محيط زيست مدرن و بحرانهاي زيست محيطي مدرنيته(2)
رهدار احمد
. تهديد حيات
در حاكميت تكنولوژيِ غيرهماهنگ با فطرت طبيعت و هستي، حيات جانداران ـ اعم از انساني، حيواني و نباتي ـ بهشدت در معرض نابودي قرار گرفته است. براي مثال در مورد انسانها، افزايش تابش اشعهي فرابنفش (به علت سوراخ شدن لايهي اُزُن) موجب آسيب ديدن دستگاه ايمني بدن انسان ميشود و مردم سراسر جهان را در برابر بسياري از بيماريهاي عفوني، آسيبپذيرتر ميكند. به گفتهي «دانالد دوگلاس» عضو انجمن دفاع از منابع طبيعي، «اگر گفته شود كه تندرستي و ايمني ميليونها مردم در سراسر جهان به مخاطره ميافتد، اغراقآميز نيست». در مورد حيوانات، از بين رفتن مسكن حيوانات جنگلي، انهدام آنها را تسريع ميكند و انقراض دستهجمعي بسياري از آنها در پي دارد. در حال حاضر، در هر ساعت يك نوع از موجودات منقرض ميشود و برآورد ميشود كه حتي بدون پديدهي گرم شدن زمين، قريب 17 درصد انواع باقيماندهي جانداران، در چند دههي آينده، در نتيجهي بريدن درختان جنگلهاي پرباران مناطق حارّه به منظور توليد الوار و فراهم ساختن چراگاه و به دست آوردن محصولات كشاورزي، از دست خواهند رفت.1
در مورد نباتات، امروزه در بسياري از نقاط جهان، گياهان سبز دچار كمبود مواد غذايي شدهاند؛ در حالي كه تا كنون براي كمبود مواد غذايي گياهان سبز هيچ دليل علمياي به دست نيامده است و اين به سهم خود نشانهي آن است كه نظام تبادل كره با اختلال روبهرو شده است.
با اين همه «يوجين رابينوويچ» سردبير بولتن دانشمندان اتم، در نشريهي تايمز مورخهي 29 آوريل 1972 ميگويد:
تنها جانوراني كه فقدانشان، ممكن است بقاي زيستي آدمي را روي كرهي زمين تهديد كنند، باكتريها هستند كه به طوري عادي در بدن ما زندگي ميكنند. در مورد ساير جانداران دليل متقاعدكنندهاي وجود ندارد كه نوع بشر، حتي اگر تنها حيوان روي زمين باشد، نتواند بدون آنها بقاي خود را حفظ كند. چنانچه راههاي تركيب مواد غذايي از مواد اوليه غيرارگانيك به صورت اقتصادي تحول يابند ـ كه احتمالاً دير يا زود چنين خواهد شد ـ انسان حتي ممكن است از نباتات كه اكنون به آنها به عنوان منابع تغذيه خود وابستگي دارد، مستقل گردد.2
«برتران دوژوونل» فيلسوف سياسي و برجستهي فرانسوي، «انسان غربي» را با عبارات ذيل مشخص ميسازد: «انسان غربي بر آن است كه هيچ چيز را جز تلاش آدمي به عنوان عامل خرج به حساب نياورد. گويي براي او مهم نيست كه چه ميزان مواد معدني، و از آن بدتر، چه ميزان مواد زنده را نابود ميكند. گويا او به اين نكته توجه ندارد كه زندگي انساني جزء وابستهي يك محيط طبيعي زندهي مركب از انواع گوناگون حيات است. از آنجا كه جهان در قبضهي شهرهايي قرار دارد كه آدميان ساكن در آنها جز هموطنان خود از ديگر انواع جاندار جدا شدهاند، احساس تعلق به يك محيط طبيعي زنده، احساسي رو به زوال است. نتيجهي اين وضع يك رفتار خشن و مسرفانه با چيزهايي است كه ما در نهايت به آنها وابستهايم كه ازجملهي آنها آب و درخت است.»3
آنچه عجيب و نيز مايهي تأسف به نظر ميآيد، اين است كه انسان جديد دنيايي به پا كرده است كه براي داشتن كمترين امكان حيات در آن بايد حيات همهي گونههاي حياتي را از بين ببرد. كاش اين فاجعهي خيانتآميز به نام پيشرفت و ترقي صورت نميگرفت و تاريخ اين عصر حيات بشري را مشحون از فرامين جاهلانهي مدرن نميكرد.
