«آريل شارون» نخستوزير رژيم صهيونيستى، مهرماه سال 1379 با بازديد از مسجد الاقصى نخستين قبله مسلمانان، شراره قيامى را برافروخت كه به انتفاضه مسجد الاقصى يا انتفاضه دوم شهرت يافت.
سرزمين فلسطين در سده بيستم ميلادى، به ويژه از زمان تاسيس رژيم نژادپرست اسراييل، شاهد قيامهاى بسيارى بوده است.
مردم اين سرزمين در دوران قيمومت انگليس، بارها به نشانه اعتراض به سياستهاى حكمرانان انگليسى در آن كشور دستبه اعتراضهاى گسترده زدند كه قيام سالهاى 1923، 1933 و 1936 ميلادى، مهمترين آنهاست.
هدف مردم فلسطين از اين قيامها اعتراض به موج گسترده ورود يهوديان از گوشه و كنار جهان به سرزمينشان بود; زيرا مىدانستند كه صهيونيستها چشم طمع به اين سرزمين دوخته و درصدد تاسيس دولتخويشند.
جنگهاى كلاسيك سالهاى 1948، 1956، 1967 و 1973 اعراب - اسراييل كه با هدف آزادى فلسطين از چنگ رژيم صهيونيستى صورت گرفت، نه تنها به رهايى اين سرزمين نينجاميد، بلكه به اشغال بخشهايى از خاك مصر، اردن، سوريه و لبنان نيز منجر شد.
مردم فلسطين با سپرى شدن بيش از چهار دهه از تاسيس اين رژيم در سرزمينشان و مشاهده چهار جنگ بزرگ اعراب و اسراييل، اميدى به رهايى فلسطين را از دست داده و به توانايىهاى ذاتى و خودجوش خويش تكيه كردهاند. از همين رو، مردم فلسطين در سال 1987 ميلادى دستبه قيامى زدند كه به «انتفاضه سنگ» و يا «انتفاضه نخست» معروف شد.
ژريم صهيونيستى با همدستى دولت امريكا براى خاموش كردن انتفاضه سنگ كه شش سال ادامه داشت، طرح كنفرانس مادريد را در سال 1991 و گفتوگوهاى اسلو در سال 1993 را با عنوان اصل سرزمين در برابر صلح و اجراى قطعنامههاى 242 و 338 شوراى امنيتسازمان ملل، پيش كشيد.
اما با گذشت نزديك به 11 سال از زمان برپايى كنفرانس صلح مادريد تاكنون و امضاى چندين توافقنامه سياسى ميان اسراييل و حكومتخودگردان فلسطين، روشن شد كه رژيم صهيونيستى و دولت امريكا بر خلاف ادعاهايشان خواهان پايان دادن به ستم تاريخى خود عليه مردم فلسطين نيستند. آنچه براى واشنگتن و تلآويو اهميت دارد، حفظ منافع درازمدت رژيم صهيونيستى در منطقه است و منافع فلسطينىها و ملتهاى عرب به هيچ وجه در برنامهها و طرحهاى آنان جايى ندارد.
با انتخاب «آريل شارون» به عنوان نخست وزير رژيم صهيونيستى و تشديد جنايتهاى اين رژيم عليه فلسطينىها كه با اقدام تحريكآميز وى دربازديد از مسجد الاقصى به اوج خود رسيد، انتفاضه جديد مردم فلسطين شعلهور شد و به «انتفاضه مسجد الاقصى» شهرت يافت.
به ديگر سخن، انتفاضه كنونى مردم نتيجه قطع اميد مردم اين سرزمين از همه توافقهاى سياسى امضا شده ميان كومتخودگردان و رژيم صهيونيستى است.
ادعاهاى مسئولان اسراييلى مبنى بر تمايل به برقرارى صلح در منطقه به ويژه حل منازعات با فلسطينىها بىپايه است. بهترين گواه اين ادعا نيز اين است كه تنها يك روز پس از صدور قطعنامه سران عرب در فروردين ماه سال جارى، ارتش صهيونيستى در حمله گستردهاى شهرها و روستاهاى كرانه باخترى رود اردن را دوباره اشغال كرد.
اين رژيم همچنين از فروردين ماه گذشته تاكنون به بهانه بازداشت اعضاى گروههاى مبارز، به شهرها و روستاهاى اشغال شده يورش مىبرد و در گوشه و كنار اين سرزمين از جنين گرفته تا الخيل و نوار غزه دستبه جنايتهاى متعدد زده است.
اين نكته نيز قابل ذكر است كه تلاش اين رژيم براى توقف انتفاضه تاكنون راه به جايى نبرده و مردم اين سرزمين توانستهاند با پايدارى و دستهاى خالى، ضربات مهلكى به اين رژيم وارد كنند.
