حجمى كه مسائل زنان در نگاشتههاى اسلامى به خود اختصاص داده، كم نيست، اما با نقد و بررسى اين آثار، حقايق و مطالبى آشكار مىشود; برخى از آنها بدين قرارند:
1. بسيارى از اين نوشتهها منفعلانه و در رد شبهات و اشكالاتى است كه گروهها و نگاشتههاى غير اسلامى گفتهاند. اين آثار عموما در باره زن و به طور محدودتر در باره زن از نگرش اسلامى است. گر چه نقد و رد اين نظريهها اهميت دارد، اما مهمتر آن است كه به دور از حساسيتهاى مخالفان، اصول و قواعد اسلامى را در مسائل زنان به گونه شفاف، از نظر معرفتى و عملى بيان كرد. اگر چه در مقام دفاع و پاسخ گويى، گروههاى اسلامى، به تبيين ديدگاه اسلام پرداختهاند، اما بايد بپذيريم كه به رغم تغيير اوضاع و زمانه، محتواى نگارش بسيارى از نگاشتههاى اسلامى دگرگون نشده است و زن بدين گونه پاسخها كه در موقعيت و وضع وى تغييرى به وجود نمىآورد، اميدى ندارد; وى چشم به راه و نيازمند نگرش و راهكارى اسلامى است كه به اصلاح وضع او بپردازد تا بتواند سلوك و كردار خود را مطابق آن وفق دهد; نه اين كه فقط پاسخ به اشكالات را نظاره گر باشد!
2. بيشتر نگاشتههاى اسلامى در باره زنان، توسط مردان - و نه زنان - نوشته شده است. اين مطلب وقتى كاملا معلوم مىشود كه به كتابشناسى آثار اسلامى منتشره در باره زنان مراجعه كنيم. استاد منير شفيق (1) وقتى آراى اسلامگرايان در باره زن را بر مىشمرد، 21 نگرش را از مردان و دو نظر را از زنان مىداند. (2) البته هدف آن نيست كه مسائل زنان را بيرون از اهتمام مردان بدانيم، بلكه مقصود آن است كه به سببهاى شخصى و غير شخصى معرفتشناسانه و چارچوبى، زن به تشخيص حال و روز خود آگاهتر است و خويشتن را بهتر از مردان مىشناسد. از اين رو براى فهم نياز و خواستههاى خود توانمندتر است.
از سوى ديگر مىتوان به زن ايراد گرفت كه چرا خود به طرح مسائلش در نوشتهها نمىپردازد; چنان كه مردان پرداخته و نظرياتى عرضه كردهاند.
3. بررسى نگاشتههاى اسلامى موجب سر خوردگى و نوميدى است; زيرا اين آثار، گاه تكرارى و سنت گرايانه يا سطحىنگر است و نوانديشى و ژرف نگرى و نو آفرينى - جز در اندكى از آنها - وجود ندارد. شيوه رايج در اين نوشتهها آن است كه نويسنده، سخن را با بيان اوضاع نابهسامان زن در امتها و ملتهاى كهن و پيشين آغاز مىكند، سپس به وضع تحقيرآميز زن در زمان جاهليت مىپردازد، بعد به انحطاط وى در غرب. پس از آن نوبت مىرسد به گراميداشت زن توسط اسلام و اين كه شان وى را بالا برد و حقوقش را پذيرفت. در باره اين شيوه نگارش و پردازش، خانم زينب غزالى مىگويد: «اين شيوه، بحث و پژوهش را از بين مىبرد و هر كسى، چه دور و نزديك با اين شيوه آشنا است.» (3) دكتر قرضاوى مىافزايد: «برخى خواهران از سخنرانىهايى كه در كنفراسهاى اسلامى امريكا و اروپا ايراد مىشود، به من شكايت مىكنند كه همهاش در باره زن و حقوق و تكاليف و جايگاهش در اسلام است. اينها مسائلى است كه آن قدر تكرار شده كه براى شنونده مثل شكنجه است. (4) » زن از اين گونه سخنان بسيار شنيده است، اما آيا وضعش را بهتر كرده است؟
4. آثار اسلامى در باره زن، بر جنبه اخلاقى متمركز است; يعنى كشف حجاب و اختلاط مرد و زن و نكوهش پيروى عملى از زن غربى.