3. سوراخ شدن لايه اُزُن
از ديگر مخاطرات جدّياي كه طي چند دههي اخير افكار عمومي جهاني را به خود مشغول كرده است، سوراخ شدن لايهي اُزُن است. حفرهي اوزوني قطب جنوب، سال به سال گستردهتر ميشود. پژوهشگران به اين نتيجه رسيدهاند كه در سال 1985، 50 درصد اوزون اين ناحيه از دست رفته بود و اين ميزان در سال 1987 به 60 درصد رسيده است. براساس گزارش آنها، حفرهي موجود در لايهي اوزوني قطب جنوب، به وسعت سرزمين ايالات متحده است. اخيرا صد دانشمند اتمسفرشناس گزارش دادهاند كه حفرهي ديگري در لايه اوزون نيمهي راه قطب شمال، در نيمكرهي شمالي به وجود آمده است. اكنون قرايني مبني بر آغاز پيدايش حفرهي سومي در قطب شمال به دست آمده است كه به گزارش دانشمندان، حفرهاي است در استراتوسفر و به وسعت گروئنلند. براساس پيشبيني NASA در سال 2050م، ده درصد لايهي اوزون از بين خواهد رفت. E.P.A پيشبيني ميكند كه اين كاهش چشمگير سپر محافظ اُزُن، موجب خواهد شد كه ساليانه دو ميليون مورد سرطان پوست بر آنچه فعلاً پيش ميآيد، افزوده خواهد شد.4
اطلاعات جديد معلوم ساختهاند كه تراز اُزُن در بيشتر ناحيههاي كلان شهري، زماني كه در سال به حداكثر ميرسد، چنان بالاست كه امكان دارد تهديدي جديتر از آنچه محافل پزشكي پيش از اين پنداشته بودند، باشد. در حالي كه لايهي اُزن بالاي اتمسفر، سپر محافظي در برابر نفوذ تابشهاي فرابنفش خورشيد است، وجود مقدار زياد آن در سطح زمين خطري جدي براي تندرستي است. بيشتر اُزن موجود در سطح زمين از آلودگيهاي صنعتي حاصل ميشوند، از جمله هيدروكربنها و اكسيد نيتروژني كه از اگزوزهاي اتومبيلها و دودكش كارخانهها در فضا پراكنده ميشود.5
4. گرماي زمين
هنگامي كه «جيمز هانسن» محقق ناسا، در يكي از جلسات سناي امريكا كه در گرماي شديد ژوئن 1988 تشكيل شده بود، اعلام كرد كه گرم شدن كرهي زمين شروع شده است، گردبادي از نگراني عمومي را برانگيخت كه هنوز هم فروكش نكرده است. گرم شدن آب و هواي كرهي زمين فاجعهي زيستمحيطياي است كه از مقياس جديدي برخوردار است و بالقوه ميتواند موجب از هم گسيختگي شديد هر نظام زيست بومي طبيعي و بسياري از ساختارها و نهادهايي كه بشر براي پشتگرمي خود پديد آورده است، بشود. اگرچه آب و هواي كرهي زمين تا به حال فقط اندكي تغيير كرده، دنيا با چشمانداز تغيير فوقالعاده شديد آب و هوا در دهههاي آينده روبهروست.
همانطور كه گفتيم، شرايط لازمهي حيات، امروز در خطر است. خطر تغيير آب و هوا از افزايش غلظت دياكسيد كربن و ساير گازهاي گلخانهاي كه گرما را در اتمسفر تحتاني نگاه ميدارند و باعث بالا رفتن درجهي حرارت ميشوند، نشأت ميگيرد. سوختن ذغال سنگ و ساير سوختهاي كربني مانند نفت و گاز طبيعي، منجر به آزاد شدن كربن به عنوان محصول اصلي احتراق ميشود و در همين حال، محو شدن جنگلهاي گرمسيري در سطحي وسيع، بر ميزان دياكسيد كربن موجود در جو ميافزايد. درست از سال 1958 كه سنجش مرتب كربن آغاز شد، تاكنون غلظت Co2 از 315 قسمت در ميليون به 352 قسمت در ميليون افزايش يافته، و اين رقم بسيار بالاتر از بالاترين غلظتي است كه طي 160 هزار سال گذشته در زمين موجود بوده است.6
بحران انرژي يك پديدهي دو رويه است. در حالي كه منابع سوخت فسيل در حال كاهش است، ما داريم گرم شدن زمين را كه ناشي از سوزاندن سوخت فسيل در گذشته، يعني در تمام طول عصر صنعتي است، تجربه ميكنيم.
