responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 64  صفحه : 8

مديريت اسلامي و سيستم كشف و اثبات


گفت‌وگو: علي اقليدي‌نژاد

اشاره فرموديد كه مي‌توان از نظارت مطرح در دانش مديريت، در نظم‌دهي و نيز ايجاد پرسش‌هاي جديد و... بهره برد و از آن طريق ديدِ جديدي براي ورود در منابع ديني، يعني قرآن وسنت پيدا كرد.
سؤال اصلي اين است كه آيا آن پرسش‌ها و نيز عنوان‌بندي‌ها و نظم و نسق‌ها و... برخاسته از مباني و پيش‌فرض‌هاي ديگرند؟ با اين احوال چگونه مي‌توان پاي در ميدان معرفت ديني‌اي كه از مفروضات خاصّ برخوردارند، نهاد؟
در پاسخ به اين سؤال بايد عرض كنم كه الان در مباحث مديريتي، مثل همه حوزه‌هاي معرفتي، نظريه فراوان داده شده است. در مديريت نيز با جنگلي از نظريه‌ها و تئوري‌هاي مديريتي رو به رو هستيم كه سرشاخه‌هايش مديريت علمي است كه تايلور مطرح مي‌كند، و يا نهضت روابط انساني و نظريه اصول‌گرايي و... .در دهه‌هاي اخير نظريه مديريت اقتضائي است كه گري‌دسلر مطرح مي‌كند. آلجريس نظريه‌اي در سال 1970 به نام «يادگيري» ارائه داده است. يادگيري، يعني محيط و مقتضيات معلّم هستند و هيچ چيزي در حال ثبات نيست. مديريت موفق اين است كه تحت تأثير زمانه و شرايط خودش را منطبق كند تا پيش رود. تا به نظريه «پارادايم» ساموئل كوهن مي‌رسيم كه نظريه‌هاي علمي را مثل رژيم سياسي مي‌داند كه مي‌آيند همديگر را ساقط مي‌كنند. او معتقد است بين دو نظريه علمي از اين انقلاب تا آن انقلاب، فقط تعارفات و فرمايشات و پروار كردن و زيبا كردن نظريه قبلي است. تا نظريه جديد مي‌آيد، نظريه قبلي را ساقط مي‌شود. وي دو نظريه افراطي داشت مبني بر اين كه حتي بين دو رژيم علمي، هيچ ارتباط و تفاهمي وجود ندارد. طبق معمول كه هر كه حرف نو مي‌زند، نقادي مي‌شود، حرف‌هاي ايشان هم نقادي شد. در كل مي‌خواهم اين را عرض كنم كه هيچ نظريه‌اي در دنياي ما پايدار نيست. لذا نظريات موجود درعين اين كه محترم هستند، ولي مثل دولت مستعجل‌اند، و هماره دچار تداول مي‌شوند.
در اين‌جاست كه ما مي‌توانيم جرأت پيدا كنيم. خود اين تغيير و تحوّلات جرأتي مي‌دهد به صاحبان و پيروان يك مكتب كه خودشان را جمع و جور كنند و نظريه جديدشان را مطرح كنند.

در نظريه‌پردازي براي مديريت اسلامي، به چه پارادايم و الگويي رسيده‌ايد؟
مديريت اسلامي را مبتني بر هفت مقدمه كرديم. يك مقدمه ثابت‌متغير است. يك مقدمه همان فرهنگ مستقل و زنده اسلام است. اسلام مثل يك سلول زنده و بدن زنده، تغذيه مي‌كند و توليد مي‌كند؛ يعني غذا مي‌خواهد. غذايش را از روز مي‌گيرد. مقدمه ديگر عدم تعصب، يا همان تسامح و تساهل است كه شهيد مطهري در كتاب خدمات متقابل مطرح مي‌كند كه علت رشد تمدن اسلامي اين بود كه نسبت به علوم ديگر خيلي سخت نمي‌گرفت. يا آيت الله مصباح بحث نظام ارزشي دارند. ايشان مي‌گويند مديريت اسلامي مجموعه ارزش‌ها است. اين هم خودش يك مقدمه است. عدم تقابل بين مديريت علمي و مديريت ديني كه علامه جعفري در يك مصاحبه‌اي دارند و همچنين حد وسط اصول‌گرايي و اقتضاگرايي است و مقدمات ديگر كه در مجموع اصول مديريت اسلامي را ساخته و پرداخته‌اند.