از آن جا كه رسوايى اخلاقى و فساد اجتماعى كه به گونه خطرناك و ويرانگر در جوامع عربى اسلامى رو به گسترش است، تاكيد بر جنبههاى اخلاقى توجيهپذير است; اما در كنار آن، خبرى از آثار و پژوهشهايى كه براى رشد زن و بالا بردن سطح تربيتى و آموزشى وى، نيز عنايتبه نقش اجتماعى و كشف دادهها و به فعليت در آوردن توانايىهايش، نيست!
5. نارسايى آشكار اين آثار، جنبه توصيفى و آمارى آن است كه از شروط اساسى پژوهشهاى علمى است. با نبود اين شرط، آثار، فاقد عنصر اساسى پژوهش علمى است; زيرا جوانب كيفى، مبتنى بر عناصر كمى است. جبران اين نارسايى جز با عرضه كاركردهاى اجتماعى، به دست آوردن اطلاعات و گزارشها و آمار، نيز ذخيره و دستهبندى اطلاعات ممكن نيست.
ما آمار كمى و كيفى در باره وضع زنان در جوامع عربى و اسلامى كه مستند حقيقى براى ارزيابى نهايى باشد، نداريم. اين آمار كمك مىكند كه از موضوع آگاهى دقيق يافته و برنامههاى در خور زن انديشيم و راه حل مشكلات رايافته، زندگى زن را بهبود بخشيم.
6. در وادى بحثهاى نظرى و تطبيقى، هنوز خلا بزرگى در باره مسائل زنان وجود دارد و طرح و انديشه اسلامى در باره زن، آن گونه كه انتظار هست، راهى براى اجرا نمىيابد و هنوز رسوبات فكرى و سنتى چيره بوده و قوىتر و داراى تاثير بيشتر از نظريههاى اسلامى است.
خانم بثينه ابراهيم مكى (از نظريهپردازان مسلمان كويتى) اشكال موجود را چنين باز گو مىكند: «امروز زن يكى از قربانيان عقب ماندگى ديرينهاى است كه ملل مسلمان بدان گرفتارند. بى ترديد عرف و باورهاى اجتماعى به ويژه در نيمه نخست قرن بيستم، در عدم اهتمام به مسائل زنان و آموزش وى نقش داشته است.» (5) دكتر جمال برزنجى بر اين حقيقت تاكيد كرده، در مورد دستاوردهاى كنفرانس «جنبش اسلامى در پرتو تحولات بين المللى و بحران خليج فارس (6) » مىگويد: تمامى گروههاى جنبش اسلامى از ارائه طرحى اسلامى، مستقل و به دور از فشارهاى سنتى و اجتماعى براى بانوان ناتواناند و نمىتوانند طرح و برنامهاى را نشان بدهند و بگويند: اين رهنمود اسلام براى نقش زن در جامعه اسلامى است. (7)
نقش و حضور زن در جنبش و گروههاى اسلامى
در باره موقعيت زن در جنبش اسلامى، خانم دكتر منى يكن مىگويد: «جنبش و گروههاى اسلامى به زن اهتمام ورزيده است و خواهران فعاليت پويايى داشتهاند; اما بايد بپذيريم كه به رغم گسترش تبليغ ميان زنان، به ويژه دانشجويان، سهم بانوان به سطحى شايسته نرسيده است. (8) »
استاد بشير موسى عقيده دارد: «در بيشتر مناطق اسلامى، اسلامگريان از عدم مشاركت زنان مسلمان در فعاليتهاى عمومى و پذيرش مسئوليتها و امور مهم كه بر دوش گروههاى كنونى اسلامى است، رنج مىبرند.» (9)
شيخ محمد غزالى، وضع كنونى زن را چنين توصيف مىكند: «اكنون زن نقش فرهنگى و سياسى مهمى در برنامههاى تربيتى و ساماندهى جامعه ندارد و جايى براى وى در صفهاى مساجد و جهاد و مبارزه نيست.» (10)
چرا نقش زن در گروههاى اسلامى ضعيف است؟
دكتر قرضاوى علت را عدم حضور رهبرى زنان مىداند و مىگويد: «فعاليتهاى اسلامى زنان وقتى موفق مىشود و وجودش را به اثبات مىرساند كه به رهبرى اسلامى زنان در ميدانهاى تبليغ و انديشه و دانش و ادب و تربيتبينجامد. (11) »