«با آغاز عصر صنعتي در اواسط قرن هجدهم و سوزاندن مقادير بسيار زياد سوختهاي فسيلي (ذغال سنگ، نفت و گاز)، مقدار دياكسيد كربن بخش بالايي اتمسفر بسيار زياد شده و از فرار گرما از سيارهي ما به فضا جلوگيري كرده است. در نتيجه زمين به اندازهاي گرم شده است كه نظير آن در تاريخ زمين رخ نداده است. از سال 1860 تا كنون، ملل صنعتي جهان با سوزاندن سوختهاي فسيلي، متجاوز از 185 ميليارد تن كربن وارد اتمسفر كردهاند. در همين مدت، توليد دياكسيد كربن از 93 ميليون تن به قريب 5 ميليارد تن در سال افزايش يافته است. دانشمندان پيشبيني ميكنند كه در حدود سال 2030م، تراكم دياكسيد كربن در اتمسفر به دو برابر افزايش خواهد يافت و به ميزاني خواهد رسيد كه هيچوقت چنان نبوده است.7
در واقع مؤثرترين نسخههاي پيچيده شده از سوي دانشمندان براي حفظ محيط زيست نيز ناموفق بوده است. چه اينكه اگر در حل يك بحران خاص كارايي داشته است، خود موجب بحرانهاي عديدهاي در موارد ديگر شده است. براي مثال «كودهاي شيميايي كه به توليد مقادير زياد مواد خوراكي در طول انقلاب سبز، انجاميده، اكنون آب و هواي بيشتر مناطق معتدل جهان را دستخوش تغيير كردهاند و تمامي نواحي كشاورزي را در آينده تهديد ميكنند. براساس پيشگويي دانشمندان، اكسيد نيتروژن حاصل از كاربرد كود شيميايي در سال 2030، زمين را در حدود 10 تا 20 درصد بيش از ورود دياكسيد كربن به اتمسفر، گرم ميكند. «انقلاب سبز» همچنين بر مقادير گاز متاني كه وارد اتمسفر ميشود نيز افزوده است و با اين عمل، روند گرم شدن زمين را افزايش داده است. متان گازي است كه باكتريها در محيطهاي بدون اكسيژن، از تجزيهي مواد آلي به وجود ميآورند. بيشتر متاني كه وارد اتمسفر ميشود، از ساقهي برنج، لوله گوارش گاوها و مواد دفعي آنهاست. انقلاب سبز در نتيجهي توليد بسيار زياد برنج و گاو براي تأمين غذاي جمعيت روزافزون آدميان، بر مقدار متاني كه وارد اتمسفر ميشود، افزوده است».8
در حال حاضر، كشورهاي پيشرفتهي صنعتي به اندازهي حرارتي كه كلّ سيارهي ما از خورشيد دريافت ميكند، گرما ايجاد ميكنند. وانگهي ميزان گازكربنيك موجود در جوّ همچنان رو به فزوني است و اين خود خطر تشديد دما را در پي دارد. سالانه 10 تن گازكربنيك متصاعد از سوخت مواد گوناگون در فضا منتشر ميشود؛ در حالي كه گازكربنيك طبيعي موجود در فضا كه بيشتر ناشي از گازهاي آتشفشاني، چشمههاي گرم معدني و بازدم حيواني و انساني است، كاهش نيافته است.9
بيانيّهي پايانيِ «كنفرانس آب و هواي تغييركننده» كه در ماه ژوئن سال 1988 در شهر تورنتو برگزار شد، حاوي هشدار رؤساي دولتها و دانشمندان 48 كشور جهان به جهانيان، دربارهي خطري است كه از گرم شدن زمين، در نتيجهي «اثر گرمخانهاي» به بار خواهد آمد: «بشر دارد به چنان آزمايش گستردهاي در سراسر كرهي زمين دست ميزند كه نتايج آن فقط با جنگ جهاني قابل قياس است».10
بخشي از پيامدهاي گرم شدن كرهي زمين، عبارت است از:
ـ بروز خشكساليها و قحطيها،
ـ بحران آب شرب و كشاورزي،
ـ از بين رفتن جنگلها و مزارع،
ـ نابودي گونههاي گياهي و جانوري،
ـ بالا رفتن سطح آب درياها و به دنبال آن نابودي كشتزارها، منازل مسكوني، تأسيسات، و آوارگي انسانها؛
ـ ضايعات بهداشتي براي كل بشر،