در تمامي مباحث، بخصوص مبحث مديريت كه محل بحث ما است، دچار يك نوع رگرسيون هستيم و هميشه سعي مي‌كنيم به مركز بازگشته، يك تعادلي را بين نظريه‌ها ايجاد كنيم. آيا شما در بحث مكتب‌سازي مديريت اسلامي، دچار يك نوع رگرسيون نشديد؟
روح تعاليم اسلام همين است: كذلك جعلنا كم امة وسطاً. شما ببينيد امام صادق(ع) در مباحث اعتقادي دين «لاجبر و لا تفويض» را مطرح مي‌كنند. اين مطلب نكته‌اي را نشان مي‌دهد كه معمولاً آن‌هايي كه از فطرت و راه مستقيم دور مي‌شوند، يا افراط مي‌كنند يا تفريط. اين در هر مسئله‌اي صادق است. مي‌فرمايد: هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه و لاتتبعوه السّبل فافتفدّق بكم عن سبيله كه در اواخر سوره انعام است. اين يك رهنمودعمومي است كه صراط فطرت، صراط مستقيم است: ذالك الدين القيم؛ «دين قيّم و ماندگار است.» قوام دارد. چرا؟ براي اين كه فطرت الله است. يا در همان سوره حمدي كه هر روز مي‌خوانيد، باز مغضوب و ضال است و انعمت عليهم است. يعني اين خط تعادل آن‌جا هم وجود دارد كه صراط مستقيم، راه نبيين، صديقين، شهداء، صالحين است؛ يعني راهِ اولئك الذين انعم الله عليهم كه در سوره نساء آمده است. اين يك مسأله استراتژيك و راهبردي است. در سوره اسراء مي‌خوانيم ولا تبسطها كل البسط؛ «خيلي دستت را باز نكن.» بعد آن طرف مي‌فرمايد: و لا تجعل يدك مغلولة الي عنقك. باز انتهاي سوره اسراء مي‌بينيد: و لا تجهر لصلاتك و لا تخافت بها. اين عبادي است و آن اقتصادي است و قبلي راهبردي است كه اصلاً بحث صراط را مطرح مي‌كند. پس نگرش تعادلي، في نفسه امر مشكلي نيست. در زمينه مديريت هم نه نمي‌توان اصول‌گرايي را به گونه‌اي مطلق پذيرفت و نه اقتضاگرايي را؛ زيرا در يك تحليل واقع‌بينانه، هر دو عوارض منفي دارد. اگر كسي فقط به اصول متكي شود و فقط يك سيستم را بپذيرد، اين سيستم خوارجي و منتهي به انجماد مي‌شود. طرف ديگر هم به حركتي بي‌ريشه مي‌انجامد. حركت بي‌ريشه انهدام همه فرهنگ و تمدن و... است. مثلاً شما وارد ژاپن كه مي‌شويد، مديريت آن با امريكا و شوروي و چين يك وجه اشتراك دارد كه همان مديريت علمي است. ولي‌تمدن‌هايشان و فرهنگ‌هايشان كاملاً آن علم را تحت تاثير قرار داده است. لذا شما مي‌بينيد كه معروف است كه درژاپن مديريت كارمحور است و در امريكا سودمحور. با اين كه هر دو يك مديريت است. مثلاً در دانشكده مديريت ژاپن يا امريكا مديريت مي‌خوانند؛ فارغ التحصيلان دارند؛ دكترا دارند، و يك مديريت مي‌خوانند؛ ولي در عرصه عمل، متفاوت مي‌شوند. در جام جهاني ژاپن، سعي كردند صندلي‌هايش را كره‌اي يا ژاپني درست كنند. استاديوم به سبك معروف چيني و شرقي است؛ يعني از آن سيستم و از آن فرهنگ خودشان جدا نمي‌شوند. يا نمي‌توانند بشوند!

از مديريت اسلامي، با چه واژگان و عناصري مي‌توان ياد كرد؟
استاد مطهري از واژه‌هايي مثل «رشد» و «رحمت» استفاده مي‌كند و اخيرا عده‌اي روي نظريه رشد ايشان كار مي‌كنند.