خانم مهجت قحف (از اسلامگرايان ايلات متحده) در باره عدم حضور زنان فعال و راهبر مىگويد: «نبود شمار كافى زنان شايسته، ميان بانوان و به دست آوردن برخى مهارتهاى لازم براى فعاليتسياسى، جدايى مىافكند. به زنان جرات بدهيد و برخى راهها را مقابلشان باز نگه داريد - چنان كه براى مردان كردهايد - تا زنان شايستهاى به وجود آيند. (12) »
برخى تصور مىكنند كه مسئله مرتبط به اصول و باورهاى اجتماعى و فرهنگى گروههاى مسلمان است كه بيشتر آنان از طبقات فقير و متوسطند و به اين سبب است كه اغلب نقش زن، محدود و درجه دو و تابع (پيرو مرد) است. (13)
خانم دكتر منى يكن معتقد است: علت، چيرگى و هيمنه مرد است. وى مىگويد: «در بسيارى از مواقع مرد چيرگى داشته، رهبرى را به دست مىگيرد; در حالى كه زن مىتواند نقشآفرينى كند. (14) » وى براى گفته خود، باور دكتر قرضاوى را گواه مىآورد: «مشكل فعاليت اسلامى زنان اين است كه مردان آن را رهبرى مىكنند و سمت و سو مىدهند و همچنان مىخواهند زمام امور به دستشان باشد. از اين رو مجال نمىدهند كه شكوفهها غنچه كند و رهبرى زنان، خود را نشان دهد. مردان خود را بر گروههاى زنان تحميل مىكنند و از شرم و حياى دختران متعهد مسلمان، بهره مىبرند و به آنان اجازه بروز و ظهور نمىدهند و نمىگذارند امور خود را به دست گيرند، تا توانايىهاىشان در اثر فعاليت و تلاش بروز كند. توانايىهاى نهفته با جنبش و تلاش زنده مىشود و تجربه و شايستگى آنها را رشد مىدهد و زن از مدرسه زندگى و فعاليت، خطا و صواب را ياد مىگيرد. (15) »
به رغم باور خانم دكتر «منى يكن» به چيرگى مرد، وى علت را فقط همين برنمىشمرد، و تن دادن زن به چنين وضعى را توجيهپذير نمىداند و وى را نيز مسئول مىشمارد:
«قسمتى از گناه اين وضع بر عهده بانوان است; زيرا بيشتر آنان تسليم وضع كنونى شده، راضى به زندگى آرامى هستند و اين كه مردان به جاى آنان برايشان فكر كنند [و تصميم بگيرند] ! بى ترديد به سبب وضع كلى جامعه، زن با چنين ويژگىهاى منفى، تربيتشده و رشد كرده و اين نوع تربيت را با خود حمل نموده است كه وضع را بر وى تنگتر كرده، نقشش را محدودتر مىكند و از بسيارى امور مربوط به خود بازش مىدارد و نمىتواند همچون انسانى داراى حقوق، در فعاليتها مشاركت داشته باشد و مسئوليتهاى تبليغى و دينى را بر عهده گيرد. (16) »
حقيقت آن است كه تفكيك علل اين وضع نابهسامان و ناتوانى زن، مشكل است و علتهاى آن از هم تاثير مىپذيرد; چنان كه سببهاى ديگرى هم دارد كه در دنباله بدان اشاره مىشود. شايسته ذكر است كه نابهسامانى وضع زن، فقط در محيط اسلامى نيست، بلكه در نقاط گوناگون و گروههاى مختلف، در سطح كشورها و جوامع است. گزارش سازمان ملل متحد در 1985 وضع جهانى زن را نابهسامان دانسته، سطح پيشرفت را اندك مىداند. (17)
فشرده سخن آن كه: «موقعيت زن در مناطق اسلامى، ضعيف بوده، ميزان رشد و پيشرفت و مشاركت وى، همچنان كند و كم است.»
انتقاد از جايگاه زن در مناطق اسلامى
انتقاد زنان از موقعيتخود در فعاليتهاى اجتماعى و مشاركت در مسئوليتهاى جامعه، گامى ضرورى براى بيدارى و رشد و عملى كردن نقش وى است. مىدانيم كه بسيارى از زنان مسلمان، به وضع كنونى انتقاد دارند، اما آنان كه انتقاد را به زبان آرند، كمند. با آگاهى از اين انتقاد، لازم است راى و نظر بانوان در نظر گرفته شود. نمىتوانيم اسامى زنانى خاص را كه بايد نظرشان دانسته شود، بر شمريم و در اين باره و به نظر كسانى بسنده مىكنيم كه نامشان بسيار برده مىشود.