البته مسألهي تغيير آب و هوا در بردارندهي يك نتيجه جالب و مفيد براي بشر متجدد و تكنيكزده است. در واقع هيچ مسألهاي مانند مسألهي تغيير آب و هوا، سايه ترديد بر فكر پيشرفت بشر نميافكند. گرم شدن لجام گسيختهي كرهي زمين ميتواند تمام مزاياي ناشي از تكنولوژيهاي پيشرفتهتر و اقتصادهاي كارآتر يا نظامهاي سياسي تكامليافتهتر را از دست بشر خارج كند.11
راهحل كلّي بر باد ندادن انرژي قابل استفاده و گرمتر نكردن سياره، ادراك كامل ارزشها و دستورات طرح انتروپيك است. مادام كه ما منفردا و دستهجمعي ديد جهاني نيوتني خود را تغيير ندهيم، اميدي به اين نيست كه لحظهاي فرا رسد كه بتواند جامعهي ما را به صورتي انقلابي تغيير دهد. نخستين قدم در اين فرآيند تدريجي، ادراك كامل ماهيت آن به وسيلهي ما است. ما بايد به خواست خود زندگيمان را چنان اصلاح كنيم كه بازتابي از طرح جديد باشد. اما اين كافي نيست، بلكه بايد دست به دست هم بدهيم و نيروي اجتماعي عظيمي را فراهم كنيم و تغيير دادن زيرساختهاي پرارزش موجود را آغاز نماييم.12
5. تغيير كيفي غذاي گياهي به غذاي شيميايي
در تمدن صنعتي امروز، غذاي سالم طبيعي كمتر پيدا ميشود. در كشورهاي بزرگ و توانگر غربي كه به ظاهر همه چيز در آنها فراوان است و به ويژه انواع مواد غذايي و خوراكيهاي آماده با شكلهاي پرجاذبه و آراسته در بستهبنديهاي زيبا، آسان در دسترس همگان است، بخش بزرگي از آنچه مردم ميخورند، آغشته به مواد سمي است كه از آنها يا براي رنگ زدن به اغذيه استفاده ميشود يا به منظور دوام بخشيدن به مواد خوراكي و مصون ساختن آنها در برابر فساد ناشي از هوا و حشرات به كار برده ميشود كه در هر حال براي سلامت مردم زيانبخش شناخته شده است و علم «بيوتكنولوژي» مدرن نيز نه تنها نتوانسته است از اينگونه زيانها جلوگيري كند، بلكه خود بر ميزان آنها افزوده است.13
روزگاري مردم به طور طبيعي زندگي ميكردند؛ غذاي طبيعي ميخوردند و هواي طبيعي تنفس ميكردند. اما امروزه، گويي همه چيز عوض شده است. «اگر گفته شود، غذايي كه امروزه ميخوريم، از نفت به عمل آمده است، نه از خاك، سخني نادرست نگفتهايم».14 در حال حاضر «ساليانه قريب 500 ميليون دلار از مواد شيميايي صناعي به غذاهاي ما افزوده ميشود (2500 نوع مادهي افزودني!)، دو ميليون كيلوگرم مواد رنگي به خوراكها ميافزايند كه 16 برابر مقداري است كه در سال 1940 به كار ميرفته است. امروزه ما بيشتر مواد صناعي را مصرف ميكنيم تا چيزهاي طبيعي را! در عين حال، تكنولوژيستهاي غذايي ميگويند: «رقابت با خدا دشوار است؛ ولي ما در حال پيشرفتيم».15
6. زبالهها
ما در تمدنهاي ماقبل مدرن، با مقولهاي به نام «زباله» كه وبال انسانها باشد، مواجه نيستيم. در گذشته، همهي زوايد حاصل از توليد و مصرف انسانها، دوباره به طبيعت ملحق و در آن مستحيل ميشد. براي مثال، فضولات مركبهاي طبيعي مثل اسب، نه تنها بار زمين و طبيعت نبود كه يار و نيروبخش آن بود؛ اما به فضولات مركبهاي جديد و مدرن، يعني دود اگزوزهاي اتومبيلها و هواپيماها و ... بنگريد كه همگي دشمن طبيعت و نابودكنندهي محيط زيست هستند.16 چند سال پيش پژوهشگران انباري را در حومهي نيويورك كشف كردند كه از 5 تن مواد زايد پزشكي، از جمله دست و پاي قطع شده و سرنگهاي زيرجلدي انباشته شده بود. اين انبار متروك در فاصلهاي كمتر از صد متري يك استوديوي رقص كودكان قرار داشت.
