاند ، نه استقرار حكومت اسلامى.
2. جنبش اسلامى فلسطين، همانند انقلاب اسلامى ايران، از مسجد و اماكن دينى سرچشمه مىگيرد و به همان جا ختم مىشود. حتى دانشجويان انقلابى، حركتهاى ضد صهيونيستى خود را از مسجد دانشگاهها سامان مىدهند. بدينسان، مساجد رونقى تازه يافته و اجتماع نمازگزاران در مساجد افزون گشته ومساجد به مركز مخالفتهاى ضد اسرائيلى تبديل شدهاند و از اين روست كه انتفاضه را «انقلاب مساجد» نيز گفتهاند.
3. امروزه پيروان انقلاب اسلامى بر لزوم وحدت همه قشرها و مذاهب براى نيل به پيروزى در جنبش اسلامى فلسطين پاى مىفشارند. انقلاب اسلامى ايران به پيروى از اسلام ناب محمدى (ص)، و انتفاضه به تاثير از انقلاب اسلامى، وحدت را ابزار كارآمد براى نيل به پيروزى مىدانند و از اين رو، بر جنبههاى اختلاف برانگيز پاى نمىفشارند. در واقع، مسلمانان به توانايى اسلام در بسيج عمومى آگاه شده و به ناكارايى شيوههاى روشنفكرنمايان غرب زده براى نجات فلسطين پى بردهاند.
4. تولد و موجوديتبرخى گروههاى مبارزه فلسطين، چون جهاد اسلامى و حماس، وامدار انقلاب اسلامى است. اين گروهها از اخوان المسلمين مصر به دليل ركود، رخوت و موضع انفعالىاش جدا شدند، تا با جذب و سازماندهى نوينى به مبارزه نظامى و سياسى عليه اسرائيل بپردازند. با اين حال، اخوان المسلمين فلسطين نيز كه از شيوهاى مسالمتجويانه پيروى مىكرد، به تاثير از انقلاب اسلامى، فعاليتهاى فرهنگى، دينى و اجتماعى خويش را افزايش داده است. (46)