ابعاد نقد
يك. عدم حضور زن در مركز تصميمگيرى. در بيشتر مناطق اسلامى، زن شكايت دارد كه در مركز تصميم گيرى حضور ندارد. نمىتوان علت عدم حضور او را موضعگيرى و عادت گذشته وى دانست كه در فعاليتهاى دستهجمعى حاضر نمىشود. علت، شايستگىها و توانمندىهاى زن در سياست و فعاليتهاى اجتماعى است.
مهمترين مشكل از نظر خانم دكتر منى يكن، عدم حضور زن است: «به نظرم مهمترين مشكل آن است كه زن در تصميم گيرىهاى گروههاى اسلامى نقش و حضور ندارد.» (18)
«مهجت قحف» تجربه جنبش «اخوان المسلمين» را در مصر، بيانگر اين مشكل مىداند: «وقتى نوبتبه تصميمگيرى قطعى در مجلس شورا يا دفاتر اجرايى مىرسد، اعضا فقط مردانند و اينان سياستهاى كلى را براى مرد و زن وضع مىكنند; حتى در برخى حالات، مردان برنامههايى براى زنان در سطح جهانى مىگذارند! بى ترديد اين كار عجيب است، زيرا جنبش «اخوات المسلمات» [زنان مسلمان] توسط زينب غزالى و ديگران، به عنوان گروهى مستقل، پيش از پيوستن به گروه «حسن البنا» شكل گرفته است; در حالى كه واحد زنان در گروه «اخوان المسلمين» به عنوان نيمه گروه معتبر نيست، بلكه به عنوان جزئى اضافى و كوچك است كه به آن اجازه داده مىشود به مسائل زنان بپردازد، اما در مراكز تصميمگيرى حق راى و نظر ندارند. همين ساختار سازمانى در گروههاى اسلامى پاكستان و بيشتر گروههاى اسلامى وجود دارد. (19) » به سبب چنين وضعى، خانم «مهجت قحف» خواهان آن است كه ساختار اين گروهها اصلاح شود تا زن بتواند در مراكز رهبرى و تصميمگيرى و برنامهريزىهاى كلى سياستشركت كند.
دو. چيرگى و هيمنه مردان بر زنان. اين وضع نتيجه منطقى عدم حضور زن در مراكز تصميمگيرى است. دورى از اين نقيصه، وقتى ممكن است كه زن در وضع خود دگرگونى دهد و در فعاليتهاى اجتماعى به پيشرفت نايل آيد. سيطره و چيرگى مرد - به هر شكلى - در ركود خيزش و نهضت زنان نقش خواهد داشت. اگر مىخواهيم شاهد تحولى در اين جهتباشيم، مىبايست زن خود را از چيرگى مرد در گروههاى اسلامى و ميدان فعاليتهاى اسلاى برهاند. بر مردان واجب است كه براى از بين بردن اين هيمنه، به زنان كمك كنند تا آنان خود را باور كرده، رها گردند. زن وقتى مىتواند خود را از سيطره مرد آزاد كند كه در خود تغيير و پيشرفتى به وجود آورد و دادههاى [الهى و طبيعى] اش را رشد دهد و سطح علمى و توان سرپرستى و اداره كردنش را بالا برد، نه اين كه فقط به عنوان مطالبه حقوق خود فعاليت كند. نيز نبايد موقعيت و جايگاه زن در گروههاى اسلامى، به سان وضع وى در جامعه باشد. لازم است دستههاى اسلامى، نشاندهنده رشد و ترقى جامعه باشند و براى پيشرفت زن، طرح و برنامه داشته باشند.
سه: اهتمام صرف به مسائل ويژه زنان. شكى نيست كه اولويت آن است كه زنان به مسائل خويش بپردازند، اما نبايد فقط به اين مسائل اهتمام ورزند و از ديگر مسائل چشم پوشند. خانم دكتر منى يكن مىگويد: «نمىپذيرم زن مسلمان فقط به فعاليت فكرى و تبليغى در مسائل زنان بپردازد; زيرا با اين كار، جنبههاى بسيارى از شخصيت انسانى خويش را وا مىنهد و ما او را از حق مشاركت در قضاياى سرنوشتساز ملل مسلمان - كه مردان تلاش دارند انحصار آن را به دست گيرند - محروم مىكنيم.