در ماه ژوئن سال 1987 معلوم شد كه در شهر ايندياپوليس كودكان در محلي بازي ميكردند كه در آن شيشههاي خون آلوده به ويروس ايدز دفن شده بود. در ماه ژوئيه سال 1988 صاحبخانهها در شهرهاي منچستر و نيوهمپشاير حياط پشت خانهي خود را پر از زبالههاي اتاق عمل بيمارستانها يافتند كه از محل دفن زبالههاي بيمارستاني، پس از يك بارش سنگين به آن جا منتقل شده بود. انجمن ملي ادارهي زبالههاي جامد برآورد كرده است كه هر ساله 500 هزار تُن زباله عفونت توليد ميشود.
بعضي از شهرها از هم اكنون زبالهها را به سراسر جهان حمل ميكنند؛ به اين اميد كه بعضي كشورها با انبار كردن آنها موافقت كنند. با انباشته شدن زبالهها بر روي هم و كاهش حفرههاي دفن آنها، هزينهي مسألهساز زباله همچنان بالا ميگيرد. در مينهپوليس، در ظرف شش سال، هزينهي دفن يك تن زباله از 5 دلار به 30 دلار افزايش يافته است. در فيلادلفيا، اين هزينه از 20 دلار براي هر تن به 90 دلار رسيده است؛ زيرا مجبور شدهاند بخشي از زبالهها را به اوهايو و ويرجينيا بفرستند. شهرهاي بزرگ و كوچك كاليفرنيا از سال 1990 ساليانه يك ميليارد دلار براي دفن زبالهها ميپرازند. با پر شدن زبالهها، شهرداريها به صورت فزايندهاي به سوزاندن زباله روي خواهند آورد و اين خود بحران آلودگي هوا را در ناحيههاي شهري سراسر امريكا تشديد ميكند. در سال 1987، براي نخستين بار ملت به وجود زبالههاي زيانبار عفونتزا آگاهي يافت. اين زبالهها مملو از جانداران ميكروسكوپيِ بيماريزا و نيز حاوي اعضاي انساني و حيواني، باندهاي خونآلود، تجهيزات جراحي، نمونههاي بافتي، سرنگهاي استفاده شده و دستكشهاي جراحي بودند. روزانه 750 هزار كيلوگرم زبالهي عفونتزا در 7000 بيمارستان امريكا توليد ميشود. آزمايشگاههاي پژوهشي، پزشكي باليني و خانههاي پرستاري نيز مقداري زباله عفونتزا توليد ميكنند. زبالههاي عفونتزا به صورتي غيرمجاز در سراسر كشور دفن ميشوند و تندرستي ميليونها نفر را در معرض خطر قرار ميدهند.17
هم اكنون فقط در اتازوني حدود بيست هزار تن زبالهي راديواكتيو كشنده وجود دارد كه تكليف نابودي قطعي آنها روشن نيست. يعني نميدانند كه آنها را كجا دفن كنند و چگونه دفن كنند كه به نسلهاي امروز و فردا و پس فردا و محيط زيست آنها صدمه و لطمهاي وارد نياورد. در واپسين سالهاي دوران شاهنشاهي در ايران، دولت موافقت كرده بود كه امريكا زبالههاي اتمي خود را در اعماق كوير لوت دفن كند.
طي سالهاي آينده، حدود دويست راكتور تجاري در سراسر جهان كهنه ميشوند و بايد از ميان برداشته شوند و راكتورهاي نوين به جاي آنها گذاشته شود. صدها تن پولاد و بتون كه يك مركز هستهاي را با آنها ميسازند، آكنده از راديواكتيويته هستند. همهي ابزارها و همه دستگاههاي مراكز هستهاي كه آغشته به راديواكتيويته هستند، در هر بيست و پنج سال كه كهنه ميشوند و بايد از رده بيرون بروند، خود حاوي مخاطرات بسياري خواهند بود و از ميان بردن آنها به نحوي كه موجب خطري براي انسان و حيوان و گياهان و خلاصه محيط زيست طبيعي جهان نباشد، خود مسألهاي بسيار پيچيده و دشوار است.