مردم فلسطين پس از دو سال از سپرى شدن انتفاضه، بيش از دو هزار شهيد ونزديك به پنجاه هزار زخمى نثار آرمان فلسطين كردهاند.
اشغال شهرها و روستاهاى فلسطينى، حملههاى مكرر به درون اين شهرها و بازداشت مبارزان فلسطينى، و در مقابل ادامه عمليات مبارزان بهويژه عمليات شهادتطلبانه، همگى گوياى اين است كه برخلاف ادعاى رژيم صهيونيستى انتفاضه همچنان پويا و زنده است.
يكى ديگر از دستاوردهاى مهم انتفاضه، تحكيم وحدت و يكپارچگى مردم فلسطين در برابر رژيم صهيونيستى است كه بهرغم تلاشهاى همهجانبه اين رژيم براى ايجاد شكاف ميان مردم و انتفاضه و حتى ميان گروههاى فلسطينى، انسجام آنان روز به روز بيشتر شده است.
درباره تفاوت انتفاضه كنونى با انتفاضه نخست در سال 1987، بايد گفت كه فلسطينىها در آن مقطع زمانى در پى رساندن نداى اعتراض خود از ستمى بودند كه از سوى اين رژيم بر آنها تحميل شده بود، حال آن كه در اين انتفاضه مردم فلسطين به دنبال تاسيس دولت مستقل فلسطين هستند. انتفاضه ابتدا با قيام گسترده مردمى آغاز شد، سپس در كنار تظاهرات و اعتراضهاى مردمى عامل نظامى نيز در آن وارد شد و به دنبال آن رفتهرفته موضوع استفاده از خمپاره واجراى عمليات شهادتطلبانه در مناطق و شهركهاى تحت اشغال اسرائيلىها به ميان آمد و هم اينك انتفاضه به يك جنگ تمام عيار تبديل شده است. شارون اكنون دو روش را براى سركوب انتفاضه در پيش گرفته است: نخست، خوددارى از دادن هر گونه امتياز به فلسطينىها و دوم تاكيد بر تداوم محاصره شهرها، تخريب خانههاى مسكونى، سوزاندن مزارع، بمباران مراكز وتاسيسات زيربنايى تشكيلات خودگردان و تصفيه فعالان انتفاضه.
كوتاه سخن آنكه دستاوردهاى يكساله انتفاضه را مىتوان در سه بعد سياسى، امنيتى و اقتصادى خلاصه كرد. در بعد سياسى، انتفاضه چندين پيام روشن به رژيم نژادپرست اسراييل و جهانيان رساند. نخست اينكه، مردم فلسطين و جريانهاى سياسى فعال و موثر در داخل، در برابر سياست اشغال و سركوب صهيونيستها يكپارچه و همسو با يكديگر هستند.
دوم، رژيم صهيونيستى ديگر نمىتواند مردم فلسطين را در پيچ و خمهاى مذاكرات سياسى سردرگم سازد. به ديگر سخن، فلسطينىها ديگر آن برزخ سياسى را كه از سال 1991 در مادريد آغاز شد و در سال 1995 به اسلو كشيده شد، برنمىتابند. در بعد امنيتى، مىتوان گفت كه قيام يكساله اخير مردم فلسطين از دغدغههاى امنيتى رژيم صهيونيستى بوده، به گونهاى كه بنيان نظريههاى امنيتى صهيونيستها را متزلزل ساخته است.
در بعد اقتصادى، ترديدى نيست كه اين رژيم، مشكلات اقتصادى مانند توقف فعاليتبسيارى از كارخانهها و كارگاهها به علت عدم امكان اشتغال 140 هزار كارگر فلسطينى در مناطق اشغال شده سال 1948 و زيان 5/1 ميليارد دلارى در صنعت جهانگردى و كاهش حجم سرمايهگذارى خارجى از 8/5 به 5/2 ميليارد دلار رو به رو بوده است.
به هر جهت، اكنون پس از گذشتسه سال از انتفاضه دوم و گذشتن مراحل مختلف سياسى و نظامى از جمله ناموفق بودن بده و بستانهاى سياسى و همچنين وقايع و تحولات بينالمللى و منطقه، مردم فلسطين دريافتهاند كه در شرايط حساس كنونى راهى جز تداوم انتفاضه وجود ندارد و با پشت كردن به انتفاضه، نابودى خود را امضا كردهاند; زيرا دشمن از پاى ننشسته است.
مردم فلسطين دركشاكش يك قرن مبارزه با توطئههاى بزرگ، لحظهاى براى رسيدن به استقلال و رهايى از يوغ سياستهاى نژادپرستانه اسراييل از پاى ننشستهاند. تاريخ گواه صادقى بر اين مدعاست.