آيا مرد حق دارد مانعى ميان زن و حق اسلامىاش باشد؟ ! آيا مىتواند كار براى اسلام را منحصر به خود كرده، زن را از فعاليت اسلامى محروم كند؟ (20) »
گواه انحصارطلبى مردان، سخن استاد خليل احمد حامدى، يكى از رهبران گروههاى اسلامى پاكستان است. وى در باره جايگاه زن در اين گروهها مىگويد:
«فعاليتبانوان مسلمان خلاصه مىشود در تنظيم ديدارهاى هفتگى; برگزارى درس و سخنرانى كه زنان از نقاط مختلف براى آن گرد مىآيند; آموزش قرائت و تفسير قرآن كريم براى دختران و بانوان; آموزش زبان عربى; سرپرستى مراكز نگهدارى دختران فقير و كمك مالى به زوجهاى نيازمند; سرپرستى كودكان و تربيت اسلامى آنها; نيز چاپ دو مجله در هر ماه توسط زنان معلم: نشريه بتول، ويژه زنان و مجله نور، خاص كودكان. (21) »
در گروههاى اسلامى، اختلاف در مورد حد و مرز مسئوليتها و وظايف انقلابى، اجتماعى و سياسى زنان وجود دارد. برخى معتقد به گستردگى مسئوليت زنان و بعضى، به محدود بودنش باور دارند. برخى راى و دليل دسته اول را دستاويز قرار داده، بعضى، دلايل گروه دوم [محدود گرايان] را مىپذيرند. شيخ محمد غزالى اينان را به فقيهان و محدثان دستهبندى مىكند; چنان كه شيوهها و گفتمانها گوناگون است.
اكنون نظر گروههاى اسلامى معاصر، رو به گستردگى و افزايش مسئوليتهاى زنان است. بسيارى از ناظران و كسانى كه تجربه اسلامى ايران را پيگيرى مىكنند، شاهد افق گستردهاى از مشاركت زنان در زمينههاى گوناگون در زندگى اجتماعى بودهاند. در بيانيهاى كه توسط 150 نفر از روشنفكران و متفكران مصرى، با عنوان «پيش به سوى گرايش جديد اسلامى» امضا شده، آمده است:
«مشاركت زنان، همگام با مردان در فعاليتهاى مختلف جامعه و در زمينههاى گوناگون زندگى، اداى وظيفه مهم و حياتى زن است. اسلام مرد و زن را در تنگنا و سختى قرار نداده، به سبب مشارك اجتماعى، آنان را گناهكار نمىداند، بلكه با رعايت آداب و سنتهاى شرعى، فعاليتهاى اجتماعى انجام مىشود; چنان كه در ديگر فعاليتهاى دستهجمعى رعايت مىشود.» (22)
پىنوشتها:
1 - الفكر الاسلامى المعاصر و التحديات، ص 113.
2 - همان.
3 - البلاغ (صنعا) ش 20، پنج اكتبر 1991. از شمار سخنان گفته شده در كنفراس «وضع زن در دنياى اسلام» ، قاهره، 19 - 20 اوت 1991.
4 - اولويات الحركة الاسلامية فى المرحلة القادقه، يوسف القرضاوى، قاهره، مكتبة وهبة، ص 66، 1992.
5 - الفكر الحركى الاسلامى و سبل تجديده، ص 304.
6 - اين هم انديشى در واشنگتن، 19 - 21 1991 زير نظر مؤسسه مطالعات و پژوهشها و با همكارى انجمن جهانى انديشه اسلامى واشنگتن برگزار شد.
7 - الفكر الحركى... ، ص 493.
8 - الفكر الحركى... ، ص 272.
9 - مجله العالم، ش 63، ص 46، شنبه 27 آوريل 1985، لندن.
10 - الحركة الاسلامية فى ظل التحولات الدولية و ازمة الخليج، ص 88.
11 - اولويات الحركة الاسلامية... ، ص 64.
12 - الحركة الاسلامية فى ظل... ، ص 96.
13 - مجله العالم.
14 - الفكر الحركى الاسلامى... ص 272.
15 - الفكر الحركى... ، ص 273; اولويات الحركة الاسلامية... ، ص 66.
16 - همان، ص 274.
17 - مجله المستقبل العربى، ش 188، ص 118، سال هفده، اكتبر 1994.
18 - الفكر الحركى... ، ص 276.
19 - الحركة الاسلامية... ، ص 91.
20 - الفكر الحركى... ، ص 272.
21 - الجماعة اسلاميه فى باكستان، تهيه: خليل احمد حامدى، ص 41، دارالعروبة للدعوة الاسلامية، لاهور 1989.
22 - رؤية اسلامية معاصرة - اعلان مبادى، با مقدمه دكتر احمد كمال ابولمجد، ص 62، 2، دارالشروق - قاهره، 1992.