تا امروز هيچگونه شيوه يا وسيلهي سودمند و مؤثري براي از ميان بردن قطعي و بيخطر زبالههاي هستهاي كه تا درجهي زيادي آغشته به راديواكتيو هستند، به دست نيامده است. دانشمنداني كه دربارهي اين مسأله مطالعه ميكنند،پيشنهادهايي دادهاند كه تا كنون هيچ يك وافي به مقصود نبوده است. مثلاً پيشنهاد كردهاند كه اين زبالههاي هستهاي را در فضاي ماوراي جو به وسيلهي موشك پخش كنند يا آنكه آنها را به وسيلهي ابزارهاي پرتاب كنندهي مخصوص، به سوي خورشيد شليك كنند تا در پرتو سوزان آفتاب نابود شوند! شيوهاي كه تا كنون مرجّح شناخته شده و معلوم نيست كه تا اين تاريخ بدان عمل كرده باشند يا خير، اين است كه زبالههاي اتمي را در اعماق زمين دفن كنند و براي اين كار زمينهاي صخرهاي يا نمكزارها را تا چند هزار متر ميكَنند و در دل زمين فرو ميروند و چليكهاي عايق شدهي حاوي زبالههاي اتمي را در اين اعماق تيره و تار به امان خدا ميسپارند.18 اما آيا اين كار يادآور كار آن ديوانه نيست كه براي فرار از خوردن داروهاي مرگبار آنها را از پايين وارد بدن خود كرد؟!
7. تخريب طبيعت و منابع طبيعي
در يونان باستان «فيلسوف به انسان يوناني ميآموزد كه هماهنگ با طبيعت زندگي كند، تا از اين بلايا برهد. او نميتواند هيچ چيز را در نظام مقدر اشيا تغيير دهد، بلكه بايد طوري زندگي كند كه ميان او و اشيا تلازم و تناسب برقرار شود».19 «هنلي اچ .بارنت» نيز در كتابش به نام «كليسا و بحران اكولوژيكي» خاطرنشان ميكند كه از نگاه كتاب مقدّس، آدمي نگهدارنده، متحفظ و امانتدار خانهي خود زمين است.20 عليرغم اين، «در زمان انقلابِ اواخر قرن هجدهم، زمين به طور قطع و انحصاري به هدف بشر تبديل شده بود. هستي متعال صرفا يك تسلّي خاطر و از اين لحاظ هدف سُخريّه بود. سطوح ظاهرا نامحدود موجودات روي زمين، بشر را به فعاليتهاي نامحدودي ميخواند كه بهانهاي براي طرد تأمل به دست ميداد... انسان بالاخره آزاد شده بود تا خود را در اين سوي تعالي و كشف زمين و استثمار منابع آن مشغول سازد. بالاخره از دست نمادها و رمز و رازها، و از دست شفافيت متافيزيكي خلاص شده بود. ديگر چيزي جز امور مورد توافق يا عدم توافق وجود نداشت؛ مفيد يا بيفايده و در نتيجه به وجود آمدن علوم تجربي بيقانون و فاقد مسؤوليت».21
با گسترشِ علوم تجربي، روز به روز طبيعت خراب و خرابتر شد و كار به جايي رسيد كه امروزه كشورهاي «شمال نيز با خطر از دست رفتن منابع كشاورزي خود روبرو هستند. ميان سالهاي 1960 تا 1970 برخي از پرجمعيتترين و شهرنشينترين كشورها مقدار درخور توجهي از زمينهاي كشاورزي خود را از دست دادند. براي مثال هلند 3/4 درصد، ژاپن 5/7 درصد و بلژيك بيش از 12 درصد از زمينهاي كشاورزيخود را از كف داد. روي هم رفته از بين رفتن 600 ميليون هكتار، يعني نابودي نصف زمينهاي كشتپذير و كنوني جهان. بر پايهي برآوردهاي برنامه محيط زيست سازمان ملل، ميان سالهاي 1975 تا سال 2000 سيصد ميليون هكتار زمين دستخوش فرسايش خاك خواهد بود. از اين گذشته 300 ميليون هكتار زمين كشاورزي ديگر به زمينهاي شهري تبديل خواهد شد. معمولاً بهترين زمينها جزو اراضي شهري ميشوند، چون مراكز و بازارهاي مناطق توليدي كشاورزي، هستههاي طبيعي گسترش شهرهاي تازه است.22
چرا چنين ميشود؟ زيرا «نزد انسان متجدد، به عوض اينكه طبيعت مثل همسري باشد كه انسان از آن لذت ميبرد و در عين حال نسبت به او مسؤوليت دارد، متأسفانه به شكل فاحشهاي درآمده است كه فقط از وي استفادهي جنسي ميكنند و نسبت به او هيچ وظيفه و مسئوليتي احساس نميكنند. مشكل اين است كه شرايط اين طبيعتِ فاحشهگون، كمكم به صورتي در ميآيد كه ديگر هيچ بهرهبرداري و تلذّذي از آن مقدور نيست».23 «انسان جديد خويشتن را همچون بخشي از طبيعت تجربه نميكند، بلكه خود را به عنوان يك نيروي خارجي تلقي ميكند كه رسالت چيره شدن و غلبه كردن بر طبيعت را عهدهدار است. وي، حتي دربارهي پيكار با طبيعت سخن ميگويد، در حالي كه فراموش ميكند كه در صورت پيروزي در اين پيكار، خود را در جناح بازنده خواهد يافت».24
متأسفانه بسياري از راهحلهايي كه تا كنون از جانب دانشمندان زيستشناسي ارايه شده است، در درازمدت به طبيعت و محيط زيست ضرر وارد كرده است. يكي از اين راهحلها استفاده از آفتزداها براي دفع آفات بوده است. آنچه در اين خصوص مورد غفلت قرار گرفته اين است كه آفتها، دودمانهايي ژنتيكي به وجود ميآورند كه نسبت به آفتزداها مقاوم هستند. براساس گزارش ساليانهي «انجمن دولتي كيفيت محيط»، اكنون 305 نوع حشره و كنه و ديگر آفات شناخته شدهاند كه دودمانهاي ژنتيكي مقاوم نسبت به يك يا چند آفتزدا توليد كردهاند. با ادامه يافتن توليد دودمانهاي ژنتيكي مقاوم به وسيلهي آفتها، بايد مواد شيميايي موثرتر به كار گرفته شود كه اين خود باعث پيدايش آفتهاي مقاومتر ميگردد. اين دور تدريجا پرخرجتر و در هر مرحله بيرحمانهتر خواهد شد. به گفتهي «دريل فرگوسن» متخصص كشاورزي، اثر گستردهي استفاده فزونتر از آفتزدا بر اكولوژي وحشتناك است. وي مانند ديگر متخصصاني كه اين مسأله را مورد بررسي قرار دادهاند، هشدار ميدهد كه خسارات وارد از طرف آفتزداها بر خاك خطري است كه عظمتش غيرقابل محاسبه است. هر 30 گرم خاك حاصلخير، ميليونها باكتري و قارچ و جلبك و جانوران تكسلولي و بيمهرگان كوچكي مثل كرم و بندپايان دارد.
فرگوسن خاطرنشان ميكند كه همهي اين جانداران، در حفظ، حاصلخيزي و ساخت خاك نقش مهمي ايفا ميكنند. آفتزداها اين جانداران و مسكنهاي كوچك، ولي بسيار پيچيدهي آنها را از بين ميبرند و با اين عمل به فرايند انتروپيك سرعت ميبخشند. نتيجهي نهايي كاربرد آنها تهي شدن و فرسايش خاك است. استفاده از مواد شيميايي آفتزدا و كود، يكي از عوامل از بين رفتن چهار ميليارد تن خاك سطحي است كه ساليانه شسته شده و وارد رودهاي فرعي ميگردد. براساس گزارش «انجمن علم كشاورزي»، يك سوم تمام زمينهاي مزروعي چنان دچار ضايعات خاكي شده است كه تدريجا به فاجعهي نهايي كاهش باردهي خواهد انجاميد. آكادمي ملي علوم اكنون برآورد ميكند كه خاك سطحي يك سوم زمينهاي زراعي ارزندهي ايالات متحده، براي هميشه از بين رفته است. با فرسايش خاك سطحيِ، نياز بيشتري به افزودن كود شيميايي پيدا ميشود تا كمبود را جبران كند. در سال 1974، قريب 2/1 ميليارد دلار خرج شد تا كودهاي شيميايي را جانشين مواد مغذّي از دست رفتهي خاك سازند. بنابراين، تكنولوژي كشاورزي گرفتار يك مارپيچ باطل خرج انرژي بيشتر، به شكل كود و آفتزدا، و ضايعات بيشتري به صورت فرسايش خاك و مقاومت آفتها است».25 به همين علت است كه آكادمي ملي علوم اكنون برآورد ميكند كه خاك سطحي يك سوم از زمينهاي زراعي ارزنده ايالات متحده براي هميشه از بين رفته است.26 اين امر معلول كارهاي بسياري ميباشد؛ براي مثال سالانه فقط در امريكا 650 ميليون ظرف خالي پلاستيكي دور ريخته ميشود؛ در حالي كه باكتريها نميتوانند به تجزيهي مواد پلاستيكي كمك كنند.27
گزارش صليب سرخ سوئد كه نخستين بار در ماه مه 1984 انتشار يافت، پيش از آنكه فاجعهي قحطي و گرسنگي در حبشه به توسط رسانههاي گروهي به آگاهي جهانيان برسد و حتي پيش از آنكه دولت حبشه آن را به طور رسمي اعلام كند، انگشت بر آن نهاد و آن را ناشي از ويراني جنگلهاي آن كشور دانست و چنين نوشت: «بخشهاي كوهستاني پر از دره و بيشهي حبشه كه بيشتر سرزمينهاي آن كشور را تشكيل ميدهد، در گذشته آكنده از انواع جنگلهاي انبوه بوده است. تا يك صد سال پيش نيز بيشتر اين سرزمين را چنين جنگلهايي تشكيل ميداد و بيست سال است كه فقط پانزده درصد سرزمينهاي حبشه پوشيده از جنگل است و امروزه نيز اين رقم در حدود سه درصد كاهش يافته است. اگر اين روند ادامه پيدا كند، طي چند سال آينده حبشه همهي جنگلهاي باقيماندهي خود را از دست ميدهد.»28
برخي براي جلوگيري از تخريب جنگلها پيشنهاد ميكنند كه «براي جنگلهاي كشورهاي جهان سوم مالالاجارههايي را بپردازيم. اينگونه پرداختها ممكن است ما را تشويق كند كه ميليونها شيوه زندگي از آن شيوههايي كه ادوارد ويلسون در كتابش شناسايي و معرفي كرده، توسعه دهيم. در هر حال و به هر طريق ما بايد آنقدر ايمان و اعتقاد و منفعت در پيوستگي و تداوم جهان و مردم جهان داشته باشيم كه بتوانيم بخشي از ثروت و سرمايهي كنوني خود را به خاطر منافع ناديدهي مردمي كه هرگز امكان شناخت آنها را نخواهيم داشت، ايثار كنيم».29
در هر حال، با خواندن اين گزارشها و اطلاعات، انسان بيشتر به گفتهي «باري كومونر» دانشمند كارشناس محيط زيست، ايمان ميآورد؛ او گفته بود: «ما شتابان در حال تخريب كرهي زمين و غيرقابل زيست كردن آن هستيم!»30
پينوشتها:
1. جهان در سراشيبي سقوط، ص 9 ـ 16.
2. كوچك زيباست، ص 80.
3. كوچك زيباست، ص 46.
4. جهان در سراشيبي سقوط، ص 9.
5. همان، ص 203.
6. وضعيت جهان 1998، ص 34.
7. جهان در سراشيبي سقوط، ص 7.
8. همان، ص 9.
9. علم، تكنولوژي و بحران محيط زيست، ص 69.
10. جهان در سراشيبي سقوط، ص 17.
11. ر.ك: وضعيت جهان 1998، فصل اول (جهان در خطر)، ص 23 ـ 61.
12. جهان در سراشيبي سقوط، ص 293.
13. جهان امروز و فردا در تنگناي تمدن صنعتي، ص 266.
14. جهان در سراشيبي سقوط، ص 159.
15. همان، ص 153 ـ 154.
16. اسلام و تجدد، ص 292.
17. جهان در سراشيبي سقوط، ص 199 ـ 200.
18. جهان امروز و فردا در تنگناي تمدن صنعتي، ص 94 ـ 95.
19. سير تفكر معاصر در ايران؛ تجدد و دينزدايي در انديشه منورالفكري ديني، ج 3، ص 31.
20. جهان در سراشيبي سقوط، ص 277.
21. انسان و طبيعت، ص 99.
22. بحران سياره و چشمانداز آينده، ص 150 ـ 151.
23. انسان و طبيعت، ص 9.
24. كوچك زيباست، ص 10.
25. جهان در سراشيبي سقوط، ص 160 ـ 161.
26. جهان در سراشيبي سقوط، ص 161.
27. علم، تكنولوژي و بحران محيط زيست، ص 77.
28. جهان امروز و فردا در تنگناي تمدن صنعتي، ص 277.
29. عصر تضاد و تناقض، ص 354.
30. جهان امروز و فردا در تنگناي تمدن صنعتي، ص 357.