نظريه رشد را به چه معنايي به كار مي‌گيريد؟
رشد همان‌طور كه استاد مطهري معنا كردند، توان بهره‌بري است از سرمايه‌هاي موجود، به قصد بهينه‌ترين نتيجه. مثالي‌كه مي‌زنند، مي‌گويند درباره يتيم قرآن مي‌فرمايد: فإن آنستم منهم رشدا فادفعوا اليهم. مثلاً يك سرمايه‌اي در اختيار اين غير رشيد، هيچ وقت قرار نمي‌دهند. ايشان رشد را در معناي اجتماعي هم همين مي‌دانند. مي‌گويند از نيروي انساني موجود، از نيروهاي امكاني موجود آدم بتواند بهترين بهره‌برداري را كند. اين نظريه رشد است و در نظريه رشد محور اصلي هم انسان است. چون در مديريت ماشين‌ها نيستند كه سوژه مدير هستند، بلكه انسان‌ها هستند. در نظريه قديم، كارگر را مي‌گفتند گوريل باهوش. گوريلِ چون كار مي‌كند و قوي است. باهوش هم هست كه مي‌رود اين طرف و آن طرف. در سيستم مديريت اسلامي، محور انسان مي‌شود.
هم‌چنين اصل رحمت، محور و كانون است. استاد مطهري رحمت را اصلي‌ترين اصل در نظام آفرينش مي‌داند: لذلك خلقهم. و از اصل رحمت، اصل مغفرت و حتي اصل برائت منشعب مي‌شود. از اصل رحمت بر مي‌آيد كه خداوند بهشت را اصل قرار داده و جهنم را فرع. بر اين اساس، نام اين مديريت را، مديريت رحماني مي‌ناميم. در سيستم رحماني و با توجه به نظريه رشد، همه چيز رو به اعتلا است. يك لحظه توقف نيست. چون سيستم مديريتِ خداوندي «كل يوم هو في شأن» است.
قرآن مديريت فرعون را بررسي مي‌كند، و از لحاظ تكنيكي، او را داراي قوي‌ترين نوع مديريت مي‌خواند. اولاً كارگزاران آن هامان و قارون هستند: يكي مغز سياسي و يكي مغز اقتصادي. از لحاظ معماري مي‌گويد: ابن لي صرحا لعلي ابلغ الاسباب. اين برج‌سازي حاكي از يك مديريت نيرومند است مديريت، يعني به‌كارگيري مغزها، بازوان و داراي نقشه بودن. اهرام مصر همين‌طور. هذه الانهار تجري من تحتي و... كه در لابلاي قرآن، مديريت فرعون را مي‌بينيم. ولي در عين حال در سوره هود، درباره قوم فرعون مي‌فرمايد: واتبعوا امر فرعون و ما امر فرعون برشيدٍ.
فرعون تمام شاخصه‌هاي يك مديريت برتر را داشت. همين الان قوي‌ترين مدير فعلي، مثلاً راكفلر را در نظر بگيرد و نمونه‌گيري كنيد. چه كسي توانسته است از خاك طلا درست كند؟ اصلاً مديريت را مي‌گويند، حداكثر استفاده از حداقل امكانات. سفها برعكس عمل مي‌كنند؛ يعني از حداكثر امكانات، حداقل استفاده را مي‌برند. فرعون از حداقل امكانات، حداكثر استفاده را مي‌برد. فن‌آوريش هم خوب بود؛ سازماندهي او هم خوب بود؛ فرماندهيش هم خوب بود؛ همه چيزش خوب بود. اما چرا قرآن مي‌گويد او رشيد نيست. به سه علت اثبات مي‌شود كه رشيد نيست: يكي استضعاف ديگران است؛ يكي استعباد است، و ديگري استخفاف. قرآن، او را اين گونه وصف مي‌كند: يستضعف طائفة. يا فاستخفّ قومه فاطاعوه. او را اطاعت مي‌كردند، ولي در پي استخفاف. تا حقير و كوچك‌شان نمي‌كرد، اطاعت نمي‌كردند.
از اين وادي وارد بحث انگيزش مي‌شويم. مثلاً فرض كنيد در سوره توبه آيات 119 و 120، ما كان لاهل المدينه و من حولهم من الاعراب ان يتخلفوا عن رسول الله و لا يرغَبُوا بانفسهم عن نفسه ذلك بانهم لايصيبُهُم ظما و لانصب و لامخمصة في سبيل الله و لا يطؤن موطئا يغيظ الكفار و لاينالون من عدونيلاً الا كتب لهم به عمل صالح ان الله لايضيع اجر المحسنين. آخر آيه يك سلسله فعاليت‌ها را نشان مي‌دهد كه خيلي ساده به نظر مي‌رسد. مي‌گويد راه كه مي‌رويد نوشته مي‌شود؛ زخمي كه مي‌شويد، تشنه كه مي‌شويد، گرسنه و خسته كه مي‌شويد، همه اين‌ها نوشته مي‌شود. خوب اين سيستمِ انگيزشي است كه مي‌آيد كوچك‌ترين فعاليت انسان‌ها را ثبت مي‌كند. بعد مي‌گويد: و لنجزينهم باحسن كا كانو يعملون. فقط مطابقا پاداش نمي‌دهد. بهترش را هم مي‌دهد. حالا مي‌خواهم اين را عرض كنم كه اگر ما سيستم رشد را حاكم كنيم، از يك جنبه تقابلي تعرف الاشياء با ضدادها، سيستم نمرودي، فرعوني و... كه مديريت‌هاي نفي‌شده هستند ودر عين حال با كمال شگفتي مديريت‌هاي خيلي پيشرفته‌اي هم هستند، نيز روشن مي‌شوند. حتي خصوصيت نمرود نيز همان‌گونه بوده كه با خداي ابراهيم مي‌خواست دربيفتد.
ما بر اين اساس مي‌آييم و مي‌گوييم كه اين شاخصه‌هاي مادي ـ مثلاً افزايش توليد يا سازماندهي‌هاي مطلوب ـ شاخصه اصلي نيست. بايد ديد اين مجموعه انساني شما رشد كردند يا نه. هر انساني فردايش بايد با روز قبلش فرق كند. يك سيستم مديريتي، يك نظام پرورشي هم است. مديران، بعضي مواقع از ترس اين‌كه آن فرد پايين، بالا نيايد خيلي رشدش نمي‌دهند؛ ولي در اين‌جا اين‌گونه نيست. بايد همه چيز را بذل كرد. چون ما به آخرتمان بيش‌تر متمايل هستيم، اين شاخص‌هاي عمومي است.
بنابراين مي‌توان گفت كه مديريت اسلامي، مديريت رحماني است.

با تشكر از فرصتي كه در اختيار «پگاه» گذاشتيد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 